شمارهٔ ۷۲
کودکی سنگ به کف چون سوی ویرانه رود
ماجراها به سرم زین دل دیوانه رود
نام طفلی چو رود آیدم از سینه برون
دل دیوانه و ویرانه به ویرانه رود
دانی از توبه مستان غرض ناصح چیست
تا بدین واسطه گه گاه به میخانه رود
از پی سلسله زلف جنون فرمائی
دل دیوانه از اینجا نه به آن خانه رود
ته جامی به فلک ده بود از بی خبری
دوره ای بر روش گردش پیمانه رود
رشک بر قرب کسم نیست که گر خود دل ماست
آشنا آید و از کوی تو بیگانه رود
سرزدت خط ز زنخدان و محال است که پیش
کار خوبان پس از این از تو بدین چانه رود
گل زد از آتش می شمع رخش مرغ چمن
ادب آنست که بر سنت پروانه رود
گندم خال تو آن روز که دیدم گفتم
خرمن طاعت ما بر سر این دانه رود
یار طفل است و تو دیوانه چه ترسی یغما
کار را باش که طفل از پی دیوانه رود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کودکی سنگ به کف چون سوی ویرانه رود
ماجراها به سرم زین دل دیوانه رود
هوش مصنوعی: کودکی که سنگی به دست دارد، وقتی به سمت ویرانه میرود، ماجراها و دردهای دل دیوانهام به سراغم میآید.
نام طفلی چو رود آیدم از سینه برون
دل دیوانه و ویرانه به ویرانه رود
هوش مصنوعی: وقتی نام یک کودک به زبان میآید، سردرگمی و نابسامانی قلب دیوانهام، به ویرانهای که قبلاً بود، برمیگردد.
دانی از توبه مستان غرض ناصح چیست
تا بدین واسطه گه گاه به میخانه رود
هوش مصنوعی: آیا میدانی هدف مشاوران از توبهی مستها چیست که به این بهانه گاهی به میخانه میروند؟
از پی سلسله زلف جنون فرمائی
دل دیوانه از اینجا نه به آن خانه رود
هوش مصنوعی: دل دیوانه به دنبال زلفی است که عقل را به جنون میکشاند، و این دل از اینجا به آنجا نمیرود.
ته جامی به فلک ده بود از بی خبری
دوره ای بر روش گردش پیمانه رود
هوش مصنوعی: در انتهای جام، یک چیزی وجود دارد که از بیخبری به دور میزند و بر روی چرخه پیمانه در حرکت است.
رشک بر قرب کسم نیست که گر خود دل ماست
آشنا آید و از کوی تو بیگانه رود
هوش مصنوعی: حسادت به نزدیکانم وجود ندارد، چرا که اگر دل ما خودمان باشد، آشنا خواهد بود و از مسیر و محل تو دور خواهد شد.
سرزدت خط ز زنخدان و محال است که پیش
کار خوبان پس از این از تو بدین چانه رود
هوش مصنوعی: از چهرهات نشانهای زیبا نمایان شده و غیر ممکن است که بعد از این، کسی با تو بر سر کارهای خوبان، دچار مشکل شود.
گل زد از آتش می شمع رخش مرغ چمن
ادب آنست که بر سنت پروانه رود
هوش مصنوعی: از شعلهی شمع، نوری میتابد که مانند پرندهای در گلستان میرقصد. ادب واقعی این است که مانند پروانهای که به دور شمع میگردد، به سنت و آموزهها احترام بگذاریم و برای آنها ارزش قائل شویم.
گندم خال تو آن روز که دیدم گفتم
خرمن طاعت ما بر سر این دانه رود
هوش مصنوعی: روز که زیبایی تو را دیدم، به یاد آوردم که تمام اعمال نیک ما در برابر این زیبایی ناچیز و کمارزش است.
یار طفل است و تو دیوانه چه ترسی یغما
کار را باش که طفل از پی دیوانه رود
هوش مصنوعی: دوست مانند یک کودک Innocent و بیگناه است و تو که دیوانهای، نباید از او بترسی. یغما نشان میدهد که کودک همیشه دنبال دیوانه میافتد و به او اعتماد دارد.