شمارهٔ ۲
تنگ است برگ رامش، تلخ است زندگانی
آنرا که پیشکار است درویش سیستانی
اوقات چیز خوردن، هوش است و بادپائی
هنگام کار کردن خوابست و سرگرانی
از تخت میهمان را، رخت افکند به تخته
او را اگر سپارند آداب میزبانی
چون جا به خدمت جمع در قهوه خانه جوید
خیزد میانه ما تفریق جاودانی
گر پوید از پی نان با صد هزار مردن
گردد نهان همه عمر چون آب زندگانی
نه من که پیر راهش تازد اگر به کاری
جاوید بر نگردد چون مدت جوانی
در پوی او سرشته گه کاری زمینی
بر روی او نوشته ادبار آسمانی
با فرط این لطافت، با شرط آن کثافت
از ما همه تلطف، وز وی لطیفه رانی
با این درنگ سنگین گر ساز سیر سازد
تا چاشتگاه محشر لنگ است کاروانی
از راز طوطی و زاغ هر که آگه است داند
با این کلاغ چاره ما را هم آشیانی
یزدان ذبیح خود را قوچی فدا نیاید
این گرگ میش خود را بخشد اگر شبانی
در خورد و خفت پیوست از فرق تا قدم تاب
در کار و کرد گه گاه پا تا به سر توانی
رفتن به گاه پویه، جهد جهود در تیه
گفتن به وقت پوزش هذیان زندخوانی
حاج جبل خصوصا هادی که بود و باشد
سرخیل... ون فراخان این اول است و ثانی
ز ابر سیاه رویش، وز رعد های و هویش
بارد به روی زردم باران ارغوانی
گاه سخن سرودن از پوز ضرته صوتش
هم ان ان است و فس فس فرمایش زبانی
از وحشت ملاقات گردد پذیره گرگ
گر پیش بز فرستند او را به ارمغانی
چهر سیاه فامش قد دراز شکلش
...ونی است عاری از گوشت...یری است استخوانی
این....یر استخوانی بادش به... ون بی گوشت
تا نرخ حکه باز است ده قر به یک قرانی
هرکو فرستد او را دنبال ساز رامش
دیگر به خواب بیند اسباب شادمانی
بودم بسی جوانان فرمان پذیر و چالاک
پیران ویسه هر یک در کیش کاردانی
در راه و رسم خدمت ده مرده چار اسبه
بر باد و برق سابق اندر سبک عنانی
بی تیپ و توپ و سرهنگ بی کین و کاوش و چنگ
بر ما زمانه شد تنگ، ز اقبال خسروانی
آن حشمت مسلم، گردون نوشت درهم
وان چهر لاله گون فام گردید زعفرانی
چون بخت گشت وارون، اختر چمد دگرگون
خدمت خیانت افتد، سود آورد زیانی
دولت فتاد در پای، درویش ماند در دست
او نیز کاش می رفت، بر باد ناگهانی
بر باد به سر خر، در آب باد آذر
چز شاخ ریخت بر خاک گل های بوستانی
سردار رنج و رامش از یار دان نه اغیار
تسلیم و صبر و شکر است درمان ناتوانی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تنگ است برگ رامش، تلخ است زندگانی
آنرا که پیشکار است درویش سیستانی
هوش مصنوعی: زندگی برای کسی که به دیگران خدمت میکند، سخت و دشوار است و مانند برگ خوشحالی تنگ و محدود است.
اوقات چیز خوردن، هوش است و بادپائی
هنگام کار کردن خوابست و سرگرانی
هوش مصنوعی: در زمان خوردن، باید هوشیار و متمرکز باشیم، اما وقتی به کار میپردازیم، خواب و حواسپرتی ممکن است به سراغ ما بیاید.
از تخت میهمان را، رخت افکند به تخته
او را اگر سپارند آداب میزبانی
هوش مصنوعی: اگر میخواهید میهمان را به درستی پذیرایی کنید، بهتر است که از تخت خود پایین بیایید و اصول مهم مهماننوازی را رعایت کنید.
چون جا به خدمت جمع در قهوه خانه جوید
خیزد میانه ما تفریق جاودانی
هوش مصنوعی: زمانی که در قهوهخانه جمعیت به خدمت هم میپیوندد، در میانهی ما جدایی و دوری همیشگی را احساس میکنیم.
گر پوید از پی نان با صد هزار مردن
گردد نهان همه عمر چون آب زندگانی
هوش مصنوعی: اگر کسی برای تأمین روزیاش تلاش کند، ممکن است در این راه با مشکلات و دشواریهای زیادی مواجه شود. اما این سختیها و مرارتها در زندگی او همچون آب، ناپیدا و مخفی خواهند بود و همواره با او خواهند ماند.
نه من که پیر راهش تازد اگر به کاری
جاوید بر نگردد چون مدت جوانی
هوش مصنوعی: نه من که کهنهکار این راه هستم، اگر به کاری مشغول شوم، هرگز به سوی گذشته برنمیگردم، همانطور که دوران جوانی به پایان میرسد و بازگشتی ندارد.
در پوی او سرشته گه کاری زمینی
بر روی او نوشته ادبار آسمانی
هوش مصنوعی: زندگی انسان به گونهای است که در آن فعالیتهای دنیوی و تصمیمات او بر سرنوشتش تأثیر میگذارد، در حالی که حوادث و تقدیر آسمانی نیز بر این زندگی سایه میاندازند.
با فرط این لطافت، با شرط آن کثافت
از ما همه تلطف، وز وی لطیفه رانی
هوش مصنوعی: با وجود این همه نازکدلی و ظرافت، به شرطی که کثیفی و زشتی در کار نباشد، از ما لطف و مهربانی انتظار میرود و او با ناز و لطافت خود ما را به سوی خود جذب میکند.
با این درنگ سنگین گر ساز سیر سازد
تا چاشتگاه محشر لنگ است کاروانی
هوش مصنوعی: اگر با این تأمل و تأخیر سنگین، ساز را به سمت مقصد برانیم، تا صبح محشر، کاروان به سختی حرکت خواهد کرد.
از راز طوطی و زاغ هر که آگه است داند
با این کلاغ چاره ما را هم آشیانی
هوش مصنوعی: هر کسی که از راز طوطی و زاغ باخبر باشد، میداند که برای حل مشکل ما نیز باید به این کلاغ توجه کنیم و با او همسفر باشیم.
یزدان ذبیح خود را قوچی فدا نیاید
این گرگ میش خود را بخشد اگر شبانی
هوش مصنوعی: خدا هرگز نمیتواند قربانی خود را فدای کسی کند، همانطور که گرگ نمیتواند برهاش را به خاطر چوپانی ببخشد.
در خورد و خفت پیوست از فرق تا قدم تاب
در کار و کرد گه گاه پا تا به سر توانی
هوش مصنوعی: این بیت به بیان اهمیت تلاش و کوشش در زندگی اشاره دارد. به این معنا که از سر تا پای انسان باید در انجام کارها و تلاشها فعال باشد. همچنین، نشان میدهد که گاهی باید در انجام کارها با دقت و تمرکز بیشتری عمل کرد تا به نتیجه مطلوب دست یافت. در واقع، این بیانگر ضرورت استفاده از تمام تواناییها و قابلیتهای فردی در هر زمینهای است.
رفتن به گاه پویه، جهد جهود در تیه
گفتن به وقت پوزش هذیان زندخوانی
هوش مصنوعی: در زمان حرکت و تلاش، باید سعی کنیم در شرایط سخت و دشوار، به نوعی عذرخواهی کنیم و از گفتن سخنان بیمعنی پرهیز کنیم.
حاج جبل خصوصا هادی که بود و باشد
سرخیل... ون فراخان این اول است و ثانی
هوش مصنوعی: حاج جبل، به ویژه هادی، رهبری است که همیشه در میان مردم جلوهگر است. این آغاز یک داستان است و هنوز ادامه دارد.
ز ابر سیاه رویش، وز رعد های و هویش
بارد به روی زردم باران ارغوانی
هوش مصنوعی: از آسمان تاریک و ابری، همراه با صداهای رعد و تندر، باران بنفش میبارد و بر چهرهی زردم مینشیند.
گاه سخن سرودن از پوز ضرته صوتش
هم ان ان است و فس فس فرمایش زبانی
هوش مصنوعی: گاهی اوقات شعر گفتن مانند صدای یک مرغان است که گاهی خوب و دلنشین و گاهی هم نامفهوم و خفگی دارد.
از وحشت ملاقات گردد پذیره گرگ
گر پیش بز فرستند او را به ارمغانی
هوش مصنوعی: اگر گرگ را به دیدار بز بفرستند، او از ترس و وحشت آن بز به عنوان هدیه پذیرایش میشود.
چهر سیاه فامش قد دراز شکلش
...ونی است عاری از گوشت...یری است استخوانی
هوش مصنوعی: چهرهاش تیره و قدش بلند است، مانند موجودی که هیچ گوشتی ندارد و تنها استخوانهایش نمایان است.
این....یر استخوانی بادش به... ون بی گوشت
تا نرخ حکه باز است ده قر به یک قرانی
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی از وضعیت نامطلوب و بیارزشی اشاره دارد. به نظر میرسد که شخص یا چیزی دارای کمبود و ناقصی است و در عین حال، چنین حالتی شاید عموماً مورد توجه قرار نگیرد. اشاره به قیمت نیز نشان میدهد که ارزش آن چیزی که گفته شده، بسیار پایینتر از حد انتظار و یا حتی قابل چشمپوشی است.
هرکو فرستد او را دنبال ساز رامش
دیگر به خواب بیند اسباب شادمانی
هوش مصنوعی: هر کس که به دنبال هنر و سرگرمی برود، در خواب خود نیز لوازم خوشبختی و شادی را خواهد دید.
بودم بسی جوانان فرمان پذیر و چالاک
پیران ویسه هر یک در کیش کاردانی
هوش مصنوعی: در گذشته، جوانان زیادی را دیدهام که فرمانپذیر و فعال بودند، و همچنین افراد سالخوردهای که هر کدام در زمینهی تخصص و مهارت خود، استعداد و توانایی خاصی داشتند.
در راه و رسم خدمت ده مرده چار اسبه
بر باد و برق سابق اندر سبک عنانی
هوش مصنوعی: در راه و روش خدمت، مردانی همچون چهار اسب به سرعت و قدرت در گذشته ظاهر میشوند و نشان از رفتار باوقار و شجاعت دارند.
بی تیپ و توپ و سرهنگ بی کین و کاوش و چنگ
بر ما زمانه شد تنگ، ز اقبال خسروانی
هوش مصنوعی: در دوران ما، بیهیچ تزیین و نشانهای از قدرت و سلطه، بدون دشمنی و جستجو، بر ما زمانهای سخت و دشوار فرارسیده است که ناشی از بدشانسی و ناکامی مانند روزگار پادشاهی است.
آن حشمت مسلم، گردون نوشت درهم
وان چهر لاله گون فام گردید زعفرانی
هوش مصنوعی: آن قدرت و عظمت مسلم، آسمان را به نگارش درآورد و آن چهرهای که به رنگ گل لاله است، به رنگ زعفران درآمد.
چون بخت گشت وارون، اختر چمد دگرگون
خدمت خیانت افتد، سود آورد زیانی
هوش مصنوعی: زمانی که شانس و بخت تغییر میکند، وضعیت زندگی نیز دگرگون میشود. در این موقعیت، خیانت به جای خدمت ظاهر میشود و در نتیجه، زیان به جای سود به همراه میآید.
دولت فتاد در پای، درویش ماند در دست
او نیز کاش می رفت، بر باد ناگهانی
هوش مصنوعی: ثروت و خوشبختی به زمین افتاد و درویش (فقیر) همچنان در چنگال آن باقی ماند. ای کاش که این خوشی ناگهان از دستش میرفت.
بر باد به سر خر، در آب باد آذر
چز شاخ ریخت بر خاک گل های بوستانی
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویر زیبایی از طبیعت و آسیب هایی که به آن وارد میشود اشاره شده است. باد، که نماد حرکت و تغییر است، برگهای درخت را به همراه خود میبرد و در عوض، آتش و گرما را به خاک و گلهای بوستان میآورد. این نمایش ترکیبی از عناصر طبیعی است که به نوعی نشاندهنده تعاملات بین آنها و تأثیراتی است که میتواند بر روی زیبایی طبیعت بگذارد.
سردار رنج و رامش از یار دان نه اغیار
تسلیم و صبر و شکر است درمان ناتوانی
هوش مصنوعی: به جای آنکه به غیر از یار خود اتکا کنی، باید سختیها و شادیها را از او بیاموزی. تسلیم شدن، صبر کردن و شکرگزاری، راهی برای درمان ناتوانی است.