گنجور

شمارهٔ ۳۷

درین ماتم خلیل از دیده خون بارید آذر هم
به داغ این ذبیح الله مسلمان سوخت کافر هم
شگفتی نایدت بینی چو در خون دامن گیتی
کزین سوگ آسمان افشاند خون از دیده اختر هم
به سوگ فخر عالم از بنی جان وز بنی آدم
ز افغان شش جهت ماتم سرا شد هفت کشور هم
مکید آن تاجدار ملک دین تا از عطش خاتم
ز دست و فرق جم انگشتری افتاد و افسر هم
به خونش تا قبا شد لعلگون دستار گلناری
به باغ خلد زهرا جامه نیلی کرد معجر هم
زتاب تشنگی تا شد شبه گون لعل سیرابش
علی زد جامه اندر اشک یاقوتی پیمبر هم
چو فرق کوکب برج اسد از کین دو پیکر شد
ز سر بشکافت فرق صاحب تیغ دو پیکر هم
چو نقد ساقی کوثر زبان از تشنگی خائید
به کام انبیا تسنیم خون گردید کوثر هم
مکافات این عمل را بر نتابد وسعت گیتی
چه جای وسعت گیتی که بس تنگ است محشر هم
فلک آل نبی را جا کجا زیبد به ویرانه
نه آخر غیر این ویرانه بودت جای دیگر هم
ز ابر دیده یغما برق آه ار باز ننشانی
زنی تا چشم برهم خامه خواهد سوخت دفتر هم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درین ماتم خلیل از دیده خون بارید آذر هم
به داغ این ذبیح الله مسلمان سوخت کافر هم
هوش مصنوعی: در این مصیبت، از چشمان خلیل اشک‌هایی مانند خون جاری شد و آذر نیز به خاطر داغ این قربانی خداوند به شدت غمگین و داغدار شد، حتی غیرمسلمان‌ها نیز به خاطر این واقعه دلشان سوخت.
شگفتی نایدت بینی چو در خون دامن گیتی
کزین سوگ آسمان افشاند خون از دیده اختر هم
هوش مصنوعی: اگر به دقت نگاه کنی، نمی‌توانی شگفتی را مشاهده کنی که زمین در چنین حالتی با خون آغشته شده است، زیرا آسمان هم به خاطر این غم، اشک می‌ریزد و ستاره‌ها به جای نور خود، خون می‌فشانند.
به سوگ فخر عالم از بنی جان وز بنی آدم
ز افغان شش جهت ماتم سرا شد هفت کشور هم
هوش مصنوعی: به خاطر از دست دادن بزرگ‌ترین شخصیت عالم، از نسل جان و آدم، تمام دنیا تحت تأثیر قرار گرفت و در سوگ او نشسته است، به‌طوری‌که از شش سمت، صدای ماتم و ناله بلند شده و هفت کشور به سوگ او نشسته‌اند.
مکید آن تاجدار ملک دین تا از عطش خاتم
ز دست و فرق جم انگشتری افتاد و افسر هم
هوش مصنوعی: آن پادشاه دین، به شدت در تلاش است تا از تشنگی خود بکاهد، به طوری که حتی انگشتری که به دست و سر جم بود، از آن جدا می‌شود و افسر (تاج) نیز به همین حال می‌افتد.
به خونش تا قبا شد لعلگون دستار گلناری
به باغ خلد زهرا جامه نیلی کرد معجر هم
هوش مصنوعی: به خاطر خون او، عمامه‌اش رنگ لعل (گلابی) به خود گرفت و پارچه گل‌ناری (زرد و قرمز) به باغ بهشت فاطمه، رنگ آبی (نیلی) به چادرش داد.
زتاب تشنگی تا شد شبه گون لعل سیرابش
علی زد جامه اندر اشک یاقوتی پیمبر هم
هوش مصنوعی: از شدت تشنگی، صورتش مانند لعل شده است. علی با جامه‌ای که به اشک‌های یاقوتی آغشته است، به او آب می‌دهد.
چو فرق کوکب برج اسد از کین دو پیکر شد
ز سر بشکافت فرق صاحب تیغ دو پیکر هم
هوش مصنوعی: وقتی که نقطهٔ بالا و مشخص قلهٔ کوکب در بارزترین حالت خود از شدت کینهٔ دو شکل مختلف شکست، همچنین سر صاحب شمشیر دو شکل نیز از هم گسست.
چو نقد ساقی کوثر زبان از تشنگی خائید
به کام انبیا تسنیم خون گردید کوثر هم
هوش مصنوعی: وقتی که ساقی دریاچه کوثر شراب ناب را می‌ریزد، انسان از شدت عطش به آن نوشیدنی می‌رسد و انبیا نیز از آن نوشیدنی شیرین بهره‌مند می‌شوند و مانند که گویی خون می‌شود.
مکافات این عمل را بر نتابد وسعت گیتی
چه جای وسعت گیتی که بس تنگ است محشر هم
هوش مصنوعی: مجازات این کار به حدی سنگین است که حتی وسعت تمام جهان نمی‌تواند آن را تحمل کند، چه برسد به اینکه روز قیامت هم جای کافی برای آن باشد.
فلک آل نبی را جا کجا زیبد به ویرانه
نه آخر غیر این ویرانه بودت جای دیگر هم
هوش مصنوعی: آسمان، فرزندان پیامبر را کجا مناسب است؟ جای دیگری برای آنان جز این ویرانه نیست.
ز ابر دیده یغما برق آه ار باز ننشانی
زنی تا چشم برهم خامه خواهد سوخت دفتر هم
هوش مصنوعی: اگر اشک‌هایم را در زیر ابر چشمم رها نگذاری و اجازه ندهی که به آرامی بریزند، بی‌تردید هنگام پلک زدن، کاغذ دل من خواهد سوخت و نوشته‌هایم نابود خواهد شد.