گنجور

شمارهٔ ۱۳۵ - به یکی از دوستان نگاشته

فدایت شوم دستخط مبارک که چون جلوه جمال عیش گستر بود مانند وصال جان پرور عنبر سارا به خرمن ریخت، و گوهر لالا به دامن افشاند. انجمن از نکهت الفاظ رنگین شرم ساحت چین آمده و بساط از مضامین روشن چرخ برین افتاده بیت:

در راه باد عود بر آتش نهاده اند
یا خود در آن زمین که توئی خاک عنبر است

چندان دیده بر آسودم که از سوداش جز بیاضی و از بیاضش الاسوادی نماند. ذکری از خاموشی و فراموشی نموده اند، چه فراموشی و کدام خاموشی؟ بیت:

نه که خاموشیم از ذوق فراموشی بود
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم

یادآوری فرع نسیان است، در صورتیکه هرگز از خاطر مستمندم فراموش نباشید، اگر در یادآوری تقصیری رفته جای آموزگاری است نه بهتان فراموش کاری. اگر چه مکرر سیاحت و تفرج ساحت شمیران کرده اند و باغ و راغش را از طلعت زیبا و قامت رعنا شرم بهشت و غیرت طوبی آورده، ولی هرگز بر جویبار دیده کمترین بنده خویش نخرامیده اند و نسیم وار بر لاله و گل نغلطیده، باغی است ملکی این مملوک در حقیقت متعلق به سرکار، خاص تفرج ساخته اند و محض تماشا پرداخته. فردا عصر پنجشنبه بنابر قانون مقرر آغاز آزادی است و اول اختیار و شادی. استدعا آن است که بی افاضه عذر و تاخیر تامل و تدبیر از شبستان بدان گلستان خرامند و از تنعم کاخ به تفرج شاخ فرمایند، بیت:

ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارائی

اگر انشاء الله تعالی به شادی و رامش و آزادی و آرامش گذشت اسد آباد را فردا و همیشه به مقدم فرخ و طلعت میمون چون برج اسدخانه خورشید و چون ملک و سلیمان مسند جمشید توان ساخت. چنانچه خدای نخواسته تلخکامی زاد و پخته امید ما سوختگان هنجار خامی گرفت، نه راه دارالخلافه بسته اند و نه رخش والا را پی گسسته. اختیار رجعت و ترک صحبت باقی است البته محض بنده نوازی مملوک خود را دولت سرافرازی خواهند بخشید، بیت:

قدحی دارم بر کف به خدا تا تونیائی
همه تا روز قیامت نه بریزم نه بنوشم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فدایت شوم دستخط مبارک که چون جلوه جمال عیش گستر بود مانند وصال جان پرور عنبر سارا به خرمن ریخت، و گوهر لالا به دامن افشاند. انجمن از نکهت الفاظ رنگین شرم ساحت چین آمده و بساط از مضامین روشن چرخ برین افتاده بیت:
هوش مصنوعی: دستخط مبارکتان همچون جلوه زیبایی که شادی را می‌گستراند، همانند پیوند جان‌پرور عطر خوش عنبر، به تقدیر رسیده و مانند مرواریدهایی که بر دامن ریخته شده‌اند، درخشش خاصی دارد. این مجموعه از زیبایی کلمات و مضامین روشن، فضای خاصی را ساخته و زیبایی خاصی را به وجود آورده است.
در راه باد عود بر آتش نهاده اند
یا خود در آن زمین که توئی خاک عنبر است
هوش مصنوعی: در مسیر باد، خوشبوئی چون عود در آتش ایجاد کرده‌اند یا اینکه در سرزمینی که تو هستی، خاکش بوی عطر عنبر را می‌دهد.
چندان دیده بر آسودم که از سوداش جز بیاضی و از بیاضش الاسوادی نماند. ذکری از خاموشی و فراموشی نموده اند، چه فراموشی و کدام خاموشی؟ بیت:
هوش مصنوعی: آن‌قدر در آرامش و آسایش بوده‌ام که از خواسته‌هایم جز یک صفحه سفید باقی نمانده و از آن صفحه سفید نیز، چیزی جز تیره‌رویی باقی نمانده است. درباره خاموشی و فراموشی صحبت شده، اما این خاموشی و فراموشی کدام‌اند؟
نه که خاموشیم از ذوق فراموشی بود
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم
هوش مصنوعی: نه اینکه ما به خاطر خوشحالی سکوت کرده‌ایم، بلکه به دلیل فراموشی بود که در فکر و اندیشه‌ام درباره ویژگی‌های تو گیج و سردرگم مانده‌ام.
یادآوری فرع نسیان است، در صورتیکه هرگز از خاطر مستمندم فراموش نباشید، اگر در یادآوری تقصیری رفته جای آموزگاری است نه بهتان فراموش کاری. اگر چه مکرر سیاحت و تفرج ساحت شمیران کرده اند و باغ و راغش را از طلعت زیبا و قامت رعنا شرم بهشت و غیرت طوبی آورده، ولی هرگز بر جویبار دیده کمترین بنده خویش نخرامیده اند و نسیم وار بر لاله و گل نغلطیده، باغی است ملکی این مملوک در حقیقت متعلق به سرکار، خاص تفرج ساخته اند و محض تماشا پرداخته. فردا عصر پنجشنبه بنابر قانون مقرر آغاز آزادی است و اول اختیار و شادی. استدعا آن است که بی افاضه عذر و تاخیر تامل و تدبیر از شبستان بدان گلستان خرامند و از تنعم کاخ به تفرج شاخ فرمایند، بیت:
هوش مصنوعی: یادآوری به نوعی یادآوری از نسیان است و اگر کسی فراموش کرده باشد، مسئولیت آن به عهده آموزگار است و نه به دوش فراموشکار. با اینکه بارها به زیبایی‌های شمیران رفت‌وآمد کرده‌اند و از مناظر دل‌انگیز آنجا لذت برده‌اند، اما هرگز در کنار جویبار، با کمال بی‌توجهی از خود بی‌خبر شده‌اند و نتوانسته‌اند دل خود را به گل‌ها بسپارند. این باغ واقعاً متعلق به شماست و برای تفریح و تماشای زیبایی‌های آن طراحی شده است. روز پنجشنبه، طبق قرار مقرر، آغاز آزادی و شادی است. از شما خواهش می‌شود که بدون هیچ بهانه و تأخیری، به آن گلستان بروید و از زیبایی‌هایش بهره‌مند شوید.
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارائی
هوش مصنوعی: ای ساقی، بدون چهره‌ی تو، گل‌های چمن رنگ و جلا ندارند. به نرمی و زیبایی به حرکت درآ و باغ را چنین زینت بخش کن.
اگر انشاء الله تعالی به شادی و رامش و آزادی و آرامش گذشت اسد آباد را فردا و همیشه به مقدم فرخ و طلعت میمون چون برج اسدخانه خورشید و چون ملک و سلیمان مسند جمشید توان ساخت. چنانچه خدای نخواسته تلخکامی زاد و پخته امید ما سوختگان هنجار خامی گرفت، نه راه دارالخلافه بسته اند و نه رخش والا را پی گسسته. اختیار رجعت و ترک صحبت باقی است البته محض بنده نوازی مملوک خود را دولت سرافرازی خواهند بخشید، بیت:
هوش مصنوعی: اگر خدا بخواهد، با شادی، آرامش و آزادی به آینده اسد آباد نگریسته و آن را به جایی شاداب و خوشحال تبدیل کنیم، مانند خورشید در برج اسد و مانند سلطنت سلیمان در تخت جمشید. اگر خدایی ناکرده مشکلاتی پیش بیاید و امید ما را به ناامیدی برساند، هیچ یک از راه‌های اصلی بسته نخواهد شد و مسیر باز خواهد ماند. همچنان این امکان وجود دارد که به گذشته برگردیم و ارتباطات را قطع کنیم. در این صورت، به خاطر لطف و مهربانی خداوند، به ما سعادت و افتخار اهدا خواهد شد.
قدحی دارم بر کف به خدا تا تونیائی
همه تا روز قیامت نه بریزم نه بنوشم
هوش مصنوعی: من دستم قدحی پر از می دارد و به خدا قسم که تا روز قیامت نه آن را می‌ریزم و نه می‌نوشم.