گنجور

شمارهٔ ۱۸۷ - به حاجی محمد اسمعیل طهرانی نوشته

گرامی سرور فرشته گهر حاجی اسمعیل را نیکخواه و فزایش جوی و کام اندیش و ستایش گویم. این پارسی نگاری و پهلوی شماری یکباره ما را رسوا و زشت نام کرد هر جا خامی دانش باز و سردی بینش فروش سر از دبستانی بر کرد ندانسته و نسنجیده پاره پرندی در مشت و شکسته کلکی در انگشت آورده نوشته چه آورده ای، پشک چه پرورده ای؟ مشک آزمودم می گیرند که اینک می نگاریم و باز می سپاریم. بردن همان است و به دست پرستاران سپردن همان، روز به هفته و ماه نرسیده یا کاغذ پاره آهک و زرنیخ می سازند، یا کهنه سارش با بوی فروشان بازاری باز می پردازند.

درین پایان هستی و آغاز پستی پیشه و کار و اندیشه و شماری که داریم این است. سوگند توانم خورد، در این روزگار کم کمابیش کوتاه دامن، گشاده گریبان، ده دوازده نامه به آن مهربان دوست نگاشته ام و بر آن نشان و نام که راز گشودیم و باز نمودیم، این و آن را در آستین گذاشته، بی باکانه جز تنی دو از قرشی گهران که از دانش و دید برون از یاسای دگرانند هم خوابه ها را سپردند و در نوره خانه گرمابه ها کوتاه یا دراز درست یا دریده بالای آب افتاد و پشم آلود رخت در منجلاب افکند.اگر یک و دوئی از چنگ داروکشان گرمابه رست، دارندگان و آرندگان یکباره دل از اندیشه آن باز پرداختند و در آستین پاس داری بر آستان فراموشی و خواری انداختند. اینک مردی درست کار، راست پیمان، راه سپار است. بر بوی آنکه بود دوست را چشم سپار افتد، با دل و دستی که نیست راز گشای جای امیدوار گشتم مهر و پیمان یاری و یکتائی و دیگر چیزها که آدمی بدان زنده است همان است که دیده و دانی، اگر روز به روز پیرایه فزایش و سرمایه برتری نیامد کوب آزمای کمی و کاستی نخواهد بود.

گرفتاری های جندق و افزونی کار و تنگی هنگام احمد را آن مایه دست و نیرو نداد که آن سنجیده گفته ها که پیمان جست برنگارد و نیاز دارد دیر یا زود چشم سپار و گوش گزار خواهد داشت.آسوده روان زیند که شکست را بر پیمان ما دست و دغل بازی را در نهاد ما به خواست پاک یزدان نشستی نیست. یکبار دیگر یا دیرینه پیوند میرزا رضا را ببین، و درودی دوستانه بر سرای و داستان چشمک شاخدار را در میان افکن. چنانچه داد بی آنکه هنگام چشم داشت دراز افتد روانه فرمای، و اگر به دستور گذشته رای اندیش بوک و مگر شد و جز آن پیمان که بست اندیشه دیگر انگیخت زبان درکش، سخن در بر، دهان در چین، هوس در گسل، سر خویش گیر و او را به گوهر و خوی خود باز مان. از یکی چشمک که دو سه خسروی بیش نیرزد گذشتن آسان تر است تا از پرورده خویش کشتن پیوسته روی داد خویشتن و هر گونه کار که بندگی های ماش پرداختن تواند بر نگار و بی فسانه گوئی پذیرای انجام دادن. یاران ری را هر یک دارای مهربانی دانی درودی دوستانه بر سرای و پوزش آرای جداگانه نگارش باش. اگر هر گونه نامه ویژه نگارش های پارسی پیکر که از من به شما رسد، خواه ژاژ خواه شیوا خواه زشت خواه زیبا با نوشته های من که گرد کرده تست بی کاست و فزود در فزائی بیش از آنچه در چنبر پندار گنجد از شما خرسند خواهم بود.

شمارهٔ ۱۸۶ - به حاجی محمد اسمعیل طهرانی نوشته: سرور راستین حاجی اسمعیل؛ نامه شما دیده را سرمه سائی کرد و دل را از دام تیمار رهائی داد. پس از خواندن پاسخی بدان هنجار که آئین من است نوشتم، دادم خطر با سرکار فرستد ندانم چه کرد، آدمی روانه دیدم و بهانه نگارش و گزارش نامه و نامی بدست افتاده. نیمه ماه است با دردهای نهفته و پیدا زنده ام و بنده می دانم نامه نگاری کرده ای و نرسیده. من هم کاغذها نگاشته و به شما نداده اند. خدا بندگان خود را از یاری این خاکی نهادان باد گوهر بی نیازی دهد که در کار و کردار اینان سود و بهبودی نیست. باری این را بدان هرگز از تو فراموش نخواهم کرد و سودای نامه نگاریت در پای نخواهم برد بکوش که بازماندگان میرحسن خان را بجوئی و مرا آگاه سازی. یکبار دیگر فرزندی میرزارضا را ببین. داستان چشمک را در میان آر، اگر داد زود بفرست. چنانچه هنجار بوک و مگر گرفت در گذر، و او را به گوهر و خواست خود بازگذار و آگاهی فرست که رنج دل نگرانی نبرم، آرایش آئین احمدی آسایش بندگان خدای آخوند ملا ابوالحسن را درودی آزاد از فراز و فرود بر سرای و بگوی نگاه پرستاری و پرورش از من باز نبرد، کشته ام تخمی و چشم به ره باران است.شمارهٔ ۱۸۸ - به دو تن از دوستان نوشته: راد استاد زرین خامه و بزرگ سرور رنگین نامه میرزا و حاجی را دیده سای خامه و شستم بوسه آزمای نامه و دست.دست نوشت شهد سرشت در نام دو مهربان دوست آذین و آرایش اوست، کریچه بی دریچه و آسمانه بی فروغ تیره روزان را به فر چهر مهر افزای و درخش دیدار پرتو بخشای خویش شرم مشکوی پرویز و جمشید آورد و آزرم کاخ و کوی ماه و خورشید، روشنائی و تاب از هر راه و رخنه سایه افکند و تیری و تاری از هر مغاک و دخمه مایه پرداخت. زنهار به کار من اندر پندار فراموشی مبر و خرده خاموشی مگیر که پاک یزدان رهی را با همه آک و آهو این دو خوی مهر پرداز در آب و گل نسرشت و این دورای کینه انگیز بر جان و دل ننوشت. پور مریم با همه رستگی های از خود و بستگی ها با خدای بر یکی سوزن که خود را دزدیده بر او دوخته بود دامان بی زاری نیفشاند با آن پیشینه پیمان و دیرینه پیوند که گوهر سنگ و سندان دارد و پروز بند و زندان کی و کجا تواند شد، رهی از تو فراموش کند و خامه راز پرداز از فسانه مهر و ترانه یاری خاموش خواهد، بازوی جوان نیروی پیری آن دست نگارش گر را سخت برتافت، دستوار برگردن بست و پنجه زمین گیری آن کلک شیوا آفرید به دستان و دستی که تلخ تر از آن نشاید بر انگشت پی برید و نی در ناخن شکست، با این چشم شب پره دید و دست برتافته شست، ورای پراکنده، مغز و ران آسیمه سار آنچه دل خواهد نگاشت نتوانم و آنچه نگاشتن یارم دل نخواهد. هان و هان تا خود از این خرده هوش باز نبری و چشم باز نپوشی، که مفت روان آَشفت من با گفت گهر سفت تو هر گونه گفت و گزار و نوشت و نگار از هرکام روید و از هر کلک زاید. اگر به تازگی های فرهنگ یا گران مایگی های گوهر یا دل بردگی های ریخت دارای بهره و بخش زیبائی و خداوند اختر و بخت شیوائی نباشد یاران دانست و دید را ناخنه چشم و هزار پای گوش خواهد بود و هوش پرداز مغز و بار هوش. امروز نگارش دلپذیر و گزارش جان شکار ترا زیبد که خامه و شست صاحب و قابوس داری و نامه ودست صابی و کاووس.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرامی سرور فرشته گهر حاجی اسمعیل را نیکخواه و فزایش جوی و کام اندیش و ستایش گویم. این پارسی نگاری و پهلوی شماری یکباره ما را رسوا و زشت نام کرد هر جا خامی دانش باز و سردی بینش فروش سر از دبستانی بر کرد ندانسته و نسنجیده پاره پرندی در مشت و شکسته کلکی در انگشت آورده نوشته چه آورده ای، پشک چه پرورده ای؟ مشک آزمودم می گیرند که اینک می نگاریم و باز می سپاریم. بردن همان است و به دست پرستاران سپردن همان، روز به هفته و ماه نرسیده یا کاغذ پاره آهک و زرنیخ می سازند، یا کهنه سارش با بوی فروشان بازاری باز می پردازند.
هوش مصنوعی: سرور گرامی، فرشته گهر حاجی اسمعیل را به عنوان کسی که خیرخواه و جویای ترقی است، به نیکی یاد می‌کنم. این نوع نوشتار فارسی و شمارش‌های پهلوی به یکباره ما را بدنام کرده و در چشم مردم زشت جلوه کرده است. هر جا که فردی با دانش ناکافی و بصیرت سردی به دبستانی پا گذاشته، مطلبی نادرست و نسنجیده را به دست آورده و نوشته که چه چیزی را به ما آورده‌ای؟ چه جالبی را پرورده‌ای؟ با اینکه آزمون‌های مختلفی را پشت سر گذاشته‌ام، همچنان بر این باورم که این نوشتارها را می‌نویسیم و سپس به دیگران ارائه می‌دهیم. نتیجه کار هم همین است: قبل از آنکه به هفته یا ماه برسد، شما شاهد تولید کاغذهای بی‌ارزش و کهنه خواهید بود که از دست فروشندگان در بازار دور می‌زند.
درین پایان هستی و آغاز پستی پیشه و کار و اندیشه و شماری که داریم این است. سوگند توانم خورد، در این روزگار کم کمابیش کوتاه دامن، گشاده گریبان، ده دوازده نامه به آن مهربان دوست نگاشته ام و بر آن نشان و نام که راز گشودیم و باز نمودیم، این و آن را در آستین گذاشته، بی باکانه جز تنی دو از قرشی گهران که از دانش و دید برون از یاسای دگرانند هم خوابه ها را سپردند و در نوره خانه گرمابه ها کوتاه یا دراز درست یا دریده بالای آب افتاد و پشم آلود رخت در منجلاب افکند.اگر یک و دوئی از چنگ داروکشان گرمابه رست، دارندگان و آرندگان یکباره دل از اندیشه آن باز پرداختند و در آستین پاس داری بر آستان فراموشی و خواری انداختند. اینک مردی درست کار، راست پیمان، راه سپار است. بر بوی آنکه بود دوست را چشم سپار افتد، با دل و دستی که نیست راز گشای جای امیدوار گشتم مهر و پیمان یاری و یکتائی و دیگر چیزها که آدمی بدان زنده است همان است که دیده و دانی، اگر روز به روز پیرایه فزایش و سرمایه برتری نیامد کوب آزمای کمی و کاستی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: در این دوره از زندگی و در زمانی که به کمترین و پایین‌ترین وضعیت خود رسیده‌ایم، ما هم اکنون این کار و افکار خود را داریم. می‌توانم قسم بخورم که در این روزها، با وجود این که زمان چندان زیادی نیست، به آن دوست عزیز ده تا دوازده نامه نوشته‌ام و نشان و نامی که از آن سخن گفته‌ام را با دل شاد در آستین نگه داشته‌ام. بی‌پروا جز برخی از افراد که از نظر دانش و بینش متفاوت هستند، همراهان را به حال خود رها کرده و در لجن‌زار زندگی افتاده‌اند. اگر موفق شوید از دستان کسانی که در حال جنگ و جدال هستند بگریزید، آن‌ها که به دنبال آرامش و درک بهتری از زندگی هستند، ناگهان دست از اندیشه‌های قدیمی و ناامیدی خود می‌کشند. حالا مردی سرراست، با صداقت و اعتماد به نفس پیش می‌رود. در انتظار دیدار دوستی هستم که با دل و دستی پر از محبت و صداقت پشتیبانی و همدلی را فراهم می‌کند. همان احساسی که برای زندگی ضروری است، همچنان وجود دارد و اگر روز به روز بر زیبایی و دارایی‌های زندگی افزوده نشود، قطعاً بزرگی نیازی به آن هجمه نخواهد داشت.
گرفتاری های جندق و افزونی کار و تنگی هنگام احمد را آن مایه دست و نیرو نداد که آن سنجیده گفته ها که پیمان جست برنگارد و نیاز دارد دیر یا زود چشم سپار و گوش گزار خواهد داشت.آسوده روان زیند که شکست را بر پیمان ما دست و دغل بازی را در نهاد ما به خواست پاک یزدان نشستی نیست. یکبار دیگر یا دیرینه پیوند میرزا رضا را ببین، و درودی دوستانه بر سرای و داستان چشمک شاخدار را در میان افکن. چنانچه داد بی آنکه هنگام چشم داشت دراز افتد روانه فرمای، و اگر به دستور گذشته رای اندیش بوک و مگر شد و جز آن پیمان که بست اندیشه دیگر انگیخت زبان درکش، سخن در بر، دهان در چین، هوس در گسل، سر خویش گیر و او را به گوهر و خوی خود باز مان. از یکی چشمک که دو سه خسروی بیش نیرزد گذشتن آسان تر است تا از پرورده خویش کشتن پیوسته روی داد خویشتن و هر گونه کار که بندگی های ماش پرداختن تواند بر نگار و بی فسانه گوئی پذیرای انجام دادن. یاران ری را هر یک دارای مهربانی دانی درودی دوستانه بر سرای و پوزش آرای جداگانه نگارش باش. اگر هر گونه نامه ویژه نگارش های پارسی پیکر که از من به شما رسد، خواه ژاژ خواه شیوا خواه زشت خواه زیبا با نوشته های من که گرد کرده تست بی کاست و فزود در فزائی بیش از آنچه در چنبر پندار گنجد از شما خرسند خواهم بود.
هوش مصنوعی: گرفتاری‌های جندق و فشارهای کاری احمد، آنقدر بر او تاثیر نگذاشته که نتواند به وعده‌های خود عمل کند. او دیر یا زود به این نیاز پی خواهد برد و به دنبال حل آن می‌گردد. کسی که با آرامش زندگی می‌کند، نیازی به فریبکاری ندارد و نباید به شکست‌ها توجه کند. بار دیگر به ارتباط با میرزا رضا فکر کن و با سلامی دوستانه به او یادآوری کن که در زندگی‌اش توجه کند. اگر می‌توانی بدون اینکه به تاخیر بیفتی، به او پیام بده و اگر نمی‌توانی به خواسته‌های قدیمی آن فکر کن. از یک نگاه ساده نمی‌توان به‌سادگی گذشت، چرا که این حوادث پیوسته بر زندگی ما تاثیر می‌گذارند. هر کاری که وابستگی‌های ما را محدود می‌کند، می‌تواند در نهایت به ما صدمه بزند. به دوستان نیز سلامی دوستانه بفرست و برای هر نامه‌ای که نوشته می‌شود، چه زیبا و چه زشت، نظر مثبت خود را ابراز کن. اگر نوشته‌های من برایت در مقایسه با آنچه که انتظار داشتم بیشتر باشد، خوشحال می‌شوم.