گنجور

شمارهٔ ۶۹ - نیز در ستایش اتسز

شاهی، که قدر او ز ثریا نشان دهد
درگاه او ز گنبد جافی امان دهد
خوارزم شاه عالم و عادل، که خاک را
سم سمند او شرف آسمان دهد
آن شاه شیر دل ، ملک اتسز که عون او
روباه را مهابت شیر ژیان دهد
تیغش برزم یاری شرع هدی کند
دستش ببزم روزی پبر و جوان دهد
او پشت ملک و دین و ببخشد بیک زمان
هر چان بعمرها شکم بحر و کان دهد
ساقی باس او جگر بدسگال را
شربت همه ز چشمهٔ تیغ و سنان دهد
عنفش بجنگ فعل قضا و قدر کند
لطفش بصلح نظم زمین و زمان دهد
چون بشنود خصایص عدلش خجل شود
آن کس که شرح سیرت نوشیروان دهد
ای خسرو که تیغ تو چو نیلوفرت بحرب
اطراف خاک را صفت ارغوان دهد
هنگام کر و فر کنف آفتاب را
از گرد تیره مرکب تو طیلسان دهد
عفو تو از حدایق جنت خبر کند
خشم تو از صواعق دوزخ نشان دهد
هر روز بامداد جناب ترا به بفخر
خورشید بوسه در طرف آستان دهد
سرمایه مرگ را نبود جز خلاف تو
او را به جای سود زمانه زیان دهد
آن را که نام تو سبک آید بگوش او
دست تو گوشمال به گرز گران دهد
حسادت را سیاست سهم تو جان برد
و احباب را عنایت جاه تو جان دهد
تو بحر بی کرانی و موج نوال تو
اطراف دهر را گهر بی‌کران دهد
بی کارزار پشت عدوی ترا ز بیم
نقش خیال تیر تو نقش کمان دهد
کینت ز آب شعلهٔ آتش برآورد
قهرت بخاک خاصیت پرنیان دهد
شد وقت آن که مملکت شرق و غرب را
تأیید آسمان بکف تو عنان دهد
رایت نشاط بقعهٔ ما فارقین کند
امرت قرار خطهٔ مازندران دهد
صد پهلوان چو رستم داری و جاه تو
هر روز کشوری بیکی پهلوان دهد
شاها، تویی که دست جواد تو در و زر
چون ابر نوبهار و چو باد خزان دهد
در روشنی چو چشمهٔ خورشید بگذرد
هر علم را که لفظ شریفت بیان دهد
هر کس که سوی صدر تو آید، زاهل فضل
او را قبول مجلس تو نام و نان دهد
از بد چه باک باشد آنرا ؟ که بخت نیک
اندر پناه صدر رفیعت مکان دهد
داده بعدل زمانه سریر ملک
کس را زمانه ملک کجا رایگان دهد
علمست هم‌نشینت و دانسته ای که علم
جان را لباس زندگی جاودان دهد
آنست پادشاه بحق، کندرین جهان
ترتیب کار مملکت آن جهان دهد
دانا چو یافته نعمت باقی، کجا بحرص
تن در حطام فانی این خاکدان دهد
عاقل نباشد آنکه تواند بعز رسید
آنگه زمام نفس بدست هوان دهد
مردم ز بهر کسب معالی کشد عنا
سگ باشد آن که دل بغم استخوان دهد
منت خدای را، که مرا لطف تو همی
هر چان صلاح هر دو جهانست آن دهد
گاهم عواید تو علاج بدن کند
گاهم فواید تو شفای روان دهد
ندهد بباغ و رواغ بصد سال ابر آنچ
در یک زمانه آن کف گوهر فشان دهد
تا جعد دلبران صفت از غالیه برد
تا روی عاشقان خبر از زعفران دهد
بادی تو شادمان ، که همی اهل فضل را
ایام دولت تو دلی شادمان دهد
افزونت باد زور و توان، زانکه در جهان
دین را همی جلال تو زور و توان دهد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاهی، که قدر او ز ثریا نشان دهد
درگاه او ز گنبد جافی امان دهد
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی در بین مردم ارزش و شان خود را از بلندی ستاره‌ها نشان دهد، در آن صورت درگاهش مانند گنبدی بلند به همه پناه و امنیت می‌دهد.
خوارزم شاه عالم و عادل، که خاک را
سم سمند او شرف آسمان دهد
هوش مصنوعی: خوارزم شاه، پادشاهی بزرگ و عادل است که با قدرت و عظمت خود، حتی خاک را ارزش و اعتبار خاصی می‌دهد و به آن شرفی می‌بخشد که به آسمان نیز تعلق دارد.
آن شاه شیر دل ، ملک اتسز که عون او
روباه را مهابت شیر ژیان دهد
هوش مصنوعی: آن پادشاه شجاع و دلیر، به گونه‌ای است که همراهانش، حتی روباه‌ها، را تحت تأثیر قدرت و شکوه خود قرار می‌دهد و به آن‌ها حس قدرت و اقتدار می‌بخشد.
تیغش برزم یاری شرع هدی کند
دستش ببزم روزی پبر و جوان دهد
هوش مصنوعی: تیغ او، یاری می‌کند تا اصول هدایت را به جا آورد و دستش در روزی، بر پیر و جوان، برکت و فزونی می‌بخشد.
او پشت ملک و دین و ببخشد بیک زمان
هر چان بعمرها شکم بحر و کان دهد
هوش مصنوعی: او برای حفظ ملک و دین، در یک لحظه می‌تواند جانش را فدای آنها کند و مانند دریایی که می‌تواند پر از نعمت باشد، جانش را برای این هدف می‌دهد.
ساقی باس او جگر بدسگال را
شربت همه ز چشمهٔ تیغ و سنان دهد
هوش مصنوعی: ای ساقی، به آن اهل بدشگن که جگرشان آزرده است، نوشیدنی بده که همه آن از چشمه‌های تیغ و نیزه به‌دست آمده است.
عنفش بجنگ فعل قضا و قدر کند
لطفش بصلح نظم زمین و زمان دهد
هوش مصنوعی: شدت و سختی او بر جنگ، تحت تأثیر قضا و تقدیر است، و مهربانی او به مانند ایجاد صلح، نظم و ترتیب به زمین و زمان می‌بخشد.
چون بشنود خصایص عدلش خجل شود
آن کس که شرح سیرت نوشیروان دهد
هوش مصنوعی: زمانی که کسی ویژگی‌های برابری و عدالت او را بشنود، آن شخص که در مورد سیرت و اخلاق نوشیران صحبت می‌کند، شرمنده و خجالت‌زده خواهد شد.
ای خسرو که تیغ تو چو نیلوفرت بحرب
اطراف خاک را صفت ارغوان دهد
هوش مصنوعی: ای خسرو، تیغ تو مانند گل نیلوفر در دریا، رنگ و بوی ارغوانی به خاک اطراف می‌بخشد.
هنگام کر و فر کنف آفتاب را
از گرد تیره مرکب تو طیلسان دهد
هوش مصنوعی: در زمان حرکت، صدای آفتاب را از دوری که به خاطر غبار نشسته بیرون بیاور.
عفو تو از حدایق جنت خبر کند
خشم تو از صواعق دوزخ نشان دهد
هوش مصنوعی: بخشش تو گواهی بر باغ‌های بهشت است و خشم تو نشانه‌ای از صاعقه‌های جهنم.
هر روز بامداد جناب ترا به بفخر
خورشید بوسه در طرف آستان دهد
هوش مصنوعی: هر روز صبح، خورشید با افتخار بر درگاه تو بوسه می‌زند.
سرمایه مرگ را نبود جز خلاف تو
او را به جای سود زمانه زیان دهد
هوش مصنوعی: سرمایه‌ای که از مرگ حاصل می‌شود، چیزی جز نادرستی و تخطی از تو نیست و به جای آن که برای او سودی باشد، فقط زیان به همراه می‌آورد.
آن را که نام تو سبک آید بگوش او
دست تو گوشمال به گرز گران دهد
هوش مصنوعی: هر کسی که نام تو برایش خوشایند و دلنشین باشد، با شنیدن آن به یاد تو می‌افتد و در مقابل، ممکن است تو به او درسی سخت را به وسیله‌ی قدرت و تأثیر خود بدهی.
حسادت را سیاست سهم تو جان برد
و احباب را عنایت جاه تو جان دهد
هوش مصنوعی: حسادت باعث شد که زندگی‌ات تحت تاثیر سیاست قرار بگیرد و توجه دوستان و نزدیکانت را به خاطر مقام و جایگاهت جلب نماید.
تو بحر بی کرانی و موج نوال تو
اطراف دهر را گهر بی‌کران دهد
هوش مصنوعی: تو مانند دریای وسیعی هستی و موج‌های هدایت تو به اطراف زمان، گوهرهای فراوان و بی‌پایانی را به ارمغان می‌آورد.
بی کارزار پشت عدوی ترا ز بیم
نقش خیال تیر تو نقش کمان دهد
هوش مصنوعی: اگر در میدان نبرد حضور نداشته باشی و از دشمن خود بترسی، نقش خیال تو می‌تواند تیرها و کمان‌هایت را به تو نمایش دهد.
کینت ز آب شعلهٔ آتش برآورد
قهرت بخاک خاصیت پرنیان دهد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به جزئی از ذات تو که مشابه آب است، شعله‌ای از آتش به وجود آمده است. این آتش قدرت و توانایی را به خاک می‌بخشد تا همچون پرنیان (نوعی پارچه نرم و لطیف) خاصیتی از خود نشان دهد. به عبارت دیگر، نیروی درون تو می‌تواند تاثیرات مثبتی بر محیط و موجودات اطراف بگذارد.
شد وقت آن که مملکت شرق و غرب را
تأیید آسمان بکف تو عنان دهد
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده است که آسمان سرنوشت سرزمین‌های شرق و غرب را به دست تو بسپارد و تو را به عنوان رهبر آنها انتخاب کند.
رایت نشاط بقعهٔ ما فارقین کند
امرت قرار خطهٔ مازندران دهد
هوش مصنوعی: نشاط و شادمانی گنبد ما بر دل‌ها تأثیر می‌گذارد و بر تو ای فارقین، آرامش خواهد بخشید و سرزمین مازندران را همیشه در نظر دارد.
صد پهلوان چو رستم داری و جاه تو
هر روز کشوری بیکی پهلوان دهد
هوش مصنوعی: اگر تو صد نفر پهلوان مانند رستم داشته باشی و مقام و جایگاهت را داشته باشی، هر روز یک کشور به فردی قهرمان واگذار می‌شود.
شاها، تویی که دست جواد تو در و زر
چون ابر نوبهار و چو باد خزان دهد
هوش مصنوعی: ای شاه، تو کسی هستی که دست بخشش تو مانند باران بهاری و مانند باد پاییزی همواره نعمت و خیر می‌بخشد.
در روشنی چو چشمهٔ خورشید بگذرد
هر علم را که لفظ شریفت بیان دهد
هوش مصنوعی: وقتی نور خورشید به وجود می‌آید، هر دانشی که با کلمات شایسته و محترم بیان شود، خود را نشان می‌دهد.
هر کس که سوی صدر تو آید، زاهل فضل
او را قبول مجلس تو نام و نان دهد
هوش مصنوعی: هر کسی که به سمت مقام و مقام و جایگاه تو بیاید، بی‌علم و فاقد دانش، در مجلس تو مورد پذیرش قرار می‌گیرد و به او احترام داده می‌شود.
از بد چه باک باشد آنرا ؟ که بخت نیک
اندر پناه صدر رفیعت مکان دهد
هوش مصنوعی: از بدی‌ها نترس، چرا که سرنوشت خوب در کنار جایگاه بلند تو قرار دارد.
داده بعدل زمانه سریر ملک
کس را زمانه ملک کجا رایگان دهد
هوش مصنوعی: در این دنیا، هیچ‌کس به سادگی و بدون زحمت به مقام و موقعیت بالایی دست نمی‌یابد. زمانه هیچ‌کس را به رایگان و بدون تلاش، به سلطنت و قدرت نمی‌رساند.
علمست هم‌نشینت و دانسته ای که علم
جان را لباس زندگی جاودان دهد
هوش مصنوعی: دانش و علم همواره در کنار تو هستند و به خوبی می‌دانی که علم می‌تواند روح را به زندگی ابدی آراسته کند.
آنست پادشاه بحق، کندرین جهان
ترتیب کار مملکت آن جهان دهد
هوش مصنوعی: آن پادشاهی است که به حق و عدالت حکومت می‌کند و نظم و سامان امور مملکت آن دنیا را برقرار می‌سازد.
دانا چو یافته نعمت باقی، کجا بحرص
تن در حطام فانی این خاکدان دهد
هوش مصنوعی: عالمی که به نعمت‌های پایدار دست یافته، چرا باید برای بدست آوردن چیزهای زودگذر و فانی مانند این دنیای خاکی تلاش کند؟
عاقل نباشد آنکه تواند بعز رسید
آنگه زمام نفس بدست هوان دهد
هوش مصنوعی: عاقل کسی نیست که بتواند به مقام و عزتی دست یابد و بعد نتواند کنترل نفس خودش را در دست بگیرد و به هوس‌ها و تمایلاتش اجازه دهد که او را به سمت گمراهی ببرند.
مردم ز بهر کسب معالی کشد عنا
سگ باشد آن که دل بغم استخوان دهد
هوش مصنوعی: مردم برای دستیابی به خواسته‌های بزرگ و عالی تلاش می‌کنند، اما کسی که دلش را به غم‌ها و مشکلات بسپارد، مانند سگی است که تنها به دنبال استخوان می‌گردد.
منت خدای را، که مرا لطف تو همی
هر چان صلاح هر دو جهانست آن دهد
هوش مصنوعی: نعمت خدا را سپاس می‌گویم، زیرا تنها لطف تو است که به من به اندازه‌ای می‌دهد که رفاه و نیکی هر دو دنیا را در بر دارد.
گاهم عواید تو علاج بدن کند
گاهم فواید تو شفای روان دهد
هوش مصنوعی: گاهی محبت و لطف تو باعث بهبودی جسمم می‌شود و گاهی دیگر، نفع‌هایی که از تو می‌برم، روح و روانم را شفا می‌بخشند.
ندهد بباغ و رواغ بصد سال ابر آنچ
در یک زمانه آن کف گوهر فشان دهد
هوش مصنوعی: در باغ و دشت، باران صد ساله نمی‌تواند جلوه‌ای را که در یک لحظه با بارش یک کف از گوهر حاصل می‌شود، به وجود آورد.
تا جعد دلبران صفت از غالیه برد
تا روی عاشقان خبر از زعفران دهد
هوش مصنوعی: دلبران با موهای مجعد و زیبا، عطر و خوشبویی را که یادآور زعفران است به عاشقان منتقل می‌کنند.
بادی تو شادمان ، که همی اهل فضل را
ایام دولت تو دلی شادمان دهد
هوش مصنوعی: نسیم خوشی می‌وزد که شادی و سرور را به دل اهل علم و فضل می‌بخشد و روزگار خوشی را برایشان رقم می‌زند.
افزونت باد زور و توان، زانکه در جهان
دین را همی جلال تو زور و توان دهد
هوش مصنوعی: قدرت و توان تو افزون باد، زیرا که وجود تو به دین در این جهان جلا و اعتبار می‌بخشد.