گنجور

شمارهٔ ۱۳۰ - به یکی از دوستان نزدیک نوشته

هرکسی را هوسی در سروکاری در پیش
من بیچاره گرفتار هوای دل خویش

دیروز جبران هجر دیرانجام را از راهی دور پی سپار کعبه مقصود و سجود اندیش پیشگاه مسعود شدم. از عمارت خارجه مفرش و یخدانی بردر و قاطر و یابوئی به رهگذر دیدم، دانستم به دستور مقرر نوبت سفر است و بدرود حضر، به حسرت و دریغی که مزید بر آن متصور نیست مراجعت کردم، و با حریف هلاک آماده مضاجعت گشتم . اگر گویم دیروز و دیشب دور از دیدار عزیزت بر این غریب حسرت نصیب که مشتاقی بی حبیب است و صاحب فراشی بی طبیب چون گذشت البته مشرب عیشت که همواره از شایبه صافی باد، به غبار ملامت آلوده خواهد شد و پاک روانت که آموده محاسن اخلاق است خالی از اغراق و املاق به رنج دلخوری فرسوده خواهد افتاد، بیت:

مکن افسانه ما گوش که این مایه غم
حیف باشد که بر آن خاطر خرم گذرد

پاک یزدان خجسته وجود محمود مولای بستگان و دوای خستگان را مغلوب غم و مرهوب الم نخواهد، بیت:

من ودل گر فدا شویم چه غم
غرض اندر میان سلامت تست

اگر چه با قلت سن و علت جوانی آن مایه توسل وتوکل در نهاد فقر بنیاد حضرت هست که از این عوارض حیران و ملول و درهم و پریشان و دژم نباشد. ولی از آنجا که انس بشری و الفت پدری است، می دانم از قیاس عارضه نورچشمی آقا بیرون نیستند. بار خدا را شکر دیشب عرق ناقص کرد وامروز صحتی کامل دارد، انشاء الله تعالی در ملاقات حضرت که نفس سلامت است و اصل استقامت شفای کلی خواهد یافت. زیاده اطالت را جز ملالت چه ثمر و کدام اثر خواهد بود.

شمارهٔ ۱۲۹ - پاسخ نامه ای است که به دوست جوانی نگاشته (جواب نامه قبلی است): چراغ دوده و فروغ دیده؛ نامه زیبانگار رنگین گفتار که از در آزمون نگارش رفته، دوده جان پرورش دیده را سرمه سائی کرد، و انجمن دل را چون جام جمشید و آئینه خورشید روشنائی بخشود. بی خوش گوئی و دلجوئی نه چندان خوب نگاشته که کسی را زبان ستایش باشد و یا چون زیبائی خدادادش نیازی به آرایش. به خواست بار خدا اگر روزی یک نامه به همین راه و روش بر نگاری تا شش ماه دیگر یکی از نویسندگان صابی رنگ صاحب سنگ خواهی شد، مصرع: بدست باش که کاری به جای خویشتن است.شمارهٔ ۱۳۱ - از قول یکی از دوستان به دیگری نگاشته: فدایت شوم مخدومی فلان از سلامت حالت خبر داد، و مراتب التفات را درباره من تفضلات خوش انگیخت، مصرع: گفتم که این نخست خداوندی تو نیست. چنان پندارم، گفت تجدید فراشی هم کرده پاک یزدان وصالش را جاودان برتو و احتمالش را بر اهل خانه خاصه نورچشمی اسد که هرگاهش در گوشه باغی نیک سرودن باید و دوان دوان بر روی دوست و دشمن در گشودن میمون وخجسته، بیت:

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرکسی را هوسی در سروکاری در پیش
من بیچاره گرفتار هوای دل خویش
هوش مصنوعی: هر کسی به دنبال خواسته‌ها و آرزوهای خود است، اما من در این میان، در دام آرزوهای دل خود افتاده‌ام و به شدت درگیر آن‌ها هستم.
دیروز جبران هجر دیرانجام را از راهی دور پی سپار کعبه مقصود و سجود اندیش پیشگاه مسعود شدم. از عمارت خارجه مفرش و یخدانی بردر و قاطر و یابوئی به رهگذر دیدم، دانستم به دستور مقرر نوبت سفر است و بدرود حضر، به حسرت و دریغی که مزید بر آن متصور نیست مراجعت کردم، و با حریف هلاک آماده مضاجعت گشتم . اگر گویم دیروز و دیشب دور از دیدار عزیزت بر این غریب حسرت نصیب که مشتاقی بی حبیب است و صاحب فراشی بی طبیب چون گذشت البته مشرب عیشت که همواره از شایبه صافی باد، به غبار ملامت آلوده خواهد شد و پاک روانت که آموده محاسن اخلاق است خالی از اغراق و املاق به رنج دلخوری فرسوده خواهد افتاد، بیت:
هوش مصنوعی: دیروز برای رفع دوری از عزیزان، به راهی دور رفتم تا به کعبه‌ای که هدف و محل سجود است، برسم. در طول مسیر، از دور ساختمانی را دیدم که به شکل مفرش و یخچال بود و حیواناتی مانند قاطر و الاغ در آنجا بودند. متوجه شدم زمان سفر نزدیک است و باید با حسرت و افسوس به وداع بپردازم، بنابراین بازگشتم و با دوستانی که وضعیتی مشابه داشتند، آماده‌ی هم‌نشینی شدم. اگر بگویم دیروز و دیشب دور از دیدار عزیزانم، چقدر حسرت‌انگیز بود، به مانند کسی که بدون دوست و طبیب، تنهاست. زمانی که چنین شرایطی پیش می‌آید، لذت‌ها نیز از شفافیت دور می‌شوند و به همراه تنهایی و غم، آلوده به ملامت می‌شوند. روح پاکی که با اخلاق خوب آشناست، به خاطر دلخوری‌ها، دچار رنج و آزردگی خواهد شد.
مکن افسانه ما گوش که این مایه غم
حیف باشد که بر آن خاطر خرم گذرد
هوش مصنوعی: نکنید که داستان ما را بشنوید، زیرا این موضوع باعث تأسف است که ذهن شاد شما به آن فکر کند.
پاک یزدان خجسته وجود محمود مولای بستگان و دوای خستگان را مغلوب غم و مرهوب الم نخواهد، بیت:
هوش مصنوعی: پاک یزدان، وجود گرامی محمود، مولای بستگان و علاج خستگان، نمی‌تواند تحت تاثیر غم و ترس از درد قرار گیرد.
من ودل گر فدا شویم چه غم
غرض اندر میان سلامت تست
هوش مصنوعی: اگر من و دل به خاطر تو فدا شویم، چه چیزی برای ما مهم است؟ زیرا هدف اصلی، سلامتی و خوشحالی توست.
اگر چه با قلت سن و علت جوانی آن مایه توسل وتوکل در نهاد فقر بنیاد حضرت هست که از این عوارض حیران و ملول و درهم و پریشان و دژم نباشد. ولی از آنجا که انس بشری و الفت پدری است، می دانم از قیاس عارضه نورچشمی آقا بیرون نیستند. بار خدا را شکر دیشب عرق ناقص کرد وامروز صحتی کامل دارد، انشاء الله تعالی در ملاقات حضرت که نفس سلامت است و اصل استقامت شفای کلی خواهد یافت. زیاده اطالت را جز ملالت چه ثمر و کدام اثر خواهد بود.
هوش مصنوعی: با وجود سن کم و جوانی، احساس توکل و اعتماد به خدا در وجود فقیر و نیازمند وجود دارد و باعث نمی‌شود که او از شرایط سخت و ناامیدکننده دلسرد و افسرده شود. اما چون وابستگی انسانی و ارتباط پدری وجود دارد، می‌دانم که این وضعیت از مشکلات خاصی نیست. خدا را شکر که دیشب مشکل جزئی داشتم و امروز به سلامت کامل رسیده‌ام. ان‌شاءالله در دیدار با حضرت، که به معنای سلامت روح و جسم است، بهبودی کامل را تجربه خواهم کرد. بیشتر از این انتظار از زندگی، جز ملالت و ناامیدی چه نتیجه‌ای خواهد داشت؟