شمارهٔ ۱۲۱
دلت به حال دل ما چرا نمیسوزد
بسوزد آنکه دلش بهر ما نمیسوزد
ز سوز اهل محبت کجا شود آگاه
چو شمع آنکه ز سر تا به پا نمیسوزد
در این محیط غمافزا گمان مدار که هست
کسی که ز آتش جور و جفا نمیسوزد
ز دود آه ستمدیدگان سوختهدل
به حیرتم که چرا این بنا نمیسوزد
بگو به کارگر و عیب کارفرما بین
هرآنکه گفت که فقر از غنا نمیسوزد
غریق بحر فنا ای خدا شدیم و هنوز
برای ما دل این ناخدا نمیسوزد
ز تندباد حوادث ز بس که شد خاموش
چراغ عمر من بینوا نمیسوزد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلت به حال دل ما چرا نمیسوزد
بسوزد آنکه دلش بهر ما نمیسوزد
هوش مصنوعی: چرا دل تو برای ما نمیسوزد؟ ای کاش کسی که دلش برای ما نمیسوزد، بسوزد.
ز سوز اهل محبت کجا شود آگاه
چو شمع آنکه ز سر تا به پا نمیسوزد
هوش مصنوعی: هیچکس از درد و سوز دل عاشقان باخبر نمیشود، همانطور که شمعی که فقط در یک ناحیه میسوزد، از سوزاندن تمام وجود خود بیخبر است.
در این محیط غمافزا گمان مدار که هست
کسی که ز آتش جور و جفا نمیسوزد
هوش مصنوعی: در این فضای پر از غم و اندوه، فکر نکن که کسی هست که از آتش ظلم و سختیها در امان باشد و آسیب نبیند.
ز دود آه ستمدیدگان سوختهدل
به حیرتم که چرا این بنا نمیسوزد
هوش مصنوعی: از سرمای دردناک دلهایی که سوختهاند و با آه و نالهشان در عذابند، به شگفتی ماندهام که چرا این ساختمان همچنان در امان است و نمیسوزد.
بگو به کارگر و عیب کارفرما بین
هرآنکه گفت که فقر از غنا نمیسوزد
هوش مصنوعی: بگو به کارگر که عیب کارفرما را ببیند، زیرا کسانی که میگویند فقر و غنا هیچکدام آزاردهنده نیستند، اشتباه میکنند.
غریق بحر فنا ای خدا شدیم و هنوز
برای ما دل این ناخدا نمیسوزد
هوش مصنوعی: ما در دریاى نابودى غرق شدهایم، اما هنوز دل ناخدای ما برایمان نمیسوزد.
ز تندباد حوادث ز بس که شد خاموش
چراغ عمر من بینوا نمیسوزد
هوش مصنوعی: به دلیل طوفانهای ناگهانی و مشکلاتی که پیش آمده، چراغ عمر من، که نشاندهنده زندگی و امیدم است، دیگر نمیسوزد و خاموش مانده است.