گنجور

شمارهٔ ۱۸۰ - به حاجی محمد اسمعیل طهرانی نگاشته

حاجی اسمعیل بهشتی روی فرشتی خوی را مرید و مشتاقم. سه روز از این پیش همراه مردی منسوب آقا رضا نام خراسانی بودم توسط لشکری جامه بساط دوست را رنج افزای رسیلتی دراز دامن گشتم. اینک سلطان درویش منش، درویش سلطان روش ایرج میرزا که یاران طریقش همایون شاه ستایند روانه است، شرحی بدان مضمون که بینی طرح کرده ام. انشاء الله همت و الانهمت شما زود و چسبان چشم سپار فرزند مقامی میرزا رضا خلف مرحوم میرزا نجف خواهد داشت، امیدوارم امانت او و دیانت سرکار شما عینک را به من برساند. زاید الاوصاف محتاجم. سرکار شاهزاده می فرمایند اگر آن جوان با سوابق الفت و حداثت سن کار اندیش غفلت و العیاد بالله اشاعت بی دینی گردید من خود عینکی نغز و زیبا گرفته بر دست جناب حاجی اسمعیل که ترا یاری امین است و مامول یغمائیات را ضمین، با تو خواهم فرستاد. کاری کن میرزا رضا عینک را به عینه یا عوضی بهتر از آن بدهد. چنانچه پیمان مرا و اظهار شما را باد انگاشت، و از یاد برد بر شاهزاده برسان. اما عینک معهود موعود او را مخواه. اگر داد بگیر و بفرست، والا او سلامت باد مراتب را بر نگار تا مجهول چند معلوم گردد، خدمات را مترصدم. حرره یغما

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حاجی اسمعیل بهشتی روی فرشتی خوی را مرید و مشتاقم. سه روز از این پیش همراه مردی منسوب آقا رضا نام خراسانی بودم توسط لشکری جامه بساط دوست را رنج افزای رسیلتی دراز دامن گشتم. اینک سلطان درویش منش، درویش سلطان روش ایرج میرزا که یاران طریقش همایون شاه ستایند روانه است، شرحی بدان مضمون که بینی طرح کرده ام. انشاء الله همت و الانهمت شما زود و چسبان چشم سپار فرزند مقامی میرزا رضا خلف مرحوم میرزا نجف خواهد داشت، امیدوارم امانت او و دیانت سرکار شما عینک را به من برساند. زاید الاوصاف محتاجم. سرکار شاهزاده می فرمایند اگر آن جوان با سوابق الفت و حداثت سن کار اندیش غفلت و العیاد بالله اشاعت بی دینی گردید من خود عینکی نغز و زیبا گرفته بر دست جناب حاجی اسمعیل که ترا یاری امین است و مامول یغمائیات را ضمین، با تو خواهم فرستاد. کاری کن میرزا رضا عینک را به عینه یا عوضی بهتر از آن بدهد. چنانچه پیمان مرا و اظهار شما را باد انگاشت، و از یاد برد بر شاهزاده برسان. اما عینک معهود موعود او را مخواه. اگر داد بگیر و بفرست، والا او سلامت باد مراتب را بر نگار تا مجهول چند معلوم گردد، خدمات را مترصدم. حرره یغما
هوش مصنوعی: حاجی اسماعیل بهشتی را بسیار دوست دارم و به او علاقه‌مند هستم. سه روز پیش، با مردی از خراسان به نام آقا رضا همراه بودم و به خاطر مشکلاتی که از طرف لشکر پیش آمد، حال و روز خوبی نداشتم. اکنون در اینجا، درویش بزرگی هست که بسیار مورد احترام است و دوستان او نیز او را ستایش می‌کنند. من مسائلی را به نگارش درآورده‌ام که امیدوارم به دست شما برسد. امیدوارم که فرزند مرحوم میرزا نجف، یعنی میرزا رضا، به زودی از شما یاری بگیرد. من به کمک و صداقت شما نیازمندم. شاهزاده می‌فرمایند اگر آن جوان دچار غفلت از دین شود، خود عینکی زیبا برای حاجی اسماعیل تهیه می‌کند که به شما می‌فرستم. لطفاً کاری کنید که میرزا رضا همان عینک را یا عوضی بهتر از آن به من بدهد. اگر من را فراموش کردید، این موضوع را به شاهزاده برسانید. اما عینکی که مورد نظر است را نخواهید. اگر آن را دادید، بگیرید و بفرستید. در غیر این صورت، خوب است که مراتب را به خانم نگار اطلاع دهید تا مسائل روشن‌تر شود و منتظر خدمات شما هستم.