گنجور

شمارهٔ ۱۷۳ - به حاجی محمد اسمعیل طهرانی نوشته

مولای راستین حاجی محمد اسمعیل، به عصمت زهرا و حشمت مریم صلوات الله علیهما این روزگار دیرباز هرگز فراموش نبوده و نخواهی بود. با اینکه به علت ارتعاش بنان و اختلاج بصر و علت های دیگر یاسای نامه نگاری را نسبت به روزگار پیشین تخفیفی رایع داده ام و خامه و دفتر املا و انشاء را یک باره بر طاق فراموشی نهاده. گویا از جندق و سمنان چهار پنج طغرانامه دراز دامان و کوتاه فراویز به شما نگاشته باشم. ولی چون به حکم عزلت و ترک آمیزش از درنگ و شتاب روندگانم خبر نیست، غالب بر طاق تاخیر ماند و بی گناه در شرع مکاتیب آلوده تقصیر آمدم. اکنون جوانی که انتصابش با قبله گاهی میرزا ابراهیم معتمد نواب جلال الدین میرزا است راه اندیش بود، این دو حرف بر معبر حاضر و بادی نگارش رفت اگر جنبش او را به دارالملک ری تا رجعت از زیارت آستان علی بن جعفر سلام الله علیه درنگی رست یک دو سه رسایل طاقیه را با انظار عزیرت جفت خواهم ساخت و چنانچه او بدین تعجیل باشد و من بدین تعطیل، انشاء الله تعالی در صحبت راه پیمای دیگر ارسال تعلیقات بی ریب و تلفیفات تهی از ریا چشم سپار و گوش گزار خواهد افتاد.

احمد به حکم پیمان برخی اشعار احمدا از گوشه و کنار فراهم کرده بود عما قریب به عون الله وارد و نیاز محفل دوست خواهد داشت. فرزندی سید حسین خسته سه چهار نوحه سنگ زنی درهم بسته دور نیست او هم بدین گذار افتد. بیچاره من که جز تهی دستی و لابه بزم دوستان را نوا و نیازی ندارم، ترا به مرتضی علی جناب امیدگاهی حاجی سیدرضا و قبله مهربان حاجی میرزا تقی را به نیابت من ملاقات کن و از هر دو عذر اندیش عقوق تقصیرات و حقوق هم خوارگی شو، که فرط فروماندگی ها از من تا در مرگ گامی بیش نمانده و بعد از این امید صروف طهران واستیفای ملاقات ندارم، شعر:

خاکی از مردم بماند در جهان
وز وجود عاشقان خاکستری
شمارهٔ ۱۷۲ - عیادت نامه ای که یغما و فرزندانش و میرزا محمدجعفر ریاض برای حاجی اسمعیل طهرانی فرستاده اند: مخدوم مهربان روزی دو پیش از این اخبار تیمار خیز تکسر آقازاده به من رسید، بسیار پراکنده شدم. چون خویش نیز رنجور و بستری بودم، رقعه مشعر بر پرسش به فرزندی میرزا جعفر سپرده که از جانب من و خود هر دو کار اندیش عیادت گردد. او هم انباز بستر و بالش است و دمساز تاب و تب. امروز اسمعیل، احمد، ابراهیم، به رسم پرسش به منزل میرزا جعفر که بیمارستان ماست آمده به هیات اجتماعی خواستیم از سلامت احوال او آگاه آئیم لاجرم هر یک بر این رقعه خط پژوهش کشیده دستان را که از همه تواناتر بود فرستادیم. اینک رجعت او واصفای نوید صحت وی و آسودگی شما را مستعد ایستاده ایم و دیده چشمداشت بر راه نهاده، هر چه بیش نویسی کم است و آنچه زود آید دیر. حرره یغما.شمارهٔ ۱۷۴ - به حاجی محمد اسمعیل طهرانی نوشته: آقای راستین حاجی محمد اسمعیل، چهارم ربیع الاول است، در آستان علی بن موسی سلام الله علیه کور وناشناخت برای صد هزار زحمت و نواخت چهر خاکساری بر زمین و فرق مفاخرت بر چرخ برین دادم. پاک یزدان را ستایش و سپاس که این انجام هستی و آغاز پستی با کسی کارم افتاد که اگر من او را نشناسم، معرفت او درباره من و عامه آفرینش تمام است. سالی اوباش شیراز حاجی عبدالوهاب نائینی را که باران رحمت بر او باد به تحریک دشمن های او در لباس تجارت به مهمانی خواستند و پیش از آنکه بزم به وجود وی آذین پذیرد، تنی چند لولیان خیل را مست و شنگول کرده با اسباب لاغ و سرود آماده داشتند. چون باز نشست و کلفت تعارفات برخاست، فواحش با ضرب و اصول و صوت و سرودی که مطلوب و معهود ایشان بود به مجلس درتاختند. یکی که از همه به خلق و خلق برتری و بهتری داشت «دل می رود ز دستم» را به آهنگی دلنواز بر کرده پای کوب و دست افشان زی جناب حاجی خرامیدن گرفت بغل واری بدو مانده این فرد را سرائیدن:

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مولای راستین حاجی محمد اسمعیل، به عصمت زهرا و حشمت مریم صلوات الله علیهما این روزگار دیرباز هرگز فراموش نبوده و نخواهی بود. با اینکه به علت ارتعاش بنان و اختلاج بصر و علت های دیگر یاسای نامه نگاری را نسبت به روزگار پیشین تخفیفی رایع داده ام و خامه و دفتر املا و انشاء را یک باره بر طاق فراموشی نهاده. گویا از جندق و سمنان چهار پنج طغرانامه دراز دامان و کوتاه فراویز به شما نگاشته باشم. ولی چون به حکم عزلت و ترک آمیزش از درنگ و شتاب روندگانم خبر نیست، غالب بر طاق تاخیر ماند و بی گناه در شرع مکاتیب آلوده تقصیر آمدم. اکنون جوانی که انتصابش با قبله گاهی میرزا ابراهیم معتمد نواب جلال الدین میرزا است راه اندیش بود، این دو حرف بر معبر حاضر و بادی نگارش رفت اگر جنبش او را به دارالملک ری تا رجعت از زیارت آستان علی بن جعفر سلام الله علیه درنگی رست یک دو سه رسایل طاقیه را با انظار عزیرت جفت خواهم ساخت و چنانچه او بدین تعجیل باشد و من بدین تعطیل، انشاء الله تعالی در صحبت راه پیمای دیگر ارسال تعلیقات بی ریب و تلفیفات تهی از ریا چشم سپار و گوش گزار خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: حاجی محمد اسماعیل، با توجه به احترام و ارادت به حضرت زهرا و مریم (سلام‌الله علیهما)، از روزگاران قدیم هرگز فراموش نشده و نخواهد شد. با اینکه به دلایلی مانند لرزش دست و مشکلات بینایی، نامه‌نگاری‌ام نسبت به گذشته کمتر شده و دیگر نوشتن را کنار گذاشته‌ام، احساس می‌کنم که از دور و نزدیک برای شما چند نامه نوشته‌ام. اما به خاطر دوری و فاصله از دیگران، نتوانستم به موقع این نامه‌ها را ارسال کنم و حالا به خاطر این تأخیر، خود را بی‌قصور می‌دانم. اکنون جوانی که به میرزا ابراهیم معتمد جلال الدین میرزای قبله گاهی منصوب است، در حال فکر کردن است و این دو نکته را بر کاغذ آورده است. اگر او به سفر به شهر ری برود و پس از بازگشت از زیارت علی بن جعفر (سلام‌الله علیه) یکی دو نامه را برای شما ارسال کند، امیدوارم با همکاری هم بتوانیم تألیفات و نظراتی با کیفیت و بدون تظاهر ارائه دهیم.
احمد به حکم پیمان برخی اشعار احمدا از گوشه و کنار فراهم کرده بود عما قریب به عون الله وارد و نیاز محفل دوست خواهد داشت. فرزندی سید حسین خسته سه چهار نوحه سنگ زنی درهم بسته دور نیست او هم بدین گذار افتد. بیچاره من که جز تهی دستی و لابه بزم دوستان را نوا و نیازی ندارم، ترا به مرتضی علی جناب امیدگاهی حاجی سیدرضا و قبله مهربان حاجی میرزا تقی را به نیابت من ملاقات کن و از هر دو عذر اندیش عقوق تقصیرات و حقوق هم خوارگی شو، که فرط فروماندگی ها از من تا در مرگ گامی بیش نمانده و بعد از این امید صروف طهران واستیفای ملاقات ندارم، شعر:
هوش مصنوعی: احمد به خاطر پیمانی که داشت، تعدادی از اشعار خودش را جمع‌آوری کرده بود. او به زودی با کمک خدا به محفل دوستانش می‌رسد و نیازهای آن جمع را برطرف خواهد کرد. فرزند سید حسین هم که خسته است، در حال حاضر چند نوحه آماده کرده و ممکن است به زودی به این محفل بپیوندد. من که جز نیاز مالی و آرزوی بودن در جمع دوستانم چیزی ندارم، از تو می‌خواهم تا به ملاقات مرتضی علی، جناب حاجی سیدرضا و حاجی میرزا تقی بروی و به نیابت من از آن‌ها عذرخواهی کنی. از آن‌ها بخواه که بابت کم‌کاری‌ها و سستی‌های من مرا ببخشند، زیرا با توجه به مشکلاتم، زمان زیادی برای زندگی‌ام نمانده و بعد از این امیدی به دیدار در تهران ندارم.
خاکی از مردم بماند در جهان
وز وجود عاشقان خاکستری
هوش مصنوعی: در دنیا تنها اثری از انسان‌ها باقی می‌ماند و وجود عاشقان به نوعی مانند خاکستر می‌شود.