گنجور

شمارهٔ ۸۱ - در مدح پادشاه

خدایگانا ، آنی که دشمنان ترا
دریده نیزه و تیر تو سینه و حدقه
نجاح تو بمعالی هزار چون جراح
رباح تو ببزرگی هزار چون صدقه
منم ، که رقت احوال من بدان درجه است
که مانده ام متحیر در انده نفقه
طمع بریده ام از جامگی ، از آن امروز
مرا نکایت دشمن فگند ازان طبقه
تبارک الله ! از جامگی چو در گذری
نه عادت صله ماند و نه سنت صدقه

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدایگانا ، آنی که دشمنان ترا
دریده نیزه و تیر تو سینه و حدقه
هوش مصنوعی: ای خداوند، تو کسی هستی که دشمنان تو با نیزه و تیر بر سینه و چشمانت حمله کرده‌اند.
نجاح تو بمعالی هزار چون جراح
رباح تو ببزرگی هزار چون صدقه
هوش مصنوعی: برنامه‌ریزی برای موفقیت تو به گونه‌ای است که هزار برابر ارزشمندتر از یک جراح ماهر به نظر می‌رسد، و بزرگیت همچون صدقه‌ای با ارزش و محترم است.
منم ، که رقت احوال من بدان درجه است
که مانده ام متحیر در انده نفقه
هوش مصنوعی: من همانی هستم که حال و روزم به حدی غم‌انگیز است که در اندیشه تأمین هزینه‌های زندگی مانده‌ام و حیرانم.
طمع بریده ام از جامگی ، از آن امروز
مرا نکایت دشمن فگند ازان طبقه
هوش مصنوعی: من از طمع و آرزوهای دنیا جدا شده‌ام و حالا دیگر نمی‌خواهم به حرف‌های دشمنان گوش دهم، چون نمی‌خواهم از طبقه‌ای که در آن قرار دارم، پایین بیایم.
تبارک الله ! از جامگی چو در گذری
نه عادت صله ماند و نه سنت صدقه
هوش مصنوعی: خداوند درود باد! وقتی از کنار من عبور می‌کنی، نه عادت وصل و دوستی باقی می‌ماند و نه سنت و رسم صدقه و کمک.