گنجور

شمارهٔ ۳۸

عیب مفتی نه همین است که ساغر شکند
این حریفی است که دندان پیمبر شکند
شیخ...خر کیست که جوهر ریزد
سنگ ... سگ کیست که گوهر شکند
کام در گردش جام است به چرخ اندازید
آسمان را بگذارید که محور شکند
غیر خال تو کزو و آه مرا خاک بباد
ما دگر پشه ندیدیم که صرصر شکند
دیده زان سنگدلم پهلوی داراست ولی
سطوت سیل کجا سد سکندر شکند
نیست مرد صف مژگان تو این قطره خون
دل مگر رستم زال است که لشکر شکند
توهم ای دیده نگه کن به رخش منعی نیست
گر گدا گوشه ای از نان توانگر شکند
اجر آزادی صد مرغ اسیر است آن را
که به صیاد بگوید که مرا پر شکند
این نه مردی است که سرداریل از توپ و نظام
تیپ بر سازد و طیش آرد وسنگر شکند
گاه در تنگه شوشی سپه روس درد
گاه در پهنه گرگان صف خاور شکند
مردی آن است که یک حمله تهمتن تا زال
صلح کل ساخته خصمانه به خود برشکند
تارک نفس جدل باره به پا در سپرد
گردن هستی ... به تن در شکند
هر کرا دستگه نفس شکستن سردار
نیست محتاج که... دیگر شکند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عیب مفتی نه همین است که ساغر شکند
این حریفی است که دندان پیمبر شکند
هوش مصنوعی: عیب مفتی فقط این نیست که جام را بشکند، بلکه مشکل در افرادی است که می‌توانند به پیامبر نیز آسیب بزنند.
شیخ...خر کیست که جوهر ریزد
سنگ ... سگ کیست که گوهر شکند
هوش مصنوعی: در اینجا به بیان تمایز میان افراد با ارزش و بی‌ارزش پرداخته شده است. به نوعی، به آن‌هایی که به سادگی دچار فریب و تحقیر می‌شوند، انتقاد می‌شود و بر اهمیت تشخیص و شناخت ارزش‌ها تأکید می‌شود. در واقع، اشاره به این دارد که افراد وقتی خود را در معرض آتش بی‌اعتباری و زوال قرار می‌دهند، نمی‌توانند زیبایی و عمق وجودی خود را حفظ کنند.
کام در گردش جام است به چرخ اندازید
آسمان را بگذارید که محور شکند
هوش مصنوعی: خوشی و لذت زندگی را به دست آورید و برای لحظاتی از بی‌خیالی و شادی بهره‌مند شوید، حتی اگر باعث به هم ریختن نظم دنیا شود.
غیر خال تو کزو و آه مرا خاک بباد
ما دگر پشه ندیدیم که صرصر شکند
هوش مصنوعی: غیر از شخصیت و زیبایی تو که باعث اندوه من شده، هیچ چیز دیگری نمی‌بینم. ما دیگر آنقدر در غم و مصیبت بوده‌ایم که حتی از خوشی و شادابی هم خبری نیست.
دیده زان سنگدلم پهلوی داراست ولی
سطوت سیل کجا سد سکندر شکند
هوش مصنوعی: چشمان من از دوستی سنگدل خالی شده، اما قدرت و شدت سیل هیچ بر سدی که سکندر ساخته تأثیر نمی‌گذارد.
نیست مرد صف مژگان تو این قطره خون
دل مگر رستم زال است که لشکر شکند
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که قطره‌ای از خون دل، به اندازه و تاثیر مژه‌های معشوقت ارزشمند و عظیم نیست. تنها کسی که می‌تواند به این اندازه تاثیرگذار و قوی باشد، رستم زال است که در میدان نبرد لشکر دشمن را شکست می‌دهد. به نوعی، شاعر می‌خواهد نشان دهد که زیبایی و قدرت احساسات در برابر جذابیت و زیبایی چهره معشوق کم‌رنگ است.
توهم ای دیده نگه کن به رخش منعی نیست
گر گدا گوشه ای از نان توانگر شکند
هوش مصنوعی: ای چشم، به چهره او نگاه کن که مانعی ندارد، حتی اگر یک گدا هم تکه‌ای از نان خورد، او توانگری است.
اجر آزادی صد مرغ اسیر است آن را
که به صیاد بگوید که مرا پر شکند
هوش مصنوعی: پاداش آزادی مانند صد پرنده‌ای است که در قفس هستند، اما کسی که به شکارچی بگوید که بگذارید من آزاد شوم.
این نه مردی است که سرداریل از توپ و نظام
تیپ بر سازد و طیش آرد وسنگر شکند
هوش مصنوعی: این فرد، قهرمان و جنگجویی نیست که با تجهیزات نظامی و توپ، مبارزه کند و جانفشانی کند و سنگرها را تسخیر نماید.
گاه در تنگه شوشی سپه روس درد
گاه در پهنه گرگان صف خاور شکند
هوش مصنوعی: گاهی در تنگه شوش، نیروهای روس به شدت دچار مشکل می‌شوند و گاهی در دشت‌های گرگان، صفوف دشمن را نابود می‌کنند.
مردی آن است که یک حمله تهمتن تا زال
صلح کل ساخته خصمانه به خود برشکند
هوش مصنوعی: مرد واقعی کسی است که با قدرت و شجاعت، به دشمنانش حمله کند و از قدرت خود به نفع صلح و آرامش استفاده نماید.
تارک نفس جدل باره به پا در سپرد
گردن هستی ... به تن در شکند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی که از دلیلی برای بحث و جدل خودداری می‌کند، به دلیل اتخاذ موضعی آرام و بی‌سر و صدا، در برابر مشکلات و چالش‌ها تسلیم نمی‌شود و در واقع در برابر زندگی و سختی‌های آن مقاوم است. او با استفاده از وقار و سکوت، بر دشواری‌ها غلبه می‌کند و در نهایت بر آنچه که او را در بر گرفته است، پیروز می‌شود.
هر کرا دستگه نفس شکستن سردار
نیست محتاج که... دیگر شکند
هوش مصنوعی: هر کس که نتواند بر نفس خود غلبه کند و آن را تحت کنترل درآورد، نیازی به آن ندارد که دیگران هم مانع او شوند یا به او کمک کنند.