گنجور

شمارهٔ ۵۴ - به حاجی محمد ابراهیم تاجر استرآبادی نگاشته

سال ها ممنون مکارم و مرهون مراحم بی ظنت سرکار و اعتراف به عجز و قصور حق سپاسداری می رفت. امسال که بنده زاده عهدی دیرباز بر بساط قربت و سماط نعمت سرکاری به حرمت و اعزازی فوق لیاقت و نسبت به جهات دیگر نیز طرف آرامش و افاقت بست، نه چندان شرمسار و سپاسدارم وخجل و منت گذار، که اگر هر سر موئی بر اندام نیازمندم زبانی طلیق بیان و منطقی رشیق ادا گردد، همچنان ادای ستایش را پای تا سر فتور و فرق تا اندام قصور خواهم بود، فرد:

از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش بدر آید

هم مگر بذل یزدانی و فضل آسمانی این مکارم را پاداش و این مراحم را تلافی آرد. باری امروز که بیست و سیم صفر است شنیدم مردی راه اندیش مرز استر آباد خواهد بود. اعتراف عبودیت اقتضای شطری شرح عقیدت کرد، دیری است به درد زانو گرفتارم و به دستور اطبا دوا اندیش و معالجت گذار. هنوز سودی ندیده ام و به بهبودی نرسیده، همچنان لنگ و لوش در خان حاجی کمال افتاده. اسمعیل و میرزا و جعفر و علی کوچک پرستارند، واهالی حجره از نشر بستر و بالش و بسط فریاد و نالش در آزار. تا کی صحت بازوی رنج تابد و آرامش عزل اندیش شکنج شود.بنده زاده نیز در سپاس اشفاق و ستایش اخلاق حضرت با من هم سبق است و مادام که از هستی رمق باشد، اوقات در مطالعت این ورق خواهد بود، مصرع: هر که نه گویا به تو خاموش به.

رفتار مرا این مدت با آقا محمدحسین یزدی استحضار دارند که همه حسن اعتقاد و تفویض بود. گفتار او را بالمشافهه با بنده زاده اصغاء رفت که چه مایه طفره و تعدی و لاطایل بافت. در دنیا و آخرت از حضرت میانه خود و او تمنای یاوری و استدعای داوری دارم، هر اوقات احقاق حقوق من از وی مقدور باشد اعم از قرب و بعد و حیات و ممات من خود را معذور و او را مغفور نگذارند همین ذریعه حجت وکالت کل و امانت مطلق بس، فرد :

سپردم به زنهار اسکندری
تو دانی و فردا و آن داوری

صدور احکام و رجوع هر گونه فرمایش را مترصدم.

شمارهٔ ۵۳ - از قول آقازین العابدین تاجر اردکانی به شخصی نگاشته: دو سال است از خدمت تمام سعادت دورم، و با آن مایه آمیزش و مودت بهر راه و روش از وصول دو سطر نگارش به کلی مهجور. مرا که از هر بابت به ترقیم و نگاشت چند کلمه نای ارادت توان بست و پاس خلوصیت را به اظهار برخی عنایات دل توان جست، چرا از روی لطف یادم نکنی؟ بنی نوع جنس را از هر مایه مخالطت و معاشرت مادام هستی با هم جز نمود محبت و نواخت و فزود تفقد و شناخت چنانچه نیک پیداست و بینم چه ثمر حاصل است و کدام اندیشه در دل؟شمارهٔ ۵۵ - به محمد قلی بیک لواسانی نایب جندق نگاشته: می گویند اظهار خصوصیت پیش از آشنائی ستوده عقل و مقبول عقلا نیست، ولی چون در این جزو زمان خصومت قبل از دشمنی معارف است، اگر در خدمت با فقدان آشنائی و شناخت دعوی اختصاص کنم، ایرادی تعلق نخواهد گرفت. این اوقات که مژده ورود شما به درگاه چرخ فرگاه اشرف والا مسموع افتاد، اظهار تهنیت و ذکر شوق و صفائی لازم شد. اگر هنگام تشریف جندق راه نامه نگاری مسدود داشتم، از آن بود که مردم را درست بشناسند، راست و دروغ و مهر و کین و احوال و اوضاع هر کس را خوب برخورید و به صداقت طبع و میل خاطر و صلاح دولت خداوند نعمت رفتار فرمائید. بعد از شناسائی همه آن وقت مخلص به میدان دوستی و عرصه گاه صداقت آیم. چنان پندارم خیلی مجهولات شما معلوم شده باشد، حال نوبت اظهار یک رنگی و اخلاص ماست، ما خود را با شما هم قطار و نوکر درب یک خانه می دانیم، می خواهم در جمیع موارد، خاصه خدمات نواب اشرف دستیار هم باشیم و شما سال ها در آن ولایت کارگزار باشید و دفع افساد و مفسد به استظهار انصاف نواب والا و کفایت شما شده باشد.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سال ها ممنون مکارم و مرهون مراحم بی ظنت سرکار و اعتراف به عجز و قصور حق سپاسداری می رفت. امسال که بنده زاده عهدی دیرباز بر بساط قربت و سماط نعمت سرکاری به حرمت و اعزازی فوق لیاقت و نسبت به جهات دیگر نیز طرف آرامش و افاقت بست، نه چندان شرمسار و سپاسدارم وخجل و منت گذار، که اگر هر سر موئی بر اندام نیازمندم زبانی طلیق بیان و منطقی رشیق ادا گردد، همچنان ادای ستایش را پای تا سر فتور و فرق تا اندام قصور خواهم بود، فرد:
هوش مصنوعی: سال‌هاست که از محبت و بخشش‌های بی‌دریغ شما سپاسگزارم و به ناتوانی و کوتاهی‌ام در قدردانی اعتراف می‌کنم. امسال که بار دیگر در شرایطی شایسته و محترمانه قرار گرفته‌ام و همچنین در جنبه‌های دیگر نیز در آرامش و راحتی به سر می‌برم، کمتر احساس شرمندگی و خجلت دارم. اگر هر تار مویی از وجودم نیازمند کلامی گویا و منطقی زیبا باشد، همچنان با تمام وجودم، بر سپاسگزاری و ستایش شما ادامه خواهم داد؛ به طوری که انها از سر شور و شوق بیان گردد و من همیشه در شکرگزاری باشم.
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش بدر آید
هوش مصنوعی: آنچه از دست و زبان ما برمی‌آید، نمی‌تواند به خوبی شکرگزاری نعمت‌ها و لطف‌های او را ادا کند.
هم مگر بذل یزدانی و فضل آسمانی این مکارم را پاداش و این مراحم را تلافی آرد. باری امروز که بیست و سیم صفر است شنیدم مردی راه اندیش مرز استر آباد خواهد بود. اعتراف عبودیت اقتضای شطری شرح عقیدت کرد، دیری است به درد زانو گرفتارم و به دستور اطبا دوا اندیش و معالجت گذار. هنوز سودی ندیده ام و به بهبودی نرسیده، همچنان لنگ و لوش در خان حاجی کمال افتاده. اسمعیل و میرزا و جعفر و علی کوچک پرستارند، واهالی حجره از نشر بستر و بالش و بسط فریاد و نالش در آزار. تا کی صحت بازوی رنج تابد و آرامش عزل اندیش شکنج شود.بنده زاده نیز در سپاس اشفاق و ستایش اخلاق حضرت با من هم سبق است و مادام که از هستی رمق باشد، اوقات در مطالعت این ورق خواهد بود، مصرع: هر که نه گویا به تو خاموش به.
هوش مصنوعی: این متن به زبان فارسی به شرح زیر است: امروز که بیستم و دوم صفر است، شنیدم که مردی با اندیشه برای مرز استرآباد خواهد بود. به نظر می‌رسد این مرد به اعتراف در برابر خداوند ایمان دارد و نسبت به اصول و اعتقاداتش پایبند است. من مدت‌هاست که به خاطر درد زانو دچار مشکل هستم و بر اساس تجویز پزشکان در پی درمان و دارو هستم، اما هنوز بهبودی نیافته‌ام و در خانه حاجی کمال در وضعیت نامناسبی به سر می‌برم. گروهی مانند اسماعیل، میرزا، جعفر و علی کوچک از من مراقبت می‌کنند، و اوضاع در حجره به خاطر کمبود بستر و بالش و طنین ناله و فریادها نگران‌کننده است. تا کی توانمندی بازو در برابر این رنج تحمل کند و آرامش در این شرایط به هم بریزد؟ من نیز در قدردانی و ستایش اخلاق آن حضرت مانند دیگران احساس مشابهی دارم و تا زمانی که زنده‌ام، وقت خود را به مطالعه و بررسی این مطالب اختصاص می‌دهم. این را هم بدانید که هر کسی که نتواند به شما پاسخ دهد، بهتر است سکوت کند.
رفتار مرا این مدت با آقا محمدحسین یزدی استحضار دارند که همه حسن اعتقاد و تفویض بود. گفتار او را بالمشافهه با بنده زاده اصغاء رفت که چه مایه طفره و تعدی و لاطایل بافت. در دنیا و آخرت از حضرت میانه خود و او تمنای یاوری و استدعای داوری دارم، هر اوقات احقاق حقوق من از وی مقدور باشد اعم از قرب و بعد و حیات و ممات من خود را معذور و او را مغفور نگذارند همین ذریعه حجت وکالت کل و امانت مطلق بس، فرد :
هوش مصنوعی: طی این مدت، رفتار من با آقا محمدحسین یزدی به گونه‌ای بوده که نشان‌دهنده حسن نیت و اعتماد به اوست. من به طور مستقیم به صحبت‌های او گوش داده‌ام و دریافته‌ام که او سعی می‌کند از واقعیت‌ها طفره برود و با مسائل غیرمنطقی خود را از زیر بار مسئولیت خارج کند. من از خداوند خواهش دارم که در دنیا و آخرت به من یاری دهد و داوری کند. هرگاه امکان احقاق حقوق من از او مهیا شود، من خود را بی‌گناه و او را معاف از هرگونه مسئولیتی می‌دانم.
سپردم به زنهار اسکندری
تو دانی و فردا و آن داوری
هوش مصنوعی: من به حمایت و پناه اسکندر سپردم و تو می‌دانی که فردا چه خواهد شد و چه قضاوتی در کار است.
صدور احکام و رجوع هر گونه فرمایش را مترصدم.
هوش مصنوعی: منتظر صدور حکم و هرگونه اظهارنظر هستم.