گنجور

شمارهٔ ۶۳

خداوندگار بنده درگاه یغمای از نظر افتاده عرضه می دارد، فرد:

سواره رفتی و سودم جبین به راه تو چندان
که شد نشان سم اسب و ماند نقش جبینم

منت خدای را که ما کمر ارادت سرکار را بر میان بسته و جناغ عقیدت گستری شکسته ام. سرموئی مصدر خلاف نشده ام اما با اینکه مکافات خدمت را بایست دقیقه به دقیقه عارج معارج ترقیات باشم، به علت بی التفاتی جز به اسفل درکات تنزل نرسیده ام. نه رخصت همراهی دادند و نه پایه امور زندگانیم را بر جائی نهادند، که خودی به این خوش کنم که منع همراهی متضمن حکمت بود، والا خداوند تو نه آنست که ملزومات رحمت از تو دریغ دارند. بالجمله هر چه کنند مختارند. اما قانون بنده نوازی طریق دیگر است، هرگز گمان نمی کردم که با من چنین رفتار خواهند فرمود. قلیل تنخواهی که از باب نمک طعام و فقرا را تدارک یک شام بود، زمان حرکت حواله آقا صادق گردید نداد، من بیچاره غریب درین شب نوروز معطل از یک طرف بی اندامی طلب کار از طرفی شرمساری عیال، باری اگر می دانید این قسم سلوک موافق مروت و مردانگی است هیچ عیب ندارد، جان من و عیال من تصدق سر سرکار باد، فرد:

ناکامی ما هست چو کام دل تو
کام دل ما همیشه ناکامی باد
شمارهٔ ۶۲: فلان مذکور ساخت که سرکار خداوند به علت تقاعد از ابقای رسم عریضه نگاری و انشای سلب عقیدت شعاری از این بنده تنگدل و گله مند است. سبحان الله مگر در حق منش خدای نخواسته تبدل حالی است و گمان ظهور کدورت و ملالی، احوالی که قابل نگارش مقالی آمد و استحضاری که پیشگاه شهود حضرت را از اخبار آن تدارک شماری شاید ندارم. اسباب مخارج از داخل وخارج موجود است و ابواب مداخل از خارج و داخل مسدود. آبای سبعه چون زن پدر نامهربانند، و امهات اربعه چون شوهر مادر سرگران. از این حال پریشان گفتن جز تلخی اوقات چه سود از شنفتن این سر بی سامان جز سد ابواب شادمانی چه خواهد گشود؟شمارهٔ ۶۴ - گزارش و بای کاشان: در خصوص و بای کاشان و حقیقت احوال جمع و پریشان، گویا این بلا در شان فقرا بود و دودمان ضعفا، از اعیان احدی را نکشت، و از فقرا تنی را نهشت. بلی از اشخاص معروف بهین گلبن حدیقه جوانی و نو باوه سرو ریاض زندگانی محمد کریم خان چون آب حیات در ظلمات خاک تیره فروشد و تلخ کامان مزه عزای او را زهر ملالت در گلو، جایش مقیم روضه دارالسرور باد.

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خداوندگار بنده درگاه یغمای از نظر افتاده عرضه می دارد، فرد:
هوش مصنوعی: خداوندگار من، بنده‌ای را در برابر یغما که در نظرها افتاده است، معرفی می‌کند.
سواره رفتی و سودم جبین به راه تو چندان
که شد نشان سم اسب و ماند نقش جبینم
هوش مصنوعی: تو به سرعت و با شکوه از کنار من عبور کردی و رد پا و نشانه‌های اسبت بر زمین باقی ماند، در حالی که من هنوز جانم را به خاطر تو در دل دارم و اثری از عشق بر پیشانی‌ام نقش بسته است.
منت خدای را که ما کمر ارادت سرکار را بر میان بسته و جناغ عقیدت گستری شکسته ام. سرموئی مصدر خلاف نشده ام اما با اینکه مکافات خدمت را بایست دقیقه به دقیقه عارج معارج ترقیات باشم، به علت بی التفاتی جز به اسفل درکات تنزل نرسیده ام. نه رخصت همراهی دادند و نه پایه امور زندگانیم را بر جائی نهادند، که خودی به این خوش کنم که منع همراهی متضمن حکمت بود، والا خداوند تو نه آنست که ملزومات رحمت از تو دریغ دارند. بالجمله هر چه کنند مختارند. اما قانون بنده نوازی طریق دیگر است، هرگز گمان نمی کردم که با من چنین رفتار خواهند فرمود. قلیل تنخواهی که از باب نمک طعام و فقرا را تدارک یک شام بود، زمان حرکت حواله آقا صادق گردید نداد، من بیچاره غریب درین شب نوروز معطل از یک طرف بی اندامی طلب کار از طرفی شرمساری عیال، باری اگر می دانید این قسم سلوک موافق مروت و مردانگی است هیچ عیب ندارد، جان من و عیال من تصدق سر سرکار باد، فرد:
هوش مصنوعی: خدا را شکر که ما خود را خدمتگذار شما می‌دانیم و عشق و ارادت خود را به شما نشان داده‌ایم. هرچند که در این راه پیشرفت‌های زیادی نداشته‌ام و به دلیل بی‌توجهی برخی مشکلاتی دارم، اما احساس می‌کنم که خداوند رحمتش را از من دریغ نکرده است. در نهایت، هر کسی حق انتخاب دارد، اما انتظار داشتم که با من به گونه‌ای دیگر رفتار کنند. حتی مبلغ کمی که به عنوان کمک به نیازمندان بود، در زمان مقرر به من داده نشد و من در این شب نوروز در وضعیت سختی قرار گرفتم و شرمنده خانواده‌ام شدم. اگر این نوع رفتار مطابق با اصول انسانیت و بزرگواری است، من دیگر عیبی نمی‌بینم. جان من و خانواده‌ام فدای شما باشد.
ناکامی ما هست چو کام دل تو
کام دل ما همیشه ناکامی باد
هوش مصنوعی: نقص و ناکامی ما به خاطر این است که آرزوی تو برآورده نشده است. همیشه ناکامی برای ما ادامه دارد.