شمارهٔ ۵۰
ناوک کینه در کمان لشکر فتنه در کمین
گاه زغش به سرنگون گه زعطش به لب نگین
دست گسسته از فلک پای شکسته از زمین
از در مهلت و امان از پی ناصر و معین
ایل علی مرتضی آل محمد امین
خون حواشی و حشم خاک موالی و حشر
ریخت به خاک تن به تن رفت بباد سر به سر
میر مصاف نینوا با لب خشک و چشم تر
بست به نفس محترم ساز جهاد را کمر
باد صبا به زیر ران جان جهان به روی زین
تاخت دو اسبه یک تنه بر صف خصم ده دله
تیغ یلی به چنگ در رخش مجاهدت یله
شیر گرسنه در غنم گرگ گسسته در گله
صورت تیغ و توسنش معنی برق و زلزله
عاقبت آسمان عز خوار فتاده بر زمین
سست رگان شام را ساخت زمانه سخت پی
حمله ور از چهارسو با شل و خشت و تیغ و نی
آن به هوای مرزشام این به خیال ملک ری
پهن فراخ آرزو تنگ گرفته گرد وی
طعنه زن این به کعب نی زخمه آن به تیغ کین
چرخ ستاد از روش، خاک فتاد از سکون
توفت سمک به تاب وتب خفت فلک به خاک و خون
هوش ز مغز منقطع عقل ملازم جنون
سیرت دهر منقلب وضع زمانه واژگون
آنکه قیامتش لقب کرد قیام راستین
خیل حرامی از شره رانده برون ز چارسو
پشت به حرمت نبی در به حرم نهاده رو
اهل حرم شکسته دل خسته جگر گشاده مو
زیور و جامه و حلی رفته به غارت عدو
بسته به چشم درفشان عقد جواهر از جبین
نهب گران کوفه را دست به غارت آشنا
از بر این سلب ستان وزسر آن حلی ربا
از حرم خدایگان رفته به بار کبریا
ویله زار بی کسان لیک به گوش اشقیا
بانگ سرود خار کن ناله چنگ رامتین
سبز عمامه تو را چرخ سیاه طیلسان
ساخت به خون حلق سرخ از در کام ناکسان
گشت تبه گل از خسک لاله بکاست از خسان
زانده آنکه مانده ام جیش ترا ز واپسان
می کشدم نفس نفس حسرت روز واپسین
بار بود به دوش تن سر که نه در بپای تو
با لب خشک و چشم تر رفتی و در عزای تو
ماند به چشم خون چکان یغما و آه آتشین
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ناوک کینه در کمان لشکر فتنه در کمین
گاه زغش به سرنگون گه زعطش به لب نگین
هوش مصنوعی: تیر کینه آماده شلیک است، و لشکر فتنه در کمین نشسته است. گاهی از شدت خشم به پایین میافتد و گاهی از شدت عطش، به لب نگین میرسد.
دست گسسته از فلک پای شکسته از زمین
از در مهلت و امان از پی ناصر و معین
هوش مصنوعی: دست من از آسمان و پایم از زمین جدا شده است، اما هنوز برای نجات و یاری به دنبال یاریدهنده و حمایتکننده هستم.
ایل علی مرتضی آل محمد امین
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به احترام و ارادت به علی بن ابیطالب، امام اول شیعیان و پسر عموی پیامبر اسلام اشاره دارد. همچنین نشاندهندهی افتخار به نسل او و خانوادهاش است و تأکید بر ویژگیهای مثبت و امین بودن آنها دارد.
خون حواشی و حشم خاک موالی و حشر
ریخت به خاک تن به تن رفت بباد سر به سر
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویری از جنگ و مرگ اشاره میکند که در آن خون و آشوب در زمینهای از خاک و زمین پراکنده شده است. افراد درگیر در این واقعه، یکی پس از دیگری به سرنوشت خود دچار میشوند و سرانجام همه چیز به باد میسپارد. این توصیف میتواند بیانگر فاجعه و ویرانی ناشی از نبرد باشد.
میر مصاف نینوا با لب خشک و چشم تر
بست به نفس محترم ساز جهاد را کمر
هوش مصنوعی: رئیس جنگ در کربلا با لبهای خشک و چشمانی اشکآلود، برای جهاد آماده شد و با عزمی راسخ خود را محکم کرد.
باد صبا به زیر ران جان جهان به روی زین
هوش مصنوعی: باد ملایمی به زیر ران حرکت میکند و جان جهان بر روی زین نشسته است.
تاخت دو اسبه یک تنه بر صف خصم ده دله
تیغ یلی به چنگ در رخش مجاهدت یله
هوش مصنوعی: با شجاعت و قدرت، بدون ترس به میدان جنگ میرود و با شمشیریاستوار به دشمن حمله میکند. او در اسبش، نماد مجاهدت و تلاش، آماده نبرد است.
شیر گرسنه در غنم گرگ گسسته در گله
صورت تیغ و توسنش معنی برق و زلزله
هوش مصنوعی: هنگامی که یک شیر گرسنه به گلهای از گوسفندان حمله میکند و یا زمانی که یک گرگ از گلهای میدزد و فرار میکند، قدرت و سرعت آنها به قدری است که به مانند برق و زلزله تأثیرگذار و ترسناک مینماید.
عاقبت آسمان عز خوار فتاده بر زمین
هوش مصنوعی: در نهایت، آنچه که به نظر میرسید بزرگ و قدرتمند است، به وضوح در معرض ضعف و زوال قرار گرفته و به زمین افتاده است.
سست رگان شام را ساخت زمانه سخت پی
حمله ور از چهارسو با شل و خشت و تیغ و نی
هوش مصنوعی: زمانه به نیرویی سخت و سرسخت، سرزمین شام را به مخاطره انداخته است. از هر طرف، جنگجویان با ابزارهایی چون چوب، تیغ و مصالح ساختمانی به آنجا یورش میآورند.
آن به هوای مرزشام این به خیال ملک ری
پهن فراخ آرزو تنگ گرفته گرد وی
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن خیالات و آرزوهای بزرگ است. شخصی در تلاش است تا به آرزوهایش برسد و فکر میکند که در دنیای وسیع و پر possibilities، دور تا دورش پر از آرزوها و خیالهاست. مرزهایی که شاید او را محدود کنند، اما در عین حال، تصور و خیال او از دنیای بزرگ و زیبا، او را به جلو میبرد. این تضاد بین محدودیتها و خواستههای بزرگ به تصویر کشیده شده است.
طعنه زن این به کعب نی زخمه آن به تیغ کین
هوش مصنوعی: تازیانه زدن به کعبه به خاطر خشم و کینهی عمیق است. این بیت به نوعی به تضاد و نفرتی اشاره دارد که میتواند میان افراد وجود داشته باشد و به طرق مختلف ابراز شود.
چرخ ستاد از روش، خاک فتاد از سکون
توفت سمک به تاب وتب خفت فلک به خاک و خون
هوش مصنوعی: چرخ و فلک به شتاب و گردش خود ادامه میدهد، اما تو به خاطر سکون و بیحرکتیات در گرداب مشکلات افتادهای. زمین و آسمان در صحنهای پرخون و خاکی به خواب رفتهاند.
هوش ز مغز منقطع عقل ملازم جنون
سیرت دهر منقلب وضع زمانه واژگون
هوش مصنوعی: هوش من از عقل جدا شده و عقل به جنون متمایل شده است. ماهیت زمان و اوضاع زندگی نیز دچار تغییر و تحول شده است.
آنکه قیامتش لقب کرد قیام راستین
هوش مصنوعی: کسی که روز قیامتش به عنوان ظهور حقیقی شناخته میشود.
خیل حرامی از شره رانده برون ز چارسو
پشت به حرمت نبی در به حرم نهاده رو
هوش مصنوعی: افرادی که به حرام و کارهای نادرست میپردازند، به دور و خارج از مکان امن و معصوم رانده شدهاند. آنها پشت به احترام پیامبر گذاشته و به درگاه حرم مقدس روی آوردهاند.
اهل حرم شکسته دل خسته جگر گشاده مو
زیور و جامه و حلی رفته به غارت عدو
هوش مصنوعی: ساکنان حرم دلشکسته و خسته هستند و در حالی که لباسهای زیبا و زینت آلات خود را به دشمنان از دست میدهند، غم و اندوهی بر آنها حاکم است.
بسته به چشم درفشان عقد جواهر از جبین
هوش مصنوعی: زیبایی و درخشش در چشمان کسی، به مانند جواهراتی است که بر پیشانی او قرار دارد.
نهب گران کوفه را دست به غارت آشنا
از بر این سلب ستان وزسر آن حلی ربا
هوش مصنوعی: دزدان کوفه آشنایان غارتگرند و بر روی غارتگری تسلط دارند؛ از این رو از آنها نباید انتظار خوبی داشت، که همواره به دنبال تسلط و تصرف اموال دیگران هستند.
از حرم خدایگان رفته به بار کبریا
ویله زار بی کسان لیک به گوش اشقیا
هوش مصنوعی: از حرم خداوند به جایی رفتهام که عظمت و بزرگی آن ستودنی است. در اینجا، بیکسان و دلتنگ هستم، اما در عین حال، در گوش بدخواهان صدای من شنیده میشود.
بانگ سرود خار کن ناله چنگ رامتین
هوش مصنوعی: صدای خوشی را بیفراز و در کنار آن نالهای از چنگ موزون برآور.
سبز عمامه تو را چرخ سیاه طیلسان
ساخت به خون حلق سرخ از در کام ناکسان
هوش مصنوعی: عمامه سبز تو در برابر چرخ سیاه قسمت، به خاطر خون حلق سرخ، به دست ناکسان ساخته شده است.
گشت تبه گل از خسک لاله بکاست از خسان
زانده آنکه مانده ام جیش ترا ز واپسان
هوش مصنوعی: گل با خاری که به دورش بود، نابود شد، و لالهای هم از درونش ناخوش به نظر میرسد. من از کسانی هستم که از گذشته ماندهام و از درد و رنجی که به دوش دارم، احساس ناامیدی میکنم.
می کشدم نفس نفس حسرت روز واپسین
هوش مصنوعی: دلم برای روزی که بخواهم به پایان برسم و نتوانم آرزوهایم را برآورده کنم، تنگ شده است.
بار بود به دوش تن سر که نه در بپای تو
با لب خشک و چشم تر رفتی و در عزای تو
هوش مصنوعی: بار بر دوش تن سنگینی میکند، چون تو با لبهای خشک و چشمانی گریان به سفر最後 رفتی و در عزا و سوگ تو هستم.
ماند به چشم خون چکان یغما و آه آتشین
هوش مصنوعی: چشمهای او پر از اشک و اندوه است و از دلش نالهای گرم و سوزان برمیخیزد.