شمارهٔ ۸ - هم در مدح اتسز
جانا، بدست مهر تو دادم عنان دل
کردم امیر مهر ترا بر جهان دل
بیچاره دل بکوی عنا اندر اوفتاد
تا رهبر عنای تو بستد عنان دل
خیل فراق تو بره عاشقی درون
بی نصرة وصال تو زد کاروان دل
گم شد دل من و ندهد کس نشان مرا
جز در دو زلف پرشکن تو نشان دل
دیده همی نثار کند بر خیال تو
هر لعل قیمتی که بخیزد بکان دل
ای در میان جان غم عشق ترا مکان
ما را برین صفت چه نهی بر کران دل؟
چون جان و دل نفیس و عزیزی، گرچه هست
در عشق تو مذلت جان و هوان دل
دل در حصار مدح خداوند شد، چو دید
هر سو طلیعهٔ غم تو در میان دل
این فخر بس که: عشق تو حق جوار یافت
با مدح شهریار زمین در میان دل
فخر ملوک، اتسزی غازی، که مهر اوست
هم کاردان جان شده، هم قهرمان دل
تا هست آب و آتش و تا هست خاک و باد
فخر ملوک اتسز خوارزمشاه باد
هر که قبول حضرت خوازمشاه یافت
از جور حادثات زمانه پناه یافت
وان کو علاء دولت و دین را مطیع گشت
بعد از دوام ذل و هوان عز و جاه یافت
آن کو خلاف دولت او یافت در جهان
از عز و جاه بهرهٔ خود بند و چاه یافت
از سهم او بنای ضلالت تباه گشت
وز عون او سپاه شریعت پناه یافت
طبعش بسوی هرچه معالیست دست برد
دستش بسوی هرچه ایادیست راه یافت
هر مار را فلک بر سهمش چو مور دید
هر کوه را خرد بر علمش چو کاه یافت
هر گه که قصد خیل سپاه حسود کرد
اعلامش را ملائکه خیل و سپاه یافت
منقاد امر اوست هر آن خسروی ، که او
تاج و نگین گرفت و سریر و کلاه یافت
بگداخت همچو تار قصب بدسگال او
کندر زمان ز خنجر او نور ماه یافت
بر چنگ او هر آن که ز شاهان کمر بست
کار سفید کرد و گلیم سیاه یافت
تا هست آب و آتش و تا هست خاک و باد
فخر ملوک اتسز خوارزمشاه باد
شاها ، هر آنکه با تو دم انتقام زد
بر صبح او زمانه علامات شام زد
وان کو بجام مهر تو آب حیات یافت
در عالم فنا همه لاف دوام زد
در حلق نیک خواه تو دولت شراب ریخت
بر فرق بدسگال تو محنت حسام زد
گردون نهاد کام دل اندر دو چنگ آنک
یک روز در طریق وفای تو گام زد
و آن کو بد تو گفت و نگوید بجز بدی
چون استخوان زبانش در اطراف کام زد
برنامه ای که دید فلک نقش نام تو
منقاد گشت و بوسه بر آن نقش و نام زد
دست فضا ز بهر کنف بر سر دولت
از قبه های ارزق گردون خیام زد
وز بیم تیر حادثه چرخ کبود فام
در دیدهٔ مخالف جاهت سهام زد
چون دست تو بدید نکرد از غمام یاد
آن کو مثل بگاه سخا از غمام زد
همچون حمام گشت ز طوق مکارمت
آن کو بمدحت تو نوای حمام زد
تا هست آب و آتش و تا هست خاک و باد
فخر ملوک اتسز خوارزمشاه باد
شاها ، زمانه از گهر تو خطر گرفت
آری خطر بکان گهر از گهر گرفت
در علم خاطر تو نهاد علی نهاد
در عدل سیرت تو طریق عمر گرفت
کف الخضیب قبهٔ خضرا ز آفتاب
در نصرة تو تیغ کشید و سپر گرفت
بفگند پنجهٔ فلک اندر وغا سپر
چون پنجهٔ عزیمت تو تیغ بر گرفت
در بر و بحر رأی تو نور قمر فگند
در شرق و غرب امر تو سیر قمر گرفت
افلاک را جلالت تو زیر پی سپرد
اسلام حمایت تو زیر پر گرفت
از چشمهٔ رضای تو کوثر صفا ربود
وز آتش نهیب تو دوزخ شرر گرفت
گردون چو دید قدر تو خود را زمین نمود
دریا چو دید جود تو خود را شمر گرفت
حزم تو کارزار قلیل و کثیر گشت
امر تو شاهراه قضا و قدر گرفت
چرخ سفید کار ندارد سیه گلیم
آنرا که بر خجسته در تو مقر گرفت
تا هست آب و آتش و تا هست خاک و باد
فخر ملوک اتسز خوارزمشاه باد
شاها، قرار اهل زمانه بر تو باد
منزلگه افاضل عالم در تو باد
درع کمال و عز شرف در بر تو هست
تاج جلال و جاه و خطر بر سر تو باد
اعلام شرع را ظفر از خنجر تو خاست
اجرام چرخ را خطر از اختر تو باد
چونانکه هست لشکر تو شرع را مطیع
تأیید ایزدی تبع لشکر تو باد
اصل زوال حادثها خدمت تو گشت
جای نزول فایدها پیکر تو باد
ای بر سر مبارک تو افسر جلال
اجرام آسمان گهر افسر تو باد
آسایش زمانه و آرامش زمین
از سیر و سیرت قلم و خنجر تو باد
هر چان صلاح جان تو باشد بتو هست
هر چان صلاح دین تو باشد بر و باد
چرخی تو و جلال و خطر کوکب تو گشت
بحری تو و کمال و هنر گوهر تو باد
از خسروان عرصهٔ آفاق هر کجا
فرمان دهیست، یکسره فرمان بر تو باد
تا هست آب و آتش و تا هست خاک و باد
فخر ملوک اتسز خوارزمشاه باد
شمارهٔ ۷ - نیز در مدح اتتسز: ای دوست، غم تو برده هوشم شمارهٔ ۹ - در رثای سید معزالدین بهاء الدین علی بن جعفر نعمه: دیده ها را ز سر بپالایید
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جانا، بدست مهر تو دادم عنان دل
کردم امیر مهر ترا بر جهان دل
هوش مصنوعی: عزیزم، فرمان دل را به دست محبت تو سپردم و قلبم را به مهر تو در جهان تقدیم کردم.
بیچاره دل بکوی عنا اندر اوفتاد
تا رهبر عنای تو بستد عنان دل
هوش مصنوعی: دل بیچاره به سمت تو افتاده و گرفتار شده است، چون آن کسی که رهبری و هدایت تو را بر عهده دارد، دل را از خود دور کرده است.
خیل فراق تو بره عاشقی درون
بی نصرة وصال تو زد کاروان دل
هوش مصنوعی: فراق تو جمعیت زیادی را بر دل عاشق تأثیر گذاشته و نتوانستهام از وصال تو بهرهمند شوم. دل من در این سفر دردناک در حال حرکت است.
گم شد دل من و ندهد کس نشان مرا
جز در دو زلف پرشکن تو نشان دل
هوش مصنوعی: دل من مفقود شده و هیچ کس نمیتواند نشانی از آن به من بدهد، جز در دو زلف پرچین تو که نشان از دل من دارد.
دیده همی نثار کند بر خیال تو
هر لعل قیمتی که بخیزد بکان دل
هوش مصنوعی: چشمم برای تو قربانی میشود و هر نگین قیمتی که برای دل میافزاید، بر تصویر تو نثار میشود.
ای در میان جان غم عشق ترا مکان
ما را برین صفت چه نهی بر کران دل؟
هوش مصنوعی: ای که عشق تو در دل من غم افکنده، چرا با این حال دل مرا به بیفکری و ناامیدی دچار میسازی؟
چون جان و دل نفیس و عزیزی، گرچه هست
در عشق تو مذلت جان و هوان دل
هوش مصنوعی: هرچند که جان و دل من بسیار باارزش و عزیز هستند، اما در عشق تو، احساس بیاحترامی و ذلت را تجربه میکنم.
دل در حصار مدح خداوند شد، چو دید
هر سو طلیعهٔ غم تو در میان دل
هوش مصنوعی: دل در دنیای ستایش خدا قرار گرفت، زیرا هر جا که نگاه میکرد، نشانههای غم تو را در درونش مشاهده میکرد.
این فخر بس که: عشق تو حق جوار یافت
با مدح شهریار زمین در میان دل
هوش مصنوعی: این افتخار بزرگی است که عشق تو با وجود داشتن مقام والای شهریار زمین، در دل جایگاه ویژهای پیدا کرده است.
فخر ملوک، اتسزی غازی، که مهر اوست
هم کاردان جان شده، هم قهرمان دل
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش شخصی اشاره دارد که هم دارای قدرت و شکوه است و هم مهر و محبتش بر دلها تاثیر میگذارد. او نه تنها در زمینههای رزمی قهرمان است، بلکه در ابراز احساسات و دوستی نیز توانا و کاردان به شمار میرود. وجود او همچون ستارهای درخشان در زندگی دیگران میدرخشد.
تا هست آب و آتش و تا هست خاک و باد
فخر ملوک اتسز خوارزمشاه باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که عناصر طبیعی مانند آب، آتش، خاک و باد وجود دارند، باید افتخار کرد که خوارزمشاه در میان ماست.
هر که قبول حضرت خوازمشاه یافت
از جور حادثات زمانه پناه یافت
هوش مصنوعی: هر کسی که به مقام و عظمت حضرت خوازمشاه دست یابد، از سختیها و مشکلات زمانه در امان میماند.
وان کو علاء دولت و دین را مطیع گشت
بعد از دوام ذل و هوان عز و جاه یافت
هوش مصنوعی: هر کسی که به حکومت و دین احترام بگذارد و پس از دورهای از ذلت و خفت، این کار را انجام دهد، به عزت و مقام بلند دست خواهد یافت.
آن کو خلاف دولت او یافت در جهان
از عز و جاه بهرهٔ خود بند و چاه یافت
هوش مصنوعی: هر کسی که در این دنیا از قدرت و احترام او سرپیچی کند، به جایگاه خود و اینکه در چه موقعیتی قرار دارد، دچار مشکل خواهد شد و در بند و گرفتار میشود.
از سهم او بنای ضلالت تباه گشت
وز عون او سپاه شریعت پناه یافت
هوش مصنوعی: به دلیل کمک و حمایت او، مسیر گمراهی خراب شد و با یاری او، سپاه حقیقت و دین به پناهی مطمئن رسید.
طبعش بسوی هرچه معالیست دست برد
دستش بسوی هرچه ایادیست راه یافت
هوش مصنوعی: طبیعت او به سمت هر چیز باارزش و عالی تمایل دارد و دستش به سوی هر چیزی که شایسته و خوب نیست دراز شده است و به آن چیزها راه پیدا کرده است.
هر مار را فلک بر سهمش چو مور دید
هر کوه را خرد بر علمش چو کاه یافت
هوش مصنوعی: هر موجودی در آسمان و زمین بر اساس ظرفیت و قابلیت خود مورد ارزیابی قرار میگیرد؛ به طوری که هر مار به نسبت خودش و هر کوه به اندازهی خرد خود به جلوهای مشابه با مور و کاه شناخته میشوند.
هر گه که قصد خیل سپاه حسود کرد
اعلامش را ملائکه خیل و سپاه یافت
هوش مصنوعی: هر بار که فرد حسودی به جمعی از سپاهیان فکر میکند، فرشتگان او را در آن جمع مییابند.
منقاد امر اوست هر آن خسروی ، که او
تاج و نگین گرفت و سریر و کلاه یافت
هوش مصنوعی: هر پادشاهی که به قدرت و ثروت میرسد، در واقع تحت تأثیر و فرمان اوست که تاج، نگین، تخت و کلاه را به دست میآورد.
بگداخت همچو تار قصب بدسگال او
کندر زمان ز خنجر او نور ماه یافت
هوش مصنوعی: در میان تاریکها و غمها، او مانند نخی نرم و لطیف و شکننده، با چنان قدرتی تحت تاثیر قرار گرفت که زمان به او نوری شبیه به نور ماه بخشید.
بر چنگ او هر آن که ز شاهان کمر بست
کار سفید کرد و گلیم سیاه یافت
هوش مصنوعی: هرکس که به خدمت او (شاه) برآمد و کمر همّت بست، راهی برای موفقیت پیدا کرد و در عوض، نتیجه کارش به شدت ناامیدکننده بود.
تا هست آب و آتش و تا هست خاک و باد
فخر ملوک اتسز خوارزمشاه باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که عناصر طبیعی مانند آب، آتش، خاک و باد وجود دارند، بزرگواری و افتخار پادشاهان خوارزمشاه ادامه خواهد داشت.
شاها ، هر آنکه با تو دم انتقام زد
بر صبح او زمانه علامات شام زد
هوش مصنوعی: ای پادشاه، هر کسی که قصد انتقام از تو را داشته باشد، صبحش به نشانههای شب دچار خواهد شد.
وان کو بجام مهر تو آب حیات یافت
در عالم فنا همه لاف دوام زد
هوش مصنوعی: کسی که با نوشیدن جام عشق تو به زندگی تشنهاش پاسخ داده و در این دنیا که گذرایی است، از جاودانگی سخن میگوید.
در حلق نیک خواه تو دولت شراب ریخت
بر فرق بدسگال تو محنت حسام زد
هوش مصنوعی: در زبان ساده، این بیت بیانگر این است که کسی که به خوبی و نیکی میپردازد، از سوی دیگران (بدسگال) مشکلات و دردسرهای زیادی را تجربه میکند، در حالی که شادابی و خوشبختی در زندگی او جاری است. در اینجا، اشاره شده به اینکه وجود خوبیها و خوشیها میتواند در کنار دردها و مشقتها وجود داشته باشد.
گردون نهاد کام دل اندر دو چنگ آنک
یک روز در طریق وفای تو گام زد
هوش مصنوعی: جهان آنچه را که تو آرزو داشتی در دستانت قرار داد، چرا که یک روز در راه وفای تو قدم گذاشت.
و آن کو بد تو گفت و نگوید بجز بدی
چون استخوان زبانش در اطراف کام زد
هوش مصنوعی: کسی که فقط به تو صدمه میزند و هیچ چیز جز بدی نمیگوید، مانند استخوانی است که در دهانش احساس میشود و به دور دهان میچرخد.
برنامه ای که دید فلک نقش نام تو
منقاد گشت و بوسه بر آن نقش و نام زد
هوش مصنوعی: وقتی که آسمان برنامهاش را دید، تصویر و نام تو را تسلیم خود کرد و بر آن تصویر و نام، بوسهای نهاد.
دست فضا ز بهر کنف بر سر دولت
از قبه های ارزق گردون خیام زد
هوش مصنوعی: فضا و شرایط به گونهای فراهم شده که به خاطر برکتهای آسمانی، هرچه از لطف و نعمت بر سر دولت و سرنوشت مردم میبارد، شبیه به بارانهای فیضی است که از آسمان نازل میشود.
وز بیم تیر حادثه چرخ کبود فام
در دیدهٔ مخالف جاهت سهام زد
هوش مصنوعی: از ترس تیر حوادثی که به ما میزند، چرخ آسمان که رنگی آبی و سیاه دارد، در چشم دشمنان تو هدف قرار گرفت.
چون دست تو بدید نکرد از غمام یاد
آن کو مثل بگاه سخا از غمام زد
هوش مصنوعی: هنگامی که دست تو را دید، دیگر به خاطر غم آن شخصی که مانند صبح روشن و بخشنده از غم زدود شده، فکر نکرد.
همچون حمام گشت ز طوق مکارمت
آن کو بمدحت تو نوای حمام زد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی که به خوبى و مکارم اخلاق شناخته شده است، مانند حمامى که به خاطر زیبایى و صفاى خود، در مدح و ستایش تو آهنگى سر داده است. در واقع، این شخص به خاطر صفات خوبش به ستایش تو پرداخته و از این لحاظ به دیگران تأثیر میگذارد.
تا هست آب و آتش و تا هست خاک و باد
فخر ملوک اتسز خوارزمشاه باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که آب، آتش، خاک و باد وجود دارند، فخر و عظمت پادشاهان خوارزمشاه باید برقرار بماند.
شاها ، زمانه از گهر تو خطر گرفت
آری خطر بکان گهر از گهر گرفت
هوش مصنوعی: ای پادشاه، زمانه از ارزش والای تو بیم دارد، چرا که این ارزش بالای تو، از خود خطری برای دیگران ایجاد کرده است.
در علم خاطر تو نهاد علی نهاد
در عدل سیرت تو طریق عمر گرفت
هوش مصنوعی: علی در علم و دانش، پایه و اساس تو را بنا گذاشته و در عدالت، رفتار تو را راه و روشی قرار داده است.
کف الخضیب قبهٔ خضرا ز آفتاب
در نصرة تو تیغ کشید و سپر گرفت
هوش مصنوعی: کفخضیب، درختیست که سبزی آن زیر تابش آفتاب نمایان شده و در دفاع از تو، شمشیر به دست گرفته و سپر آماده کرده است.
بفگند پنجهٔ فلک اندر وغا سپر
چون پنجهٔ عزیمت تو تیغ بر گرفت
هوش مصنوعی: در این مصرع، به تضاد میان قدرت و سرنوشت اشاره میشود. پنجهٔ فلک که نماد نیروهای سرنوشت و شرایط خارجی است، در آشوب و درگیری است، در حالی که پنجهٔ عزیمت انسان، نماد اراده و تصمیمگیری او است و به مانند تیغی برنده، نیرومند و آماده برای عمل است. به عبارتی، شرایط سخت شاید موجود باشد، اما اراده و تصمیم فرد میتواند بر آن غلبه کند.
در بر و بحر رأی تو نور قمر فگند
در شرق و غرب امر تو سیر قمر گرفت
هوش مصنوعی: در زمین و آسمان، نظر و اندیشه تو مانند نور ماه میدرخشد و در هر سمت و سویی که بروی، دستور تو مانند گردش ماه میچرخد.
افلاک را جلالت تو زیر پی سپرد
اسلام حمایت تو زیر پر گرفت
هوش مصنوعی: عظمت تو در آسمانها بر زمین قرار دارد و اسلام زیر چتر حمایت تو به اوج قدرت و رشد رسیده است.
از چشمهٔ رضای تو کوثر صفا ربود
وز آتش نهیب تو دوزخ شرر گرفت
هوش مصنوعی: از چشمهٔ رضایت تو، آرامش و طراوتی به دست آمد و از خشم تو، آتش دوزخ شعلهور شد.
گردون چو دید قدر تو خود را زمین نمود
دریا چو دید جود تو خود را شمر گرفت
هوش مصنوعی: وقتی آسمان به عظمت تو پی برد، سر به زیر آورد و وقتی دریا به بخشش تو آگاه شد، خود را در کنار تو حقیر احساس کرد.
حزم تو کارزار قلیل و کثیر گشت
امر تو شاهراه قضا و قدر گرفت
هوش مصنوعی: نیکوکاری و هوشمندی تو باعث شده که در میدانهای کوچک و بزرگ، توانمندیات نمایان شود و امور زندگیات به طور قطعی و واضح به سمت سرنوشت و قضا و قدر حرکت کند.
چرخ سفید کار ندارد سیه گلیم
آنرا که بر خجسته در تو مقر گرفت
هوش مصنوعی: چرخ فلک (سرنوشت) هیچ کاری با کسانی که به بدبختی دچار شدهاند ندارد؛ آنها که به دنیای خوشبختی تو راه یافتهاند، نگران نیستند.
تا هست آب و آتش و تا هست خاک و باد
فخر ملوک اتسز خوارزمشاه باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که عناصر طبیعی مانند آب، آتش، خاک و باد وجود دارند، نام و عظمت خوارزمشاه باید در امان بماند.
شاها، قرار اهل زمانه بر تو باد
منزلگه افاضل عالم در تو باد
هوش مصنوعی: ای شاه، خوشا به احوال اهل زمانه که در کاخ تو آرامیدهاند و منزلگاه فرهیختگان عالم تو هستی.
درع کمال و عز شرف در بر تو هست
تاج جلال و جاه و خطر بر سر تو باد
هوش مصنوعی: در بر تو ویژگیهای عالی و ارجمند وجود دارد و بر سر تو تاج بزرگی از احترام و مقام و خطر حجت است.
اعلام شرع را ظفر از خنجر تو خاست
اجرام چرخ را خطر از اختر تو باد
هوش مصنوعی: پیروزی و موفقیت قانون به خاطر شمشیر تو به دست آمده و خطرات آسمانی به واسطه ستاره تو به وجود آمده است.
چونانکه هست لشکر تو شرع را مطیع
تأیید ایزدی تبع لشکر تو باد
هوش مصنوعی: چنانکه سپاه تو از دستورات دین پیروی میکند، حمایت و تأیید الهی نیز همراه سپاه تو باشد.
اصل زوال حادثها خدمت تو گشت
جای نزول فایدها پیکر تو باد
هوش مصنوعی: زوال و پایان هر چیز به خاطر تو است و نشانهی بخشش و نعمتها در وجود تو نهفته است. به عبارت دیگر، تو منشأ برکت و خوبیها هستی.
ای بر سر مبارک تو افسر جلال
اجرام آسمان گهر افسر تو باد
هوش مصنوعی: ای تاجی که بر سر محبوب تو است، برتری و زیبایی آسمانها بر تو نازد.
آسایش زمانه و آرامش زمین
از سیر و سیرت قلم و خنجر تو باد
هوش مصنوعی: آرامش دنیا و آسایش زمین به خاطر روش و رفتار تو با قلم و شمشیرت باشد.
هر چان صلاح جان تو باشد بتو هست
هر چان صلاح دین تو باشد بر و باد
هوش مصنوعی: هر چیزی که به نفع جان تو باشد، برای تو وجود دارد و هر چیزی که به نفع دین تو باشد، در بر و باد است.
چرخی تو و جلال و خطر کوکب تو گشت
بحری تو و کمال و هنر گوهر تو باد
هوش مصنوعی: چرخش تو باعث شده که جلال و زیبایی تو به مانند دریا پهناور شود و ویژگیهای کمال و هنر تو به مانند گوهری درخشان باشد.
از خسروان عرصهٔ آفاق هر کجا
فرمان دهیست، یکسره فرمان بر تو باد
هوش مصنوعی: در هر نقطه از جهان که سلطنت و قدرت کهنهها وجود دارد، همه چیز به دستور تو بستگی دارد و تو صاحب فرمان هستی.
تا هست آب و آتش و تا هست خاک و باد
فخر ملوک اتسز خوارزمشاه باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که عناصر طبیعی مانند آب، آتش، خاک و باد وجود دارند، مقام و افتخار پادشاهان خوارزمشاه به جا خواهد ماند.