قربان وجودت شوم، پنجم شعبان در سمنان خطاب والا و تعلیقه سرکار شوکتمدار خداوندی سرکشیک دام اقباله زیارت شد. غیر از بندگان اشرف والا که در این قضیت از خاکسار غمی خورد و چار کلمه حرف زد، دیگری را ندیدم و نشنیدم . خدا سایه رحمت نواب امجد والا را از سر خاکسار کم نکند. بلی از جندق تا طهران یکصد و بیست فرسخ راه است، ارباب رشک و حیف اتفاقی بر خلاف کرده آنچه خواستند و دلخواه هشتاد ساله بود معمول داشتند. چون به هیچ وجه آلوده نبودم صبر کردم و پاداش و کیفر را به خدا باز گذاشتم. امیدوارم عما قریب داوری و یاوری او بر دوست و دشمن ظاهر گردد.
خطاب مستطاب خدام امجد اکرم سرکشیک را زیب کلاه گوشه افتخار کرده، انشاء الله بعد از رفع کسالت کویر و رنج ایوار و شبگیر قرب اندیش شهود مسعود اشرف والا و حضور مینو نمون ایشان خواهم شد. شکایت هم از احدی ندارم چنانچه خواست خدائی حقیقت ماجرا تمام تحلی در چشم ایشان تجلی داد، جبران همه چیز خواهند فرمود. و اگر همچنان صورت حال در پرده شبهت ماند معلوم است مشیت الهی تعلق گرفته بود. در ایام اختیار سرکار ایشان بی گناه بی جهت ما خوار و خفیف و خراب و دشمن کام شویم. استدعا از مراحم روز افزون اشرف والا آن است که تا شمار کار بر حسرت و حرمان است، کمترین مملوک جان نثار را به صدور ارقام علیه و رجوع خدمت لایقه سرافراز فرمایند، و بنده خود دانند. هر اوقات با نواب اشرف امجد والا ولی النعم سیف الله میرزا دام اقباله ملاقات افتد از محرومی من بر اندیشند، که از حقایق حالات خدام امجد اکرم ولی النعم سیف الدوله هر جا تشریف دارند رهی را آگهی بخشند زیاده استدعا ندارم و اگر حکایت ناخوشی و گرفتاری جمعی عیال غریب خار راه نبود، همین روزها چاراسبه راه سپار دارالملک می شدم.
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قربان وجودت شوم، پنجم شعبان در سمنان خطاب والا و تعلیقه سرکار شوکتمدار خداوندی سرکشیک دام اقباله زیارت شد. غیر از بندگان اشرف والا که در این قضیت از خاکسار غمی خورد و چار کلمه حرف زد، دیگری را ندیدم و نشنیدم . خدا سایه رحمت نواب امجد والا را از سر خاکسار کم نکند. بلی از جندق تا طهران یکصد و بیست فرسخ راه است، ارباب رشک و حیف اتفاقی بر خلاف کرده آنچه خواستند و دلخواه هشتاد ساله بود معمول داشتند. چون به هیچ وجه آلوده نبودم صبر کردم و پاداش و کیفر را به خدا باز گذاشتم. امیدوارم عما قریب داوری و یاوری او بر دوست و دشمن ظاهر گردد.
هوش مصنوعی: بقیه جانم، در پنجم شعبان در سمنان، پیامی از جانب خداوند داشتم. جز چند نفر از افراد برجسته که در این موضوع با من صحبت کردند، دیگران را ندیدم و نشنیدم. امیدوارم خدا همیشه برکت و رحمت خود را بر سر ما نازل کند. بله، از جندق تا تهران حدود یکصد و بیست فرسخ فاصله است و برخی افراد به طور نادرست عمل کردند و آنچه که خواستند، برخلاف آنچه که در طول هشتاد سال معمول بود، انجام دادند. با اینکه به هیچ وجه آلوده به آن موضوع نبودم، صبر کردم و نتایج را به خداوند واگذار کردم. امیدوارم به زودی خداوند در حق دوستان و دشمنان قضاوت کند و به یاری برسد.
خطاب مستطاب خدام امجد اکرم سرکشیک را زیب کلاه گوشه افتخار کرده، انشاء الله بعد از رفع کسالت کویر و رنج ایوار و شبگیر قرب اندیش شهود مسعود اشرف والا و حضور مینو نمون ایشان خواهم شد. شکایت هم از احدی ندارم چنانچه خواست خدائی حقیقت ماجرا تمام تحلی در چشم ایشان تجلی داد، جبران همه چیز خواهند فرمود. و اگر همچنان صورت حال در پرده شبهت ماند معلوم است مشیت الهی تعلق گرفته بود. در ایام اختیار سرکار ایشان بی گناه بی جهت ما خوار و خفیف و خراب و دشمن کام شویم. استدعا از مراحم روز افزون اشرف والا آن است که تا شمار کار بر حسرت و حرمان است، کمترین مملوک جان نثار را به صدور ارقام علیه و رجوع خدمت لایقه سرافراز فرمایند، و بنده خود دانند. هر اوقات با نواب اشرف امجد والا ولی النعم سیف الله میرزا دام اقباله ملاقات افتد از محرومی من بر اندیشند، که از حقایق حالات خدام امجد اکرم ولی النعم سیف الدوله هر جا تشریف دارند رهی را آگهی بخشند زیاده استدعا ندارم و اگر حکایت ناخوشی و گرفتاری جمعی عیال غریب خار راه نبود، همین روزها چاراسبه راه سپار دارالملک می شدم.
هوش مصنوعی: به خادمان محترم و بزرگوار سلام میفرستم. امیدوارم پس از بهبود حال و رفع کسالتهای مربوط به کویر و رنجهای مستمر، بتوانم در محضر مبارک و فرخنده آن بزرگواری که در حقیقت وجود دارند، حاضر شوم. هیچ شکایتی از کسی ندارم و اگر خدا بخواهد، حقیقت تمامی مسائل در نظر ایشان روشن خواهد شد و همه چیز جبران خواهد گشت. اگر اوضاع همچنان در ابهام باقی بماند، روشن است که این مشیت الهی بوده است. در روزهای اختیار، بیدلیل و به ناحق در نظر ایشان حقیر و کمارزش و دشمن به حساب میآیم. لذا از عنایات روزافزون ایشان درخواست میکنم که در شرایط فعلی، بنده را به تصدیق و ارجاع به خدمت شایستهشان رهنمود فرمایند و مرا در نظر داشته باشند. هر زمان با نواب ارجمند ولی نعمتان دیگر که در مقام الوهیت هستند، ملاقات داشته باشم، از برطرف شدن محرومیتم در فکر باشند. از حقایق حال خادمان در هر کجا که باشند، مطلع شوند و بیشتر از این چیزی نمیخواهم. اگر مشکلات و گرفتاریهای خانوادگی نبود، به زودی به دارالمملک سفر میکردم.