شمارهٔ ۲۹
زندگانی گر مرا عمری هراسان کرد و رفت
مشکل ما را بمردن خوب آسان کرد و رفت
جغد غم هم در دل ناشاد ما ساکن نشد
آمد و این بوم را یکباره ویران کرد و رفت
جانشین جم نشد اهریمن از جادوگری
چند روزی تکیه بر تخت سلیمان کرد و رفت
پیش مردم آشکارا چون مرا دیوانه ساخت
روی خود را آن پری از دیده پنهان کرد و رفت
وانکرد از کار دل چون عقده باد مشکبوی
گردشی در چین آن زلف پریشان کرد و رفت
پیش از اینها در مسلمانی خدایی داشتم
بتپرستم آن نگار نامسلمان کرد و رفت
با رمیدنهای وحشی آمد آن رعنا غزال
فرخی را با غزلسازی غزلخوان کرد و رفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زندگانی گر مرا عمری هراسان کرد و رفت
مشکل ما را بمردن خوب آسان کرد و رفت
هوش مصنوعی: زندگی اگرچه مرا به مدت طولانی دچار نگرانی و ترس کرده بود و از بین رفت، اما در عوض، مشکل ما را برای مردن آسانتر کرد و رفت.
جغد غم هم در دل ناشاد ما ساکن نشد
آمد و این بوم را یکباره ویران کرد و رفت
هوش مصنوعی: غم و اندوه در دل ما جا نگرفت؛ تنها به سرزمین ما آمد، یکباره آن را ویران کرد و دوباره رفت.
جانشین جم نشد اهریمن از جادوگری
چند روزی تکیه بر تخت سلیمان کرد و رفت
هوش مصنوعی: اهریمن نتوانست جانشین جم شود، اما برای مدت کوتاهی بر تخت سلیمان نشست و سپس رفت.
پیش مردم آشکارا چون مرا دیوانه ساخت
روی خود را آن پری از دیده پنهان کرد و رفت
هوش مصنوعی: مردم میبینند که من به خاطر عشق آن پری دیوانه شدهام، اما او رویش را از من پنهان کرده و میرود.
وانکرد از کار دل چون عقده باد مشکبوی
گردشی در چین آن زلف پریشان کرد و رفت
هوش مصنوعی: دل را رها کرد و دیگر به فکر آن نبود، مانند بادی که عطر مشک را در فضا پخش میکند، به آرامی در انحناهای آن زلف آشفته چرخید و از آنجا رفت.
پیش از اینها در مسلمانی خدایی داشتم
بتپرستم آن نگار نامسلمان کرد و رفت
هوش مصنوعی: قبل از این، در دورهای که مسلمان بودم، عشق و اعتقاد خاصی داشتم، ولی اکنون بتی که به آن عشق میورزیدم، یعنی آن معشوق زیبا، مرا به حالت بی دینی کشاند و رفت.
با رمیدنهای وحشی آمد آن رعنا غزال
فرخی را با غزلسازی غزلخوان کرد و رفت
هوش مصنوعی: آن غزال زیبا با حرکات وحشی و فراری خود، به دل غزلساز نفوذ کرد و او را وادار به سرودن غزل کرد و سپس از آنجا دور شد.