شمارهٔ ۶۰
لرزدم تن چو خدنگت به دل چاک آید
بگذرد ترسم از آن جانب و بر خاک آید
نه همین غیر رهم بسته ز کویت که مرا
کار صد مدعی از دیده نمناک آید
با وجود صلحا هشت خیابان بهشت
به مویزی نخرم یک قلم ار تاک آید
غیر خاک قدمت بوسد و ترسم که زرشک
گرد نعلین تو از لوح بصر پاک آید
افعی زلف تو چون حلقه زند بر سردوش
یادم از غایله دولت ضحاک آید
جعد ترکان نکند آنچه غلامان تو را
پی یغمای دل از حلقه فتراک آید
گریه و چرخ صراحی و قدح بین که تو را
خنده بر گردش پیمانه افلاک آید
صید آنم که اگر مرغ همایونش بدام
زار میرد نه به پر مگسش باک آید
منع باران سر شک از مژه یغما نتوان
سد سیلاب کجا از دو سه خاشاک آید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لرزدم تن چو خدنگت به دل چاک آید
بگذرد ترسم از آن جانب و بر خاک آید
هوش مصنوعی: بدنم به خاطر تو به شدت میلرزد و مانند تیر، به عمق دل میرود. میترسم که این احساسات به زودی از من دور شوند و من تنها بر زمین بمانم.
نه همین غیر رهم بسته ز کویت که مرا
کار صد مدعی از دیده نمناک آید
هوش مصنوعی: این جمله به مضمون این معناست که تنها درک من از دوری و جدایی از تو نیست، بلکه مشکلات و چالشهایی که بر سر راه من قرار دارد، بسیار بیشتر از آن چیزی است که به چشم میآید. غم و اندوه من فراتر از احساسات ظاهری است و به نوعی به مسائلی مربوط میشود که دیگران به سادگی نمیتوانند درک کنند.
با وجود صلحا هشت خیابان بهشت
به مویزی نخرم یک قلم ار تاک آید
هوش مصنوعی: در میان صلحا و نیکان، حتی اگر هشت خیابان بهشت را به من بدهند، برای یک قلم مویز حاضر نیستم که آن را با تاک عوض کنم.
غیر خاک قدمت بوسد و ترسم که زرشک
گرد نعلین تو از لوح بصر پاک آید
هوش مصنوعی: غیر از خاک پای تو چیزی دیگری را میبوسد و میترسم که زرشکهایی که بر روی نعلین تو قرار دارد، از چشمانم پاک شود.
افعی زلف تو چون حلقه زند بر سردوش
یادم از غایله دولت ضحاک آید
هوش مصنوعی: زلف تو به صورت حلقهای دور شانهام میپیچد و این مرا به یاد ماجرای ضحاک و سلطنتش میاندازد.
جعد ترکان نکند آنچه غلامان تو را
پی یغمای دل از حلقه فتراک آید
هوش مصنوعی: موهای مجعد و با شکوه ترکها به اندازهای جذاب و دلرباست که هیچ چیز دیگر نمیتواند به اندازهی آن، دل آدمی را به حسرت و آرزو درآورد. کلام از دل غلامان تو به دلیل عشق و جذابیت این زیبایی به میان آمده و آنقدر جذاب است که حتی در برابر مشکلات و موانع احساس میشود.
گریه و چرخ صراحی و قدح بین که تو را
خنده بر گردش پیمانه افلاک آید
هوش مصنوعی: ببین چگونه اشک و شراب و جام در حال حرکتاند که لبخند تو بر گردش پیمانههای آسمان میتابد.
صید آنم که اگر مرغ همایونش بدام
زار میرد نه به پر مگسش باک آید
هوش مصنوعی: من شکارچیای هستم که حتی اگر پرندهی خوشبختیام در دام گرفتار شود، نگران کردن مگسها برایم اهمیتی ندارد.
منع باران سر شک از مژه یغما نتوان
سد سیلاب کجا از دو سه خاشاک آید
هوش مصنوعی: باران را نمیتوان از چشمان گریان و غمگین کسی باز داشت، چرا که سیلابی که از دل او جاری است، با چند تکه خاشاک و بیاهمیت نمیتوان سدش کرد.