شمارهٔ ۵۰
غم نیست که با اهل جفا مهر و وفا داشت
با اهل وفا از چه دگر جور و جفا داشت
از کوی تو آن روز که دل بار سفر بست
در هر قدمی دیده حسرت بقفا داشت
همچشمی چشمان سیاه تو نمی کرد
در چشم اگر نرگس بیشرم، حیا داشت
هر روز یکی خواجه فرمانده ما گشت
یک بنده در این خانه دو صد خانه خدا داشت
بی برگ و نوائی نفشارد جگر مرد
نی با دل سوراخ، دو صد شور و نوا داشت
بشکست دلم را و ندانست ز طفلی
کاین گوهر یکدانه چه مقدار بها داشت
با دست تهی پا بسر چرخ برین زد
چون فرخی آن رند که با فقر غنا داشت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غم نیست که با اهل جفا مهر و وفا داشت
با اهل وفا از چه دگر جور و جفا داشت
هوش مصنوعی: غم وجود ندارد که با افرادی که به انسان بدی میکنند، محبت و وفا داشته باشم، اما با کسانی که خود وفادارند، چرا باید دچار مشکل و ناراحتی شوم؟
از کوی تو آن روز که دل بار سفر بست
در هر قدمی دیده حسرت بقفا داشت
هوش مصنوعی: در روزی که برای سفر آماده شدم و از خانهات دور شدم، هر قدم که میزدم، چشمانم پر از حسرت و آرزو به سمت پشت سر بود.
همچشمی چشمان سیاه تو نمی کرد
در چشم اگر نرگس بیشرم، حیا داشت
هوش مصنوعی: اگر نرگسی با حیا و با شرم در میان باشد، چشمان سیاه تو هرگز باعث حسادت او نمیشود.
هر روز یکی خواجه فرمانده ما گشت
یک بنده در این خانه دو صد خانه خدا داشت
هوش مصنوعی: هر روز یک نفر از خدمتگذاران ما به مقام فرماندهی میرسید، در حالی که در این خانه، دو صد بنده وجود داشتند که مثل خانههای خدا بودند.
بی برگ و نوائی نفشارد جگر مرد
نی با دل سوراخ، دو صد شور و نوا داشت
هوش مصنوعی: بیبرگی و بیصدایی، دل مرد را فشار نمیدهد. حتی اگر دلش پر از درد باشد، باز هم شور و شوق زیادی دارد.
بشکست دلم را و ندانست ز طفلی
کاین گوهر یکدانه چه مقدار بها داشت
هوش مصنوعی: دل من شکست و او از روی سادگی ندانست که این گوهر نایاب چقدر ارزشمند است.
با دست تهی پا بسر چرخ برین زد
چون فرخی آن رند که با فقر غنا داشت
هوش مصنوعی: با دستان خالی و بدون ثروت به مبارزه و تلاش برای رسیدن به اهدافش پرداخت، مانند فرخی که با وجود فقری که داشت، در دلش ثروت و غنای روحی و فکری احساس میکرد.