شمارهٔ ۳۲ - در مدح اتسز خوارزمشاه
ای آنکه روزگار بطبعت مسخرست
عزم تو باقضای سمایی برابرست
جاوید باد ، تاکه در ایام ملک تو
از خبث کافری همه عالم مطهرست
کشته ترا صمیم بیابان قرار گاه
از بهر عون دین خدا و پیمبرست
تو در میان بیشه و در حفظ تیغ تو
چندین هزار مسجد ومحراب و منبرست
این بیشه وین مغیلان وین آب شور تو
اسباب کسب جنت و طوبی و کوثرست
وین ز مهریر های سحرگاه نو شوار
هم دفع ز مهریر سحرگاه محشرست
با عابدان لعبت آزر جهاد تو
از بهر حفظ کعبهٔ فرزند آزرست
وز مشرکان کشور کفر انتقام تو
از بهر نظم مصلحت هفت کشورست
تو گوهری و کوه وطن گاه کرده ای
نشگفت ازین که کوه وطن گاه گوهرست
لشکر بکش بحملهٔ کفار و غم مدار
کایزد معین لشکر و سالار لشکرست
بر پشت اسب روز ملاقات حیدری
وندر کف تو تیغ تو صمصام حیدرست
خواهد گشاده گشت بعهد تو لاجرم
هر بقعه ای که با فزغ حصن خیبرست
از هیبت تو بر تن اقبال جوشنست
وز عصمت تو بر سر اسلام مغفرست
گردی که خیزد از سم اسب سپاه تو
بر فرق من بجای گرانمایه افسرست
این خاک و خار و گل ز برای رضای تو
نزدیک من چو غالیه و عود و عنبرست
شاها ، فضای دشت در اقبال خدمتت
نزدیک من ز روضهٔ فردوس خوشترست
جام حیات من ز نوالت مروقست
شمع نشاط من ز قبولت منورست
از هر فساد ساحت عیشم منزهست
بر هر مراد رایت عمرم مظفرست
از بهر بوسهٔ تو ، کین عین دولتست
وز بهر سجدهٔ تو ، کین اصل مفخرست
آنجا که خاک پای تو باشد مرا لبست
و آنجا که سم اسب تو باشد مرا سرست
کامم ز مدح تست پر از شکر و حسود
بگداخته ز رشک چو در آب شکرست
امروز بنده در کنف مکرمات تو
مانند طفل در کنف حجر مادرست
تا بحر مستقر گران مایه لؤلؤست
تا چرخ جایگاه فروزنده اخترست
هر لحظه فتح دیگر بادت که هر زمان
اسلام را ز فتح تو اقبال دیگرست
شمارهٔ ۳۱ - در مدح خاقان کمال الدین: ای آنکه حضرت تو بقدر آسمان شدست شمارهٔ ۳۳ - هم در مدح اتسز گوید: خدایگانا ، تیغ تو صورت ظفرست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای آنکه روزگار بطبعت مسخرست
عزم تو باقضای سمایی برابرست
هوش مصنوعی: ای کسی که دنیا به اختیار و سلیقهٔ تو در آمده، ارادهٔ تو با تقدیر آسمان برابر است.
جاوید باد ، تاکه در ایام ملک تو
از خبث کافری همه عالم مطهرست
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در قدرت هستی، همه جهان از پلیدی کفر پاک و بینظیر است.
کشته ترا صمیم بیابان قرار گاه
از بهر عون دین خدا و پیمبرست
هوش مصنوعی: عاشق واقعی تو را در دل بیابان به خاطر یاری دین خدا و پیامبرش به قتل میرساند.
تو در میان بیشه و در حفظ تیغ تو
چندین هزار مسجد ومحراب و منبرست
هوش مصنوعی: شما در دل جنگل و در حفاظتی که دارید، هزاران مسجد و منبر و مکان عبادت وجود دارد.
این بیشه وین مغیلان وین آب شور تو
اسباب کسب جنت و طوبی و کوثرست
هوش مصنوعی: این جنگل، و این درختان و این آب شور، همه عوامل و ابزارهای به دست آوردن بهشت و نیکی و خوشبختی هستند.
وین ز مهریر های سحرگاه نو شوار
هم دفع ز مهریر سحرگاه محشرست
هوش مصنوعی: این واژهها به هنگام صبح نسبت به زیبایی و لطافت طبیعت اشاره میکنند و میگویند که زیبایی صبحگاه به نوعی شبیه و یادآور روز قیامت است. در واقع، تصویر صبحگاه با آن صفای خاص، میتواند انسان را از دلزدگیها و سختیهای روزهای دیگر دور کند و حس امید و تازگی را القا کند.
با عابدان لعبت آزر جهاد تو
از بهر حفظ کعبهٔ فرزند آزرست
هوش مصنوعی: با بندگان خدا مبارزه کن تا کعبهٔ فرزند آزر را از خطرات حفظ کنی.
وز مشرکان کشور کفر انتقام تو
از بهر نظم مصلحت هفت کشورست
هوش مصنوعی: از مشرکان سرزمین کفر انتقام تو برای بهبود نظم و مصلحت در هفت کشور است.
تو گوهری و کوه وطن گاه کرده ای
نشگفت ازین که کوه وطن گاه گوهرست
هوش مصنوعی: تو همچون جواهری هستی که در کوه وطن جا خوش کردهای. شگفتی ندارد که در کوه وطن، جواهرها وجود دارند.
لشکر بکش بحملهٔ کفار و غم مدار
کایزد معین لشکر و سالار لشکرست
هوش مصنوعی: به میدان جنگ برو و از روی غم نترس، چرا که خداوند همراه توست و به تو کمک خواهد کرد.
بر پشت اسب روز ملاقات حیدری
وندر کف تو تیغ تو صمصام حیدرست
هوش مصنوعی: در روز ملاقات حیدر، بر روی اسب نشستهای و در دستانت شمشیر تو، همان صمصام حیدر است.
خواهد گشاده گشت بعهد تو لاجرم
هر بقعه ای که با فزغ حصن خیبرست
هوش مصنوعی: به زودی، هر جایی که به محکمترین نقطه خیبر شباهت دارد، به خاطر عهد و پیمانی که تو بستهای، گشوده و آزاد خواهد شد.
از هیبت تو بر تن اقبال جوشنست
وز عصمت تو بر سر اسلام مغفرست
هوش مصنوعی: از قدرت و بزرگی تو، شانس و اقبال به خود زره و خی Schutz میپوشاند و از پاکی و عصمت تو، باید در حفاظت از اسلام کلاه خود بر سر بگذارد.
گردی که خیزد از سم اسب سپاه تو
بر فرق من بجای گرانمایه افسرست
هوش مصنوعی: غبار و خاکی که از پاهای اسبهای جنگی سپاه تو بلند میشود، برای من به جای تاج ارزشمندی که بر سر دارم، حسرت و افتخار است.
این خاک و خار و گل ز برای رضای تو
نزدیک من چو غالیه و عود و عنبرست
هوش مصنوعی: این زمین با خاک، بوتههای خار و گلها به خاطر تو زیبا شدهاند. نزدیکی من مثل عطر و خوشبوئی عود و عنبر است.
شاها ، فضای دشت در اقبال خدمتت
نزدیک من ز روضهٔ فردوس خوشترست
هوش مصنوعی: ای پادشاه، فضای دشت و زیبایی طبیعت در خدمت تو برای من از بهشت هم دلپذیرتر است.
جام حیات من ز نوالت مروقست
شمع نشاط من ز قبولت منورست
هوش مصنوعی: زندگی من به خوشیهای تو بستگی دارد و شادی من از پذیرش و محبت تو روشن و تابناک است.
از هر فساد ساحت عیشم منزهست
بر هر مراد رایت عمرم مظفرست
هوش مصنوعی: زندگی من از هر نوع فساد و آلودگی پاک است و همیشه در پی دستیابی به آرزوهایم موفق بودهام.
از بهر بوسهٔ تو ، کین عین دولتست
وز بهر سجدهٔ تو ، کین اصل مفخرست
هوش مصنوعی: به خاطر بوسهات، مرا عزت و خوشبختی به دست میآید و به خاطر سجدهام برای تو، ریشه و اصل رفیعی را دارم.
آنجا که خاک پای تو باشد مرا لبست
و آنجا که سم اسب تو باشد مرا سرست
هوش مصنوعی: هر جا که خاک پای تو باشد، من به عشق تو به سمت آنجا میروم و هر جا که سم اسب تو باشد، من خود را در آن مکان حس میکنم.
کامم ز مدح تست پر از شکر و حسود
بگداخته ز رشک چو در آب شکرست
هوش مصنوعی: دلخوشی و خرسندی من از ستایش تو پر از شیرینی و لذتی است، اما حسودان مانند شکر در آب جوش، به خاطر غیرت و حسادتشان ذوب و از بین میروند.
امروز بنده در کنف مکرمات تو
مانند طفل در کنف حجر مادرست
هوش مصنوعی: امروز من در سایه رحمت و بزرگواری تو مانند یک کودک در آغوش امن و آرام مادر خودم احساس امنیت و آسایش میکنم.
تا بحر مستقر گران مایه لؤلؤست
تا چرخ جایگاه فروزنده اخترست
هوش مصنوعی: تا دریا، جایی برای جواهرات ارزشمند است، و آسمان، مکان درخشش ستارههاست.
هر لحظه فتح دیگر بادت که هر زمان
اسلام را ز فتح تو اقبال دیگرست
هوش مصنوعی: هر لحظه برای تو پیروزی تازهای در راه است و هر زمانی که تو به پیروزی میرسی، بر شانس و رونق اسلام افزوده میشود.