شمارهٔ ۴۲
عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت
جان شیرین را فدای جان شیرین کرد و رفت
یادگاری در جهان از تیشه بهر خود گذاشت
بیستون را گر ز خون خویش رنگین کرد و رفت
دیشب آن نامهربان مه آمد و از اشک شوق
آسمان دامنم را پر ز پروین کرد و رفت
پیش از اینها ای مسلمان داشتم دین و دلی
آن بت کافر چنینم بیدل و دین کرد و رفت
تا شود آگه ز حال زار دل، باد صبا
موبهمو گردش در آن گیسوی پرچین کرد و رفت
وای بر آن مردمآزاری که در ده روز عمر
آمد و خود را میان خلق ننگین کرد و رفت
این غزل را تا غزال مشک موی من شنید
آمد و بر فرخی صد گونه تحسین کرد و رفت
شمارهٔ ۴۱: کیست در شهر که از دست غمت داد نداشتشمارهٔ ۴۳ - درباره انتخابات مجلس: بیزر و زور کجا زاری ما را ثمر است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت
جان شیرین را فدای جان شیرین کرد و رفت
هوش مصنوعی: فرهاد، عاشق بینوا، با چه شوق و خوشی عشق ورزید و در نهایت، جان شیریناش را برای عشقش فدا کرد و از دنیا رفت.
یادگاری در جهان از تیشه بهر خود گذاشت
بیستون را گر ز خون خویش رنگین کرد و رفت
هوش مصنوعی: او برای خود در دنیا یادگاری به جا گذاشت؛ بیستون را با وجود اینکه آن را از خون خویش رنگین کرد و سپس رفت.
دیشب آن نامهربان مه آمد و از اشک شوق
آسمان دامنم را پر ز پروین کرد و رفت
هوش مصنوعی: دیشب آن معشوق بیرحم فرستاد و با افتادن اشکهای شوق از آسمان، دامن من را پر از ستارههای پروین کرد و سپس رفت.
پیش از اینها ای مسلمان داشتم دین و دلی
آن بت کافر چنینم بیدل و دین کرد و رفت
هوش مصنوعی: قبل از این، ای مسلمان، من دینی داشتم و دلی پر از ایمان، اما حالا آن بت کافر باعث شده که بیدل و دین شوم و برود.
تا شود آگه ز حال زار دل، باد صبا
موبهمو گردش در آن گیسوی پرچین کرد و رفت
هوش مصنوعی: باد صبا که به آرامی میوزد، با دقت و توجه به موهای پیچخورده و زیبای او نگاه کرده و سپس به راه خود ادامه میدهد، تا دل عاشق را از احوال نزار و دردناک خود با خبر کند.
وای بر آن مردمآزاری که در ده روز عمر
آمد و خود را میان خلق ننگین کرد و رفت
هوش مصنوعی: افسوس به حال کسی که در دوره کوتاهی از زندگیاش زندگی کرده و در این مدت، خود را با رفتارهای زشت و ناپسند در میان مردم رسوا و بیاعتبار ساخته و بعد از آن رفته است.
این غزل را تا غزال مشک موی من شنید
آمد و بر فرخی صد گونه تحسین کرد و رفت
هوش مصنوعی: غزل من را غزال با موی مشکین شنید و پس از شنیدنش به زیباییاش تحسین کرد و رفت.