شمارهٔ ۱۹۶ - نیز در مدح ملک اتسز گوید
هدی را ز سر تازه شد روزگاری
پدیدد آمد اسلام را کار و بار ی
بشاه جهانگیر اتسز ، که گیتی
ندید و نبیند چنو شهریاری
نه چون او در ایوان بخشش جوادی
نه چون او بمیدان کوشش سواری
دهد بر کفش بوسه هر کامرانی
برد بر درش سجده هر نامداری
ظفر را اعلام او اعتدادی
هنر را بایام او افتخاری
نهیب سر تیغ کشور ستانش
جهان کرده بر دشمنان چون حصاری
سحاب کف راد گوهر فشانش
خزان کرده بر بوستان چون بهاری
کف مشتری بر سر او فشاند
چو آرد ز گنج سعادت نثاری
فلک سرمهٔ چشم اقبال سارد
چو برخیزد از سم اسبس غباری
ایا کامگاری ، که گشت زمانه
نیاورده مانند تو کامگاری
ولی را ز آفاق سازنده آبی
عدو را ز اخلاق سوزنده ناری
نه چون تو برزم اندرون کینه توزی
نه چون تو ببزم اندرون بردباری
شب انتقام ترا نیست روزی
گل اصطناع ترا نیست خاری
چو نیلوفری از خون گردان
کند عرصهٔ معرکه لاله زاری
ز غاری کند پیکر کشته کوهی
ز کوهی کند طعنهٔ نیزه غاری
ز خون دلیران جهان گشته بحری
کزان بر نخیزد بجز جان بخاری
بهر سو سر سرکشی او فتاده
بخون در دهان باز چون کفته ناری
هنر بر فنا پنجه بر کار کرده
نجوید بجز زندگانی شکاری
تو آثار مردانگی کرده پیدا
در آن صعب روزی ، در آن هول کاری
خرامان بزیر اندرت باد پایی
فروزان بدست اندرت آبداری
بدلها در از تف رمحت لهیبی
بسرها در از جام تیغت خماری
ترا عصمت ایزدی یار بوده
به از عصمت ایزدی نیست یاری
الا تا بود اختری را مسیری
الا تا بود گنبدی را مداری
مبادا ز مهر تو فارغ ضمیری
مبادا ز نام تو خالی بیاری
ترا باد نصرة کهین کارسازی
ترا باد دولت کمین پیشکاری
شمارهٔ ۱۹۵ - در مدح ملک اتسز: ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری شمارهٔ ۱۹۷ - نیز در مدح اتسز: جانا ، لب چون شراب داری
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هدی را ز سر تازه شد روزگاری
پدیدد آمد اسلام را کار و بار ی
هوش مصنوعی: زمانی نو در پی آمد که اسلام به فعالیت و رونق افتاد.
بشاه جهانگیر اتسز ، که گیتی
ندید و نبیند چنو شهریاری
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف قدرت و عظمت یک پادشاه میپردازد، که نه تنها در زمان خود بلکه در تاریخ نیز نظیر ندارد. این پادشاه به قدری بزرگ و تاثیرگذار است که هیچ سرزمین یا ملت دیگری نتوانسته است مانند او را مشاهده کند یا تجربه کند.
نه چون او در ایوان بخشش جوادی
نه چون او بمیدان کوشش سواری
هوش مصنوعی: این بیت به مقایسه ویژگیهای دو فرد میپردازد. شخص اول به عنوان کسی که در ایوان بخشش و مهربانی قرار دارد، توصیف شده و نشان میدهد که او در این زمینه منحصر به فرد است. در مقابل، فرد دوم به عنوان یک سواری که در میدان تلاش و کوشش فعال است، معرفی شده و هر دو به گونهای خاص و برجسته هستند. این تمایزها نشاندهندهی تفاوتهای اساسی در خصوصیات و رفتار این دو شخصیت است.
دهد بر کفش بوسه هر کامرانی
برد بر درش سجده هر نامداری
هوش مصنوعی: هر فرد موفقی بر زمین پایی که بر آن قدم گذاشته بوسه میزند و هر بزرگمقام و محترمی در برابر دروازهاش به احترام سر تعظیم فرود میآورد.
ظفر را اعلام او اعتدادی
هنر را بایام او افتخاری
هوش مصنوعی: پیروزی او به خاطر اعتدالی است که دارد و هنر او در طول زمان به افتخارش تبدیل میشود.
نهیب سر تیغ کشور ستانش
جهان کرده بر دشمنان چون حصاری
هوش مصنوعی: تیغ تیز کشورش مانند نهبی، دشمنان را در سرتاسر جهان به مانند حصاری محاصره کرده است.
سحاب کف راد گوهر فشانش
خزان کرده بر بوستان چون بهاری
هوش مصنوعی: ابرها مانند دستهایی که جواهر پراکنده میکنند، خزانی را بر باغ میپاشند، گویی که بهاری بر آن حاکم شده است.
کف مشتری بر سر او فشاند
چو آرد ز گنج سعادت نثاری
هوش مصنوعی: مشتری، سیاره خوشبختی و فراوانی، بر سر او نعمتها و برکتها میبارد، همانطور که از گنجینههای سعادت، بخششها و پاداشها به او تقدیم میشود.
فلک سرمهٔ چشم اقبال سارد
چو برخیزد از سم اسبس غباری
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان، که نماد شانس و اقبال است، از اسبهای زینت یافته به راه میافتد، گرد و غباری برمیافزد.
ایا کامگاری ، که گشت زمانه
نیاورده مانند تو کامگاری
هوش مصنوعی: آیا خوشبختیای وجود دارد که مانند تو از زمانه به وجود آمده باشد؟
ولی را ز آفاق سازنده آبی
عدو را ز اخلاق سوزنده ناری
هوش مصنوعی: ولی آبی را از آسمان میسازد، در حالی که دشمن را از آتش خُلق و رفتار خود میسوزاند.
نه چون تو برزم اندرون کینه توزی
نه چون تو ببزم اندرون بردباری
هوش مصنوعی: تو نه به خاطر کینه ورزی در جنگ و ستیز مانند من هستی، و نه به سبب بردباری و شکیبایی در میدان جنگ مانند من.
شب انتقام ترا نیست روزی
گل اصطناع ترا نیست خاری
هوش مصنوعی: در شب، زمان انتقام تو نیست و روزی هم وجود ندارد که بخواهی گلهای زیبایی به دست بیاوری، چون به جای آن فقط خار و زخم وجود دارد.
چو نیلوفری از خون گردان
کند عرصهٔ معرکه لاله زاری
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، مانند نیلوفر آبی که از خون سرخ به وجود میآید، منظرهای از لالههای زیبا و شگفتانگیز شکل میگیرد.
ز غاری کند پیکر کشته کوهی
ز کوهی کند طعنهٔ نیزه غاری
هوش مصنوعی: کامیابی و پیروزی بر مشکلات، همچون بیرون آمدن یک جسد از دل کوه است، در حالی که نیرویی که از کوه میآید، میتواند نشانههای قدرت و خطر را با خود داشته باشد.
ز خون دلیران جهان گشته بحری
کزان بر نخیزد بجز جان بخاری
هوش مصنوعی: از خون دلیران، دریاهایی شکل گرفته است که تنها از آنها روحی پر انرژی و گرم بیرون میآید.
بهر سو سر سرکشی او فتاده
بخون در دهان باز چون کفته ناری
هوش مصنوعی: به خاطر طغیانی که او کرده، خون در دهانش جاری شده، همانند آتشی که به شدت میسوزاند.
هنر بر فنا پنجه بر کار کرده
نجوید بجز زندگانی شکاری
هوش مصنوعی: هنر تلاش میکند تا در کل زندگی، به جز در جستجوی لحظات شیرین و زیبا، جایی برای خود پیدا کند.
تو آثار مردانگی کرده پیدا
در آن صعب روزی ، در آن هول کاری
هوش مصنوعی: نشانههای مردانگی و قوی بودن تو در روزهای سخت و زمانهای پرچالش به وضوح نمایان است.
خرامان بزیر اندرت باد پایی
فروزان بدست اندرت آبداری
هوش مصنوعی: با ناز و زیبایی در زیر پاهای تو قدم میزنم، و در دستان تو آتش زندهای وجود دارد که شفاف و درخشان است.
بدلها در از تف رمحت لهیبی
بسرها در از جام تیغت خماری
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شدت عشق و جذابیت معشوق پرداخته است. شاعر به تحولی اشاره میکند که در اثر احساسات عمیق درونش ایجاد میشود. در اینجا، شعلههای عشق به گونهای توصیف شده که بر سر و دل عاشق تأثیر میگذارد و او را به حالتی مست و شیدا میبرد. در واقع، این احساسات قوی مانند ضربهای از شمشیری هستند که باعث سرخوشی و مستی عاشق میشوند.
ترا عصمت ایزدی یار بوده
به از عصمت ایزدی نیست یاری
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که یاری که تو داری، از نوعی پاکی و برتری برخوردار است که هیچ کمک دیگری نمیتواند به این اندازه با ارزش باشد. در واقع، یار تو دارای ویژگیهایی است که او را از دیگران متمایز میکند و از هر لحاظ بهتر است.
الا تا بود اختری را مسیری
الا تا بود گنبدی را مداری
هوش مصنوعی: تا زمانی که ستارهای وجود دارد، مسیری برای آن هست و تا زمانی که گنبدی هست، مداری برای آن وجود دارد.
مبادا ز مهر تو فارغ ضمیری
مبادا ز نام تو خالی بیاری
هوش مصنوعی: بپرهیز که دل از محبت تو خالی شود و هیچ وقت نام تو را فراموش نکنم.
ترا باد نصرة کهین کارسازی
ترا باد دولت کمین پیشکاری
هوش مصنوعی: تو را باد نصرت و پیروزی برساند و به تو برکت و خوشبختی عطا کند.