گنجور

شمارهٔ ۱۳۸

بس تنگ شد از سختی جان حوصله دل
دل شِکوه ز جان می‌کند و جان گله دل
دل شیفته سلسله مویی است کز افسون
با یک سر مو بسته دو صد سلسله دل
از بادیه عشق حذر کن که در آن دشت
در هر قدمی گمشده صد قافله دل
سر منزل دلدار کجا هست که واماند
از دست غمش پای پر از آبله دل
تا خلوت دل جایگه مهر تو گردید
نبود بخدا یکسر مو فاصله دل
با غیر تو مشغولی و غافل که ز حسرت
نبود به جز از خوردن خون مشغله دل

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بس تنگ شد از سختی جان حوصله دل
دل شِکوه ز جان می‌کند و جان گله دل
هوش مصنوعی: دل از سختی و مشکلات به شدت خسته و ناراحت شده، به طوری که به جانش شکواییه می‌کند و از او گله دارد.
دل شیفته سلسله مویی است کز افسون
با یک سر مو بسته دو صد سلسله دل
هوش مصنوعی: دل شیدا و عاشق، به یک رشته از مو که به وسیله جادو و افسون به هم پیوسته است، enamored است؛ زیرا با هر رشته مویی، دو صد رشته دل و عشق متصل شده‌اند.
از بادیه عشق حذر کن که در آن دشت
در هر قدمی گمشده صد قافله دل
هوش مصنوعی: از مسیر عشق دوری کن، زیرا در آن بیابان در هر قدم، هزاران دلی که گم شده‌اند، وجود دارد.
سر منزل دلدار کجا هست که واماند
از دست غمش پای پر از آبله دل
هوش مصنوعی: کجا می‌توان به محل محبوب رسید، در حالی که دل خسته و پر از درد و رنج است؟
تا خلوت دل جایگه مهر تو گردید
نبود بخدا یکسر مو فاصله دل
هوش مصنوعی: وقتی دل من به عشق تو مشغول شد، دیگر در دنیا هیچ فاصله‌ای بین ما وجود ندارد.
با غیر تو مشغولی و غافل که ز حسرت
نبود به جز از خوردن خون مشغله دل
هوش مصنوعی: شما به چیز دیگری سرگرم هستید و از حسرت دورید، جز اینکه دل‌تان تنها با غم و اندوه خود را مشغول کند.