گنجور

شمارهٔ ۱۳۱ - از قول یکی از دوستان به دیگری نگاشته

فدایت شوم مخدومی فلان از سلامت حالت خبر داد، و مراتب التفات را درباره من تفضلات خوش انگیخت، مصرع: گفتم که این نخست خداوندی تو نیست. چنان پندارم، گفت تجدید فراشی هم کرده پاک یزدان وصالش را جاودان برتو و احتمالش را بر اهل خانه خاصه نورچشمی اسد که هرگاهش در گوشه باغی نیک سرودن باید و دوان دوان بر روی دوست و دشمن در گشودن میمون وخجسته، بیت:

ایام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

پاره ای گویند با شرط عیال بسیار و مداخل کم، تشبیب تاهل دون معاشی است و خلاف استیعاش، غافل که: روزی خود می خورند منعم و دوریش. از خدمت مخدومی میرزا محمد غالب مهجورم و با همه نزدیکی دور، گرفتار است نه اینکه به اختیارش به طفره شمار باشد. گویا اخذ و جلبی کم هم زیر جلی داشته باشد، زیرا که اقلا هفته یکبار در سوق دزده کشی قناره سلخ و قصبی نصب می فرماید و فقیرانه کار و کسبی دارد. فقر است وزکاسبی چه چاره. من هم به قوت بیعاری که سایه رضاست راهی می روم، و هفته و ماهی بر نیل مراد می شمرم. یک جرعه نصیب ماست تاکی برسد. جز اندیشه دیدارت هوائی نیست اگر ما در وصول مطلوب عاجز باشیم خدائی هست از تو توقع توجه خاطر و دعائی دارم، مخدومان میرزا فلان و آقا فلان را با هر که دانی عرض سلام برسانی.

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فدایت شوم مخدومی فلان از سلامت حالت خبر داد، و مراتب التفات را درباره من تفضلات خوش انگیخت، مصرع: گفتم که این نخست خداوندی تو نیست. چنان پندارم، گفت تجدید فراشی هم کرده پاک یزدان وصالش را جاودان برتو و احتمالش را بر اهل خانه خاصه نورچشمی اسد که هرگاهش در گوشه باغی نیک سرودن باید و دوان دوان بر روی دوست و دشمن در گشودن میمون وخجسته، بیت:
هوش مصنوعی: دستت درد نکند که از حال من خبر گرفتی و محبت‌های خود را به من نشان دادی. گفتم این توجه از سوی تو اولین نیست. به نظر می‌رسد که یزدان نیز برای ارتباط با تو به تازگی تمهیداتی اندیشیده است. امیدوارم که همیشه در کنار عزیزانت باشی و هرگاه بخواهی در گوشه باغ، به خوبی شعر بگویی و با دوستان و دشمنان به خوبی رفتار کنی.
ایام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
هوش مصنوعی: در زمان‌های سختی و فقر، سعی کن از زندگی لذت ببری و شاد باش، زیرا این شادی و خوشی می‌تواند مانند یک جادو، انسان فقیر را به ثروتمندی تبدیل کند.
پاره ای گویند با شرط عیال بسیار و مداخل کم، تشبیب تاهل دون معاشی است و خلاف استیعاش، غافل که: روزی خود می خورند منعم و دوریش. از خدمت مخدومی میرزا محمد غالب مهجورم و با همه نزدیکی دور، گرفتار است نه اینکه به اختیارش به طفره شمار باشد. گویا اخذ و جلبی کم هم زیر جلی داشته باشد، زیرا که اقلا هفته یکبار در سوق دزده کشی قناره سلخ و قصبی نصب می فرماید و فقیرانه کار و کسبی دارد. فقر است وزکاسبی چه چاره. من هم به قوت بیعاری که سایه رضاست راهی می روم، و هفته و ماهی بر نیل مراد می شمرم. یک جرعه نصیب ماست تاکی برسد. جز اندیشه دیدارت هوائی نیست اگر ما در وصول مطلوب عاجز باشیم خدائی هست از تو توقع توجه خاطر و دعائی دارم، مخدومان میرزا فلان و آقا فلان را با هر که دانی عرض سلام برسانی.
هوش مصنوعی: برخی می‌گویند که وقتی عیال یا خانواده زیاد باشد و درآمد کم، زندگی مشترک به دلیل مشکلات مالی دشوار می‌شود و این با شراکت در زندگی خانوادگی در تضاد است. اما غافل از این هستند که هر کسی به تنهایی روزی خود را می‌خورد، چه در رفاه باشد و چه در فقر. من به خاطر خدمت به جناب میرزا محمد غالب در وضعیتی رنج‌آور قرار دارم و با وجود نزدیکی‌ام به او، فاصله‌ای عمیق حس می‌کنم. به نظر می‌رسد که او هم با مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کند، چرا که حداقل یک بار در هفته، در بازار سنتی فعالیت می‌کند و زندگی‌اش به سختی می‌گذرد. فقر چاره‌ای ندارد و من هم به سختی روزگار می‌گذرانم و هر هفته و هر ماه به امید رسیدن به آرزوهایم تلاش می‌کنم. تنها چیزی که نصیب من می‌شود، اندکی امید است. اگرچه ما در رسیدن به خواسته‌هایمان ناتوانیم، اما امید دارم که از سوی تو توجه و دعایی به من برسد. لطفاً سلام من را به عزیزان و دوستانی که می‌شناسی برسان.