گنجور

شمارهٔ ۶۱

قاسم ای خانه صبر از تو خراب
ز آتش داغ توام سینه کباب
روز شادی است نه هنگام شتاب
مرو از صحبت ما روی متاب
به تن پاره اکبر سوگند
به جگرسوزی اصغر سوگند
به سر میر علمدار قسم
به تن عابد بیمار قسم
ای عروس از تو نبرم به خدا
چکنم لیک به فرمان قضا
قسمت این بود که دردشت بلا
گرددم بزم طرب کاخ عزا
به من وعرصه ناورد قسم
به تو و گونه پر گرد قسم
به قضاهای خدائی سوگند
به تعب های جدائی سوگند
برگ میدان به خدا ساز مکن
تشنه لب سوی عدو تاز مکن
مویم از ماتم خود باز مکن
با غمم مونس و دم ساز مکن
به سیه پوشی گیسو سوگند
به کمان سازی ابرو سوگند
به سر کشته اصحاب قسم
به لب تشنه احباب قسم
ساخت بر من ستم لشکر شام
دولت وصل حلال تو حرام
قتلگان است مرا حجله کام
تو به شادی به سوی خیمه خرام
به طرب ساز و ثاق تو قسم
به جگر سوز فراق تو قسم
به تو و حسرت شادی سوگند
به من و رزم اعادی سوگند
رخ متاب از من و از یاری من
دل بگردان ز دل آزاری من
پاس کن حق وفاداری من
رحمت آور به گرفتاری من
به تو و کاوش شامی سوگند
به من و نهب حرامی سوگند
به تو و زخمه شمشیر قسم
به من و حلقه زنجیر قسم
چهره کاهی مژه گلرنگ مساز
آه حسرت فلک آهنگ مساز
دلم از منع جدل تنگ مساز
صلح را واسطه جنگ مساز
به تو و آه فلک آهنگ قسم
به من و دیده گلرنگ قسم
به تو و صلح احبا سوگند
به من و چالش اعدا سوگند
اسب سوی جدل انگیخته گیر
تن ز پشت فرس آویخته گیر
خاک با خون خود آمیخته گیر
گرد غم بر سر ما بیخته گیر
به تو و عز دلیری سوگند
به من و ذل اسیری سوگند
به تو و آن رخ پر گرد قسم
به من و این دل پر درد قسم
تن اکبر نگر آغشته به خون
علم هستی عباس نگون
بخت بدخیره اجل خصم فزون
زیستن زنده زهی جهل و جنون
سیرم از جان به وجود تو قسم
غیبتم به، به شهود تو قسم
مهر بگسل به محبت سوگند
سخت کن دل به مودت سوگند
روز محشر که زند صعوه به باز
شیب را پایه بچربد به فراز
همه را چشم شفاعت به تو باز
نظری سوی صفائی انداز
به تو و سینه صد چاک قسم
به من و دیده نمناک قسم
به تو و عفو الهی سوگند
به من و نامه سیاهی سوگند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قاسم ای خانه صبر از تو خراب
ز آتش داغ توام سینه کباب
هوش مصنوعی: قاسم، ای خانه‌ای که پر از صبر و تحمل هستی، آتش عشق تو باعث شده سینه‌ام بسوزد و داغی را در من ایجاد کند.
روز شادی است نه هنگام شتاب
مرو از صحبت ما روی متاب
هوش مصنوعی: امروز روز خوشحالی است و زمان مناسبی برای عجله نیست. از گفت‌وگو با ما دور نشو و رویت را برگردان نکن.
به تن پاره اکبر سوگند
به جگرسوزی اصغر سوگند
هوش مصنوعی: به بدن پاره پاره اکبر و به درد جانسوز اصغر قسم می‌خورم.
به سر میر علمدار قسم
به تن عابد بیمار قسم
هوش مصنوعی: به علمدار زحمتکش قسم و به جسم عابدی که بیمار است، قسم می‌خورم.
ای عروس از تو نبرم به خدا
چکنم لیک به فرمان قضا
هوش مصنوعی: ای عروس، از تو جدا نمی‌شوم به خدا، اما به خواست سرنوشت چه می‌توانم کرد؟
قسمت این بود که دردشت بلا
گرددم بزم طرب کاخ عزا
هوش مصنوعی: سرنوشت من این بود که در بیابان سیاه و پر از درد زندگی کنم و در عوض، در مراسم شادی و خوشی شرکت نکنم.
به من وعرصه ناورد قسم
به تو و گونه پر گرد قسم
هوش مصنوعی: به من و به این مکان قسم می‌خورم که به خاطر تو و زیبایی خاصت قسم می‌زنم.
به قضاهای خدائی سوگند
به تعب های جدائی سوگند
هوش مصنوعی: به سرنوشت‌های الهی قسم می‌خورم و به دردهای ناشی از جدایی نیز قسم می‌زنم.
برگ میدان به خدا ساز مکن
تشنه لب سوی عدو تاز مکن
هوش مصنوعی: به خدا قسم، برگ میدان را نپذیر و به سمت دشمن با تشنگی نرو.
مویم از ماتم خود باز مکن
با غمم مونس و دم ساز مکن
هوش مصنوعی: موهایم را از غم خودم نریز، با اندوه من همراه نشو و به آن عادت نکن.
به سیه پوشی گیسو سوگند
به کمان سازی ابرو سوگند
هوش مصنوعی: به رنگ لباس سیاه موهایت قسم می‌خورم و به انحنا و زیبایی ابروهایت قسم می‌خورم.
به سر کشته اصحاب قسم
به لب تشنه احباب قسم
هوش مصنوعی: به یاد دوستانی که جانشان را فدای آرمان‌ها کردند و به خاطر تشنگی عزیزان قسم می‌خورم.
ساخت بر من ستم لشکر شام
دولت وصل حلال تو حرام
هوش مصنوعی: بر من لشکر شام ظلم و ستم کرده است، در حالی که وصال تو برای من یک نعمت و حلال است.
قتلگان است مرا حجله کام
تو به شادی به سوی خیمه خرام
هوش مصنوعی: در میان لذت‌ها و زیبایی‌های تو، دل و جانم برای تو قربانی شده‌اند و با شادی به سوی خیمه‌ات می‌آیم.
به طرب ساز و ثاق تو قسم
به جگر سوز فراق تو قسم
هوش مصنوعی: به شادی و شور تو قسم، به دل‌تنگی و سوزی که از دوری تو دارم قسم.
به تو و حسرت شادی سوگند
به من و رزم اعادی سوگند
هوش مصنوعی: به تو و آرزوی خوشحالی سوگند، و به من و تلاش برای مقابله با دشمنان سوگند.
رخ متاب از من و از یاری من
دل بگردان ز دل آزاری من
هوش مصنوعی: چهره‌ات را از من برگردان و دل را از دوستی‌ام مشغول نکن، چون دلخوشی‌هایم باعث آزار تو شده است.
پاس کن حق وفاداری من
رحمت آور به گرفتاری من
هوش مصنوعی: از تو می‌خواهم که در برابر وفاداری‌ام، به درد و مشکلاتم رحم کنی و به آن‌ها توجه نشان دهی.
به تو و کاوش شامی سوگند
به من و نهب حرامی سوگند
هوش مصنوعی: به تو و جستجوی شام سوگند، به من و غارت حرام سوگند.
به تو و زخمه شمشیر قسم
به من و حلقه زنجیر قسم
هوش مصنوعی: به تو و زخم‌هایی که شمشیر می‌زند سوگند می‌خورم، به من و زنجیرهایی که به گردنم است نیز سوگند می‌زنم.
چهره کاهی مژه گلرنگ مساز
آه حسرت فلک آهنگ مساز
هوش مصنوعی: چهره‌ی کاهی و مژه‌ی گلرنگ، زیبایی‌های خاصی دارند و نباید با حسرت و غم به آنها نگاه کرد. نباید اجازه داد که آه و ناله‌ی آسمان بر این زیبایی‌ها تأثیر بگذارد.
دلم از منع جدل تنگ مساز
صلح را واسطه جنگ مساز
هوش مصنوعی: دل من را از بحث و جدل خسته نکن، آرامش را بهانه جنگ قرار نده.
به تو و آه فلک آهنگ قسم
به من و دیده گلرنگ قسم
هوش مصنوعی: به تو و ناله‌های آسمان قسم، به من و چشمان زیبا قسم.
به تو و صلح احبا سوگند
به من و چالش اعدا سوگند
هوش مصنوعی: به دوستی و آرامش دوستان سوگند، و به مبارزه با دشمنان سوگند.
اسب سوی جدل انگیخته گیر
تن ز پشت فرس آویخته گیر
هوش مصنوعی: اسب را به سمت جدل و درگیری هدایت کن، و بدن خود را از پشت اسب آویزان نگه‌دار.
خاک با خون خود آمیخته گیر
گرد غم بر سر ما بیخته گیر
هوش مصنوعی: خاک و خون با هم ترکیب شده‌اند و غم و اندوه، بر سر ما مانند گرد و غبار نشسته است.
به تو و عز دلیری سوگند
به من و ذل اسیری سوگند
هوش مصنوعی: به شجاعت تو سوگند، و به ذلت و اسیری من سوگند.
به تو و آن رخ پر گرد قسم
به من و این دل پر درد قسم
هوش مصنوعی: به تو و آن چهره زیبا، قسم می‌خورم؛ به من و این دل پر از درد، نیز قسم می‌زنم.
تن اکبر نگر آغشته به خون
علم هستی عباس نگون
هوش مصنوعی: به جسم بزرگ‌تر نگاه کن که به خون علم آلوده شده است، وجود عباس که به فنا رفته است.
بخت بدخیره اجل خصم فزون
زیستن زنده زهی جهل و جنون
هوش مصنوعی: بخت بد به سراغ کسی می‌آید که نادانی و دیوانگی بیشتری دارد و در نتیجه، مرگ او دیرتر سراغش می‌آید.
سیرم از جان به وجود تو قسم
غیبتم به، به شهود تو قسم
هوش مصنوعی: من از عشق تو سیرابم و به جان خودم قسم می‌خورم که غیبت تو را تحمل نمی‌کنم، به حقیقت وجود تو قسم می‌زنم.
مهر بگسل به محبت سوگند
سخت کن دل به مودت سوگند
هوش مصنوعی: عشق را رها کن و به محبت قسم بخور، دل را به دوستی قسم بده.
روز محشر که زند صعوه به باز
شیب را پایه بچربد به فراز
هوش مصنوعی: روز قیامت، زمانی که صدای عذاب به گوش می‌رسد، قدرت و استقامت به اوج خود می‌رسد و سختی‌ها و چالش‌ها برطرف خواهند شد.
همه را چشم شفاعت به تو باز
نظری سوی صفائی انداز
هوش مصنوعی: همه به تو امید دارند و به دعا و شفاعت تو نگاه می‌کنند، پس بر بیقراران نظر رحمتت را بیفکن.
به تو و سینه صد چاک قسم
به من و دیده نمناک قسم
هوش مصنوعی: به تو و کسانی که به خاطر تو شکسته‌دل هستند، قسم به من و چشمانی که از اشک پر شده‌اند.
به تو و عفو الهی سوگند
به من و نامه سیاهی سوگند
هوش مصنوعی: به تو و بخشش خدا قسم می‌خورم، و به سرنوشت تلخی که برای من نوشته شده است.