گنجور

شمارهٔ ۱۶۹ - به یکی از دوستان نزدیک نگاشته

فرزند من؛ غالب این است که مرا از کویت که قبله توحید است و کعبه تجرید به ضرورت سفری پیش آید. اعتمادی بر حیات ندارم خاصه اکنون که قوت حرمان و حسرت یار جوان نیز ضمیمه ضعف پیری شد. نه مرا استیفای خدمت تو مقدور است نه ترا التفات سرافرازی من میسور. از تقدیر آگاه نیم، اگر ملاقات را علاجی دانی و حیلتی توانی بر نگار و خبر ده، که از آن راه برآیم و دولت دست بوست حاصل شود. چنانچه طریق درمان مسدود است و اسباب مزیت مفقود، محبت و زحمت های مشقت مرا از در خداوندی و پرهیزگاری قربت و آمرزگاری فرمای. نه چندان از حسن سلوک و پاس مهر و وفور محبت و محامد اخلاق و بسط دل جوئی و دیگر محاسن احوال حضرت خجل و روسیاهم و شرم آگین و عذر خواه که به صد دفتر گفتن توان و به هزار گوش شنفتن، فراموش مکن و خامه از پرسش حالم خاموش مخواه، بیت:

کاش که در قیامتش بار دگر بدید می
کآنچه گناه او بود من بکشم غرامتش

از تو زحمت بر من خوشتر که از من بر تو رحمت.

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فرزند من؛ غالب این است که مرا از کویت که قبله توحید است و کعبه تجرید به ضرورت سفری پیش آید. اعتمادی بر حیات ندارم خاصه اکنون که قوت حرمان و حسرت یار جوان نیز ضمیمه ضعف پیری شد. نه مرا استیفای خدمت تو مقدور است نه ترا التفات سرافرازی من میسور. از تقدیر آگاه نیم، اگر ملاقات را علاجی دانی و حیلتی توانی بر نگار و خبر ده، که از آن راه برآیم و دولت دست بوست حاصل شود. چنانچه طریق درمان مسدود است و اسباب مزیت مفقود، محبت و زحمت های مشقت مرا از در خداوندی و پرهیزگاری قربت و آمرزگاری فرمای. نه چندان از حسن سلوک و پاس مهر و وفور محبت و محامد اخلاق و بسط دل جوئی و دیگر محاسن احوال حضرت خجل و روسیاهم و شرم آگین و عذر خواه که به صد دفتر گفتن توان و به هزار گوش شنفتن، فراموش مکن و خامه از پرسش حالم خاموش مخواه، بیت:
هوش مصنوعی: فرزند عزیزم؛ معمولاً پیش می‌آید که از سرزمین تو، که محل توحید و کعبه خلوص است، سفری به دور دست‌ها داشته باشم. در حال حاضر احساس می‌کنم که زندگی‌ام در خطر است، به‌خصوص اکنون که حسرت بر دیدار یار جوان، به ضعف سنی من افزوده شده است. نه قادر بر خدمت به تو هستم و نه توانایی جلب توجه تو را دارم. از سرنوشت خویش آگاه نیستم، اما اگر راهی برای ملاقات و خبری از حال من داری، مرا آگاه کن تا بتوانم از آن مسیر عبور کنم و شانس رسیدن به خواسته‌هایم را بیابم. اگر مسیر درمان بسته و شرایط خاص از میان رفته باشد، از خداوند بخواه که محبت و زحمات مشقت بار مرا در نزد خود، به رحمت و عفو تبدیل کند. هرگز از مهربانی‌ها، محبت‌ها و اخلاق خوب من غافل نشو و در مورد حال من سؤال کن، چون این مطالب آنقدر زیادند که نمی‌توان آن‌ها را در صد دفتر نوشت یا با هزار گوش شنید.
کاش که در قیامتش بار دگر بدید می
کآنچه گناه او بود من بکشم غرامتش
هوش مصنوعی: ای کاش در روز قیامت بار دیگر او را ببینم، تا به خاطر گناهانی که کرده، من هم عذاب و پاسخگوییش را تحمل کنم.
از تو زحمت بر من خوشتر که از من بر تو رحمت.
هوش مصنوعی: سختی و مشکلاتی که از طرف تو بر من تحمیل می‌شود برای من دلپذیرتر است تا اینکه من بخواهم بر تو نیکی و محبت کنم.