شمارهٔ ۹۵ - نامه ای است از زبان کسی به دیگری که یغما تحریر نموده
قربانت شوم عجب پیمان و پیوندی کردم و عجب ایمان و سوگندی خوردم، بر عقل من ماشاالله، مصرع: گو بسازند نقابی و بسوزند سپندی. باز از سرکار شما به قنبرک بازی و چنبرک سازی جبران گناه و چاره روی سیاه توان کرد. پیش مخدومی میرزا حبیب الله چه حیلت بازم و کدام وسیلت سازم؟مشتم وا شد و پشتم از بار خجلت دو تا. خدا روی دشمن های تازه را سیاه کند که ما را از ملاقات یاران نو کهن بازداشت، و به نقض پیمان افسانه هر انجمن ساخت. ترا به امام حسین از میرزا عذرخواهی کن و بر گرفتاری و پریشانی من گواهی ده. زیاده حاجت جسارت و تمهید مرارت نیست.
شمارهٔ ۹۴ - به دوستی نگاشته: من و دل را تن و جان برخی جان و تن تو، نامه زیبا نگار که خامه شیواسنج اکبر خانش به دوری «قاسم خان» و نزدیکی دردسر و گزند تنهائی و درخواه دیدار مینو سارت نگار آورده بود از در دید و دانست چشم سپار و گوش گزار افتاد، فرد:شمارهٔ ۹۶ - به یکی نگاشته است: قربان مبارک وجودت شوم، التفات حضرت والا نسبت به این چاکر و ارادت خاکسار نسبت به نواب اشراف از قماش الفت دیگران نیست آن غرض ها و مرض ها که معهود ابنای زمان است نداریم. نه شما را از من خواهش خدمت است و نه مرا از حضرت تمنای رحمت. در این صورت نه سرکار را از من منافرت خواهد بود و نه مرا با آن حضرت مغایرت. این دو سه روزه خاطر و حواس خود را به قیاس التزام خدمت و جبران طغرای قسریه از هر خطره و خیالی حتی تقدیم تهنیت بزم خدام اجل امجد اکرم ولی النعم حاجی دام اقباله مصروف داشتم خود دید روز چه افتاد و شب چه حادثه زاد. این دو روز هم باد و باران آن مایه مجال نداد که بر این آب و گل عبوری توان و استیفای دولت حضوری، فرد:
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قربانت شوم عجب پیمان و پیوندی کردم و عجب ایمان و سوگندی خوردم، بر عقل من ماشاالله، مصرع: گو بسازند نقابی و بسوزند سپندی. باز از سرکار شما به قنبرک بازی و چنبرک سازی جبران گناه و چاره روی سیاه توان کرد. پیش مخدومی میرزا حبیب الله چه حیلت بازم و کدام وسیلت سازم؟مشتم وا شد و پشتم از بار خجلت دو تا. خدا روی دشمن های تازه را سیاه کند که ما را از ملاقات یاران نو کهن بازداشت، و به نقض پیمان افسانه هر انجمن ساخت. ترا به امام حسین از میرزا عذرخواهی کن و بر گرفتاری و پریشانی من گواهی ده. زیاده حاجت جسارت و تمهید مرارت نیست.
هوش مصنوعی: عزیزم، چه پیمان عجیبی بستم و چه ایمان محکم و سوگندی خوردم. عقل من هم در این موضوع حیران است. گفتهام که حتی اگر نقابی بسازند و خود را پنهان کنند، با این حال ما در تلاش برای جبران اشتباهاتمان خواهیم بود. حالا از شما میپرسم که برای بازگشت به آغوش دوستان قدیمی چه تدبیری باید بیندیشم؟ من به شدت شرمندهام و حالم خوب نیست. دعا میکنم که دشمنان جدید زیبایی دوستان قدیمیام را از من دور نکنند و باعث شکستن عهد و پیوند ما نشوند. از شما خواهش میکنم به امام حسین قسم از میرزا عذرخواهی کنی و بر سختیها و وضع آشفته من گواهی دهی. نیازی به جسارت بیشتری ندارم.

یغمای جندقی