گنجور

شمارهٔ ۱۰۵

میْ‌پرستانی که از دور فلک آزرده‌اند
همچو خم از ساغر دل دورها خون خورده‌اند
نیست حق زندگی آن قوم را کز بی‌حسی
مردگان زنده بلکه زندگان مرده‌اند
در بر بیگانه و خویشند دایم سرفراز
بهر حق خویش آن قومی که پا بفشرده‌اند
فارسان فارس را پای فرس گر لنگ نیست
اهل عالم از چه زیشان گوی سبقت برده‌اند
دوده سیروس را یارب چه آمد کاینچنین
بی‌دل و بی‌خون و سست و جامد و افسرده‌اند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میْ‌پرستانی که از دور فلک آزرده‌اند
همچو خم از ساغر دل دورها خون خورده‌اند
هوش مصنوعی: عاشقانی که از دوری آسمان نگران و بی‌قرارند، مانند خم شراب که از ساغر دور شده، به خاطر دوری محبوب خود خون دل می‌خورند.
نیست حق زندگی آن قوم را کز بی‌حسی
مردگان زنده بلکه زندگان مرده‌اند
هوش مصنوعی: حقی برای زندگی آن قوم وجود ندارد که از بی‌احساسی مردگان جان گرفته‌اند؛ بلکه این زندگان هستند که مانند مردگان زندگی می‌کنند.
در بر بیگانه و خویشند دایم سرفراز
بهر حق خویش آن قومی که پا بفشرده‌اند
هوش مصنوعی: در جمع غریبه‌ها و آشنایان، همیشه با افتخار به حق و حقوق خود توجه دارند، آن گروهی که پا را بر زمین محکم گذاشته‌اند و بر حقوق خود پافشاری می‌کنند.
فارسان فارس را پای فرس گر لنگ نیست
اهل عالم از چه زیشان گوی سبقت برده‌اند
هوش مصنوعی: اهل فارس در میدان مبارزه، اگر چه اسبشان لنگ باشد، همچنان با مهارت و تلاش، از دیگران پیشی می‌گیرند و به موفقیت دست پیدا می‌کنند.
دوده سیروس را یارب چه آمد کاینچنین
بی‌دل و بی‌خون و سست و جامد و افسرده‌اند
هوش مصنوعی: ای خدا، چه بر سر دودمان سیروس آمده که اینگونه بی‌احساس و بی‌عاطفه، ضعیف و بی‌جان و افسرده به نظر می‌رسند؟