گنجور

شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح شمس الدین وزیر

تا کی از عشق تو کشم خواری؟
تا کی از هجر تو کنم زاری ؟
چند با من جفا کنی آخر ؟
شرم بادت ازین جفا گاری
زان دو زلف چو ابر پیوسته
بر سر من بلا همی باری
دل ربودی ز دست من ، بحلی
جان ربایی و دست آن داری
آفت جانی و شگفت اینست
که بجان کردمت خریداری !
تو دل و جان و دیده ای که نخست
از دل و جان دیده بیزاری
بندهٔ حضرت خداوندم
تا چنین بی کسم نپنداری
شمس دینم ز دست نگذارد
اگرم تو ز دست بگذاری
آسمان علو ، که پیشش پست
آسمان در بلند مقداری
کامگاری ، که با تبسط او
چرخ بنوشت فرش غداری
نامداری، که با تحفظ او
دهر بسترد نقش مکاری
آنکه بی سعی او روان نشود
مرغ روزی ز دام دشواری
و آن که با عدل او گله نکند
چشم فتنه ز رنج بیداری
حشمت او ز شخص قهاران
برکشیده لباس قهاری
همت او ز فرق جباران
در ربوده کلاه جباری
دور کرده وقایع عدلش
از دل زایران گران باری
سرورا ، با عطای تو نزند
بحر پرمایه لاف بسیاری
تویی آن کس که با سخا جفتی
تویی آن کس که با کرم یاری
در معالی سپهر تأثیری
در بزرگی زمانه آثاری
همچو ایمان مطهر از عیبی
همچو دولت منزه از باری
کی گزاید ترا رکاکت یار ؟
که تو با صدق صاحب الغاری
سرورا ، آمدم بزنهارت
کز حوادث تو حصن زنهاری
حافظ جان و جاه اشرافی
کافی نام و نان احراری
من بیمار را جوار تو هست
بخوشی همچو سایه دیواری
در مضیق بلا و رنج مرا
نبود زین سپس گرفتاری
تا بود نزد عاشقان معروف
طرهٔ دلبران بطراری
بادت از چرخ هر زمان اقبال
بادت از بخت هر زمان یاری
از سر کلک تو عدوی ترا
چون سر کلک تو نگونساری

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا کی از عشق تو کشم خواری؟
تا کی از هجر تو کنم زاری ؟
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که به خاطر عشق تو در عذاب هستم. چقدر باید به خاطر جدایی‌ات اشک بریزم؟
چند با من جفا کنی آخر ؟
شرم بادت ازین جفا گاری
هوش مصنوعی: چند بار می‌خواهی به من آزار برسانی؟ آیا از این کارهای ناپسندنت شرمنده نخواهی شد؟
زان دو زلف چو ابر پیوسته
بر سر من بلا همی باری
هوش مصنوعی: دو زلف تو مانند ابرهایی که همیشه در حال باریدن هستند، بر سر من همچون بلایی سنگینی می‌افکنند.
دل ربودی ز دست من ، بحلی
جان ربایی و دست آن داری
هوش مصنوعی: دل من را از دستم ربوده‌ای، و در حقیقت تو جان من را به دست داری.
آفت جانی و شگفت اینست
که بجان کردمت خریداری !
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی احساس ناامیدی و تعجب از شرایطی اشاره دارد که فرد از طرف دیگری به احساساتش خیانت شده است. او به نوعی حس می‌کند که کسی که دوستش داشت و به او اهمیت می‌داد، نه تنها او را درک نکرده، بلکه به او آسیب رسانده است. این احساس می‌تواند ناشی از انتظار مثبتی باشد که فرد از رابطه‌اش داشت، اما در عمل نتیجه‌ای برعکس به بار آمده است.
تو دل و جان و دیده ای که نخست
از دل و جان دیده بیزاری
هوش مصنوعی: تو قلب و روح و چشمی، اما در آغاز از دل و روح و چشم خود بیزاری.
بندهٔ حضرت خداوندم
تا چنین بی کسم نپنداری
هوش مصنوعی: من بندهٔ خدا هستم، پس اینطور فکر نکن که من به این تنهایی و بی‌کسی دچار هستم.
شمس دینم ز دست نگذارد
اگرم تو ز دست بگذاری
هوش مصنوعی: شمس دین نمی‌گذارد که از من دور شوی، حتی اگر تو خودت تصمیم بگیری که از من دوری کنی.
آسمان علو ، که پیشش پست
آسمان در بلند مقداری
هوش مصنوعی: آسمان بلند و مرتفعی که در برابر آن، آسمان پایین‌تر به حساب می‌آید.
کامگاری ، که با تبسط او
چرخ بنوشت فرش غداری
هوش مصنوعی: کامیابی که با راحتی و آسایش به دست می‌آید، همچون فرشی پرزرق و برق زیر پای انسان است که در عین زیبایی، ممکن است ناپایدار و فریبنده باشد.
نامداری، که با تحفظ او
دهر بسترد نقش مکاری
هوش مصنوعی: جوانمردی که با حمایت و مراقبت او، دنیا نقش فریبندگی را از دست داد.
آنکه بی سعی او روان نشود
مرغ روزی ز دام دشواری
هوش مصنوعی: کسی که تلاش نکند، روزی او به راحتی به دست نمی‌آید و به سختی به دام می‌افتد.
و آن که با عدل او گله نکند
چشم فتنه ز رنج بیداری
هوش مصنوعی: کسی که با انصاف او شکایت نکند، از درد بیداری، چشمانش از فتنه دور می‌ماند.
حشمت او ز شخص قهاران
برکشیده لباس قهاری
هوش مصنوعی: عظمت او فراتر از قدرت‌های سرسخت است که او را در لباس اقتدار فراخوانده است.
همت او ز فرق جباران
در ربوده کلاه جباری
هوش مصنوعی: عزم و اراده او فراتر از قدرت و سلطنت جباران است و این امر نشانه‌ای بر تسلط او بر آنهاست.
دور کرده وقایع عدلش
از دل زایران گران باری
هوش مصنوعی: واقعه‌های زندگی و عدالت او، دل زائران را از سنگینی بارهایشان دور کرده است.
سرورا ، با عطای تو نزند
بحر پرمایه لاف بسیاری
هوش مصنوعی: ای سرور، با بخشش تو، دریاهای پر ارزشت هیچ وقت به خود نمیبالند و ادعای زیادی نمی‌کنند.
تویی آن کس که با سخا جفتی
تویی آن کس که با کرم یاری
هوش مصنوعی: تو تنها کسی هستی که با بخشندگی و generosity خود، همراه و یاوری برای دیگران هستی.
در معالی سپهر تأثیری
در بزرگی زمانه آثاری
هوش مصنوعی: در بلندی آسمان، تأثیرات خاصی بر عظمت و وقایع زمان وجود دارد.
همچو ایمان مطهر از عیبی
همچو دولت منزه از باری
هوش مصنوعی: مانند ایمانی که از هر عیبی پاک است، مثل حکومتی که از هر وزنی سبک و آزاد است.
کی گزاید ترا رکاکت یار ؟
که تو با صدق صاحب الغاری
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند تو را از چنگال سرسختی‌ها رها کند، وقتی که تو با صداقت به قدرتی بزرگ متصل هستی؟
سرورا ، آمدم بزنهارت
کز حوادث تو حصن زنهاری
هوش مصنوعی: ای سرور، من به سوی پناهگاه تو آمدم، زیرا حوادث زندگی سبب شده‌اند که به تو پناه ببرم.
حافظ جان و جاه اشرافی
کافی نام و نان احراری
هوش مصنوعی: حافظ می‌گوید که داشتن جان و مقام اشرافی کافی نیست، بلکه برای زندگی به نام و روزی آزادگان نیز نیاز است.
من بیمار را جوار تو هست
بخوشی همچو سایه دیواری
هوش مصنوعی: من که بیمار دل‌تنگ تو هستم، درکنار تو به خوشی و شادی مانند سایه‌ای بر دیوار زندگی می‌کنم.
در مضیق بلا و رنج مرا
نبود زین سپس گرفتاری
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و پرمشقت، دیگر نگران مشکلات بیشتری نیستم.
تا بود نزد عاشقان معروف
طرهٔ دلبران بطراری
هوش مصنوعی: تا زمانی که در میان عاشقان، نام زیبایی و جذابیت دلبران مشهور باشد و از آن صحبت شود.
بادت از چرخ هر زمان اقبال
بادت از بخت هر زمان یاری
هوش مصنوعی: هر زمانی که چرخ فلک بر وفق مرادت بچرخد، باد (کمک) تو از جانب بخت و اقبال تو خواهد بود.
از سر کلک تو عدوی ترا
چون سر کلک تو نگونساری
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که وقتی کسی بخواهد به تو آسیب بزند یا از تو بد بگوید، در واقع به خاطر خصیصه‌های منفی خود اوست که این کار را می‌کند. چون افرادی که خودشان در مشکلات و ناکامی‌ها هستند، معمولاً به دیگران هم آسیبی می‌زنند.