گنجور

شمارهٔ ۵۴ - به میرزا حسن مطرب نگاشته

دوری زبرت سخت بود سوختگان را
تلخ است جدائی بهم آموختگان را

چه دانی جدائی چیست و دوری کدام، آموختگان کیستند و سوختگان را چه نام؟ نه روزی بی دل افروزی شب کرده، نه شبی دور از نوش لبی به روز آورده، چه دانی بستگانت این تیره شب های دیر انجام بچه روز گرفتار و خستگانت این روزان آن شب فرجام تا کجا کوب آزمای تیمار، بیت:

تن آسوده نداند که دل خسته چه باشد
من گرفتار کمندم تو چه دانی که سواری

شاهباز دل دوستان را که دست شاهان نشیمن سزد مرغ ارزان دانی و همای مهر شاهین گهران را که کرکس چرخ از مگسی کمتر زیبد، گنجشک دست آموز خوانی. ترا که جز بازی بی هنگام نیاموخته چه گویم و از یاری که جز کیش ستم چیزی نیندوخته چه جویم تا مهر از هوس بازشناسی و لاله از خس، گلشن چهرت خار گلخن و توبره ریشت دام گردن خواهد بود، اگر بدین دست پاس دلخواهی داشت و بر این هنجار آب مهربانی گل خواهی کرد، یار دیگر جوی و دنبال کار دیگر گیر که نخجیر ما شکار این دام و مرغ دل کبوتر این بام نیست، بیت:

ننگ آیدم ز پرهمای ارچه بوم چرخ
می پرورد به سایه بال مگس مرا

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوری زبرت سخت بود سوختگان را
تلخ است جدائی بهم آموختگان را
هوش مصنوعی: فاصله‌گیری از تو برای عاشقان بسیار دشوار است و جدایی برای آنها که عشق را تجربه کرده‌اند، تلخی زیادی به همراه دارد.
چه دانی جدائی چیست و دوری کدام، آموختگان کیستند و سوختگان را چه نام؟ نه روزی بی دل افروزی شب کرده، نه شبی دور از نوش لبی به روز آورده، چه دانی بستگانت این تیره شب های دیر انجام بچه روز گرفتار و خستگانت این روزان آن شب فرجام تا کجا کوب آزمای تیمار، بیت:
هوش مصنوعی: جدایی و دوری را چه کسی می‌داند؟ آموختگان و سوختگان چه نام دارند؟ نه روزی وجود دل‌ها را روشن کرده، نه شبی از شراب لب‌ها به روزی آورده است. چه می‌دانی که بستگان تو در این شب‌های تار و دیرچین، چگونه به روز گرفتار و خسته‌اند؟ این روزها چقدر سختی و آزمایش را تحمل می‌کنند؟
تن آسوده نداند که دل خسته چه باشد
من گرفتار کمندم تو چه دانی که سواری
هوش مصنوعی: کسی که در آرامش زندگی می‌کند، نمی‌داند دل خسته چه احساسی دارد. من گرفتار مشکلات و سختی‌ها هستم، و تو از حال من چه خبر داری؟
شاهباز دل دوستان را که دست شاهان نشیمن سزد مرغ ارزان دانی و همای مهر شاهین گهران را که کرکس چرخ از مگسی کمتر زیبد، گنجشک دست آموز خوانی. ترا که جز بازی بی هنگام نیاموخته چه گویم و از یاری که جز کیش ستم چیزی نیندوخته چه جویم تا مهر از هوس بازشناسی و لاله از خس، گلشن چهرت خار گلخن و توبره ریشت دام گردن خواهد بود، اگر بدین دست پاس دلخواهی داشت و بر این هنجار آب مهربانی گل خواهی کرد، یار دیگر جوی و دنبال کار دیگر گیر که نخجیر ما شکار این دام و مرغ دل کبوتر این بام نیست، بیت:
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر به ارتباطات دوستانه و روحیات انسان‌ها اشاره می‌کند و به نوعی افسوس می‌خورد که برخی افراد فقط به ظاهر و چیزهای بی‌ارزش اهمیت می‌دهند. او به دوستی‌هایی که به جای محبت و صداقت بر پایه‌ی فریب و ریا بنا شده‌اند، انتقاد می‌کند. در ادامه، شاعر می‌گوید که اگر کسی فقط به بازی و لذت‌های زودگذر پرداخته و از ارزش‌های واقعی بی‌خبر است، چه ارزشی دارد. او به زیبایی و گل‌های خاص اشاره می‌کند و درست می‌گوید که باید به دنبال محبت حقیقی و دوستانی با ارزش باشیم. در نهایت، او کسانی را که در پی شکار خوشبختی و محبت واقعی نیستند، به تغییر مسیر و جستجوی بهتر دعوت می‌کند، زیرا روابط ناسالم و بی‌ارزش، هیچ کدام نمی‌توانند دلخواهی را به دست آورند.
ننگ آیدم ز پرهمای ارچه بوم چرخ
می پرورد به سایه بال مگس مرا
هوش مصنوعی: هر چند که من در زیر سایه بال مگس زندگی می‌کنم، اما باز هم از اینکه شرافت و مقامم تحت‌الشعاع قرار بگیرد، شرمنده‌ام.