شمارهٔ ۱۳۱
فدای سوز دل مطربی که گفت به ساز
در این خرابه چو منزل کنی بسوز و بساز
چنان ز سنگ حوادث شکست بال و پرم
که عمرها به دلم ماند حسرت پرواز
کنم به زیر پر خویش سر به صد اندوه
چو مرغ صبح ز شادی برآورد آواز
گرهگشا نبوَد فکر این وکیل و وزیر
مگر تو چاره کنی ای خدای بندهنواز
به پایتخت کیان ای خدا شود روزی؟
که چشم خلق نبیند گدای دستدراز
در این خرابه به هر جا که پای بگذاری
غم است و ناله و فریاد و داد و سوز و گداز
گهرفشانی طوفان گواه طبع من است
که در فنون غزل فرخی کند اعجاز
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فدای سوز دل مطربی که گفت به ساز
در این خرابه چو منزل کنی بسوز و بساز
هوش مصنوعی: فدای احساسی که یک مطرب دارد و میگوید در این ویرانه مثل خانهای که ساکن هستی، بسوز و تلاش کن.
چنان ز سنگ حوادث شکست بال و پرم
که عمرها به دلم ماند حسرت پرواز
هوش مصنوعی: چنان سختیها و مشکلات زندگی مرا تحت فشار قرار دادهاند که در دیدن آرزوی پرواز و آزادی، حسرتی عمیق در دل دارم که به عمرها میسازد.
کنم به زیر پر خویش سر به صد اندوه
چو مرغ صبح ز شادی برآورد آواز
هوش مصنوعی: زیر بال خود سر به صد اندوه میگذارم، مثل مرغی که صبح از شادی آواز میخواند.
گرهگشا نبوَد فکر این وکیل و وزیر
مگر تو چاره کنی ای خدای بندهنواز
هوش مصنوعی: اگر فکر و تدبیر وکیل و وزیر نتواند مشکل را حل کند، تنها تو، ای خداوند مهربان، میتوانی چارهای پیدا کنی.
به پایتخت کیان ای خدا شود روزی؟
که چشم خلق نبیند گدای دستدراز
هوش مصنوعی: خدایا کی میشود که در پایتخت، بهگونهای باشد که مردم فقیر و درخواستی را نبینند که دست دراز کردهاند؟
در این خرابه به هر جا که پای بگذاری
غم است و ناله و فریاد و داد و سوز و گداز
هوش مصنوعی: در این ویرانه، هر کجا که قدم بگذاری، فقط غم، ناله، فریاد و درد و رنج وجود دارد.
گهرفشانی طوفان گواه طبع من است
که در فنون غزل فرخی کند اعجاز
هوش مصنوعی: خروجی این بیت نشاندهنده این است که آثار و خلاقیت شاعر به وضوح نمایان است. او به مانند طوفانی که در دل خود جواهراتی دارد، به زیبایی و استادی در سرایش غزلها پرداخته و مهارتش در این هنر را به رخ میکشد.