شمارهٔ ۵۲ - در حق امیر زنگی حبش
صفدری ، که از هنر اوست معالی دلخوش
دولت افگنده بدرگاه رفیعت مفرش
میر زنگی حبش ، آنکه حسامش کردست
روز اعدا بسیاهی چو رخ زنگ و حبش
شیر مردی ، که چو بیرون کند از ترکش تیر
تیر خود را کند از دیدهٔ شیران ترکش
همچو مومست بر شدت باسش آهن
همچو آبست بر شعلهٔ تیغش آتش
ای بزرگی ، که بود پیش ضیای عزمت
بصفت خانهٔ خورشید چو چشم اخفش
گشته معدوم بر رمح توصیف رستم
گشته منسوخ بر نام تو تیر آرش
تا بزحمت تن اصحاب محن بیند رنج
تا بنعمت سر ارباب نعم گردد خوش
بر سر شرع بجز افسر تأیید منه
وز کف بخت بجز بادهٔ اقبال مچش
شمارهٔ ۵۱ - در حق شمس الدین: بزرگوار جهان ، شمس دین ، بزرگ کریم شمارهٔ ۵۳ - در حق شمس الدین: گزیده شمس دین ای از نهیبت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صفدری ، که از هنر اوست معالی دلخوش
دولت افگنده بدرگاه رفیعت مفرش
هوش مصنوعی: یکی از صفات خوب او باعث خوشحالی دلها شده و او در پیشگاه تو، مقام و جایگاهی رفیع دارد.
میر زنگی حبش ، آنکه حسامش کردست
روز اعدا بسیاهی چو رخ زنگ و حبش
هوش مصنوعی: میر زنگی حبش، کسی است که در روز نبرد با دشمنان، تیرش به اندازه تیر رد رنگ سیاه و زنگی است.
شیر مردی ، که چو بیرون کند از ترکش تیر
تیر خود را کند از دیدهٔ شیران ترکش
هوش مصنوعی: شیر مردی که وقتی تیرش را از ترکش بیرون میآورد، تیرش به اندازه تیر شیران درخشنده و قوی است.
همچو مومست بر شدت باسش آهن
همچو آبست بر شعلهٔ تیغش آتش
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف ویژگیهای دو چیز متضاد پرداخته است. یکی از آنها مانند موم است که با حرارت نرم میشود و تغییر شکل میدهد، و دیگری مانند آب است که وقتی بر روی تیغ داغ میافتد، بخار میشود و تبخیر میگردد. این دو تصویر به ما میگوید که چگونه عواملی همچون حرارت و شدت میتوانند بر روی موجودات تأثیر بگذارند و آنها را دچار تغییر کنند.
ای بزرگی ، که بود پیش ضیای عزمت
بصفت خانهٔ خورشید چو چشم اخفش
هوش مصنوعی: ای بزرگ و ارجمند، تو همچون خانهای برای خورشید هستی و جلوهات درخشانتر از هر چیز دیگری است.
گشته معدوم بر رمح توصیف رستم
گشته منسوخ بر نام تو تیر آرش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مانند سلاحی که قبلاً کارایی داشته و حالا دیگر وجود ندارد، شخصیت رستم هم فراموش شده است. همچنین، نام آرش و تیر او نیز دیگر به فراموشی سپرده شده است. به طور کلی، این شعر به زوال و فراموشی قهرمانان گذشته اشاره دارد.
تا بزحمت تن اصحاب محن بیند رنج
تا بنعمت سر ارباب نعم گردد خوش
هوش مصنوعی: بدون زحمت و رنجی، کسی نمیتواند به نعمت و خوشبختی دست پیدا کند. برای رسیدن به آرامش و سعادت، باید درد و سختی را تحمل کرد.
بر سر شرع بجز افسر تأیید منه
وز کف بخت بجز بادهٔ اقبال مچش
هوش مصنوعی: تنها با پیروی از اصول دینی میتوان بر قلهی موفقیت ایستاد و از نعمتهای خوشبختی لذت برد.