شمارهٔ ۱۹۲ - در مدح ملک اتسز
نگارا تا تو از سنبل تراز ارغوان کردی
رخ چون ارغوان من به رنگ زعفران کردی
ز مشک روی من کافور پیدا گشت از آن حسرت
که تو کافور روی خود به مشک اندر نهان کردی
چون ماه آسمان تا روی تو خرمن زد از عنبر
مرا از عشق سرگردان چو ماه آسمان کردی
به صنعت در جوار عدل ظلمی را امان دادی
به حیلت از کنار شرع کفری را عیان کردی
ز عشق آتش زدی چندان به دلها در، کز آن آتش
همه اطراف روی خود سراسر پر دخان کردی
گل لعلست خد تو که در مشکش وطن دادی
شب تیره است خط تو که بر روزش مکان کردی
تو کردی روز و شب جمع و فلک زین ممتحن گردد
درین معنی همانا تو فلک را امتحان کردی
حصاری ساختی از خط به گرد عارض و زان پس
ملاحت را درو تا حشر، جانا، جاودان کردی
جهان مر نیکویی را کرد اسیر تو بدان معنی
تو چون خو را اسیر خدمت شاه جهان کردی
علاء دولت و دین، آنکه گوید دولت و دینش
همیشه کامران بادی! که ما را کامران کردی
خداوندی، که گر با خاک درگاهش قرین گردی
جهان گوید: هنی بادت که با دولت قران کردی
چو بوسیدی کف او جرم گردون زیر پی سودی
چو بگزیدی در او، اسب دولت زیر ران کردی
ایا شاهی، که چشم فتنه در خوابست از آن روزی
که تو در صحن عالم عدل خود را پاسبان کردی
اگر از بحر دَرَخ خیزد و گر از کان گهر زاید
به جود و فضل دست و دل بسان بحر و کان کردی
به هنگام عطا دادن، به وقت کینه آهختن
ولی را با طرب کردی عدو را با فغان کردی
چرا پیراهن صبری ندوزد خصم تو گر تو
دلش چون دیدهٔ سوزن، تنش چون ریسمان کردی
بسان خاک حزمت را به هر وقتی سکون دادی
بسان باد عزمت را به هر جایی روان کردی
هر آنکس کو زبان را کرد مطلق بر خلاف تو
تن او را اسیر حبس و محنت چون زبان کردی
تو از کاشانهٔ فطرت، که با وصف حسن بودی
جهان را از علامات سعادت چون جنان کردی
هم اندر طینت آدم به دانشها ضمین گشتی
هم اندر رتبت حوا به روزیها ضمان کردی
هر آن خطی که مشکل بود بر گردون فرو خواندی
هر آن سُرّی که مجمل بود در گیتی بیان کردی
بنان خویش را در ملک بخشی تولیت دادی
بیان خویش را بر گنج دانش قهرمان کردی
شرنگ دوستانت را به لذت چون شکر کردی
بهار دشمنانت را به صورت چون خزان کردی
چو بنمودی جبین خویش در هیجا سواران را
بسا مرد مبارز را که در صورت جبان کردی
هر آن غولی که در بیدا مضل کاروان بودی
زبیم عدل خویش او را دلیل کاروان کردی
بدان بقعه که کبکی بود بازی را امین کردی
در آن خطه که میشی بود گرگی را شبان کردی
سخن نور از حکم گیرد، حکم جفت سخن کردی
بنان جاه از کرم گیرد ، کرم یار بنان کردی
به عون یار پیر و نصرة بخت جوان بنگر
چگونه صدر خود را مرجع پیر و جوان کردی!
هر آنچ از وی ثنا یابی، ز بخت نیک آن جُستی
هر آنچ از وی دعا بینی، به عمر خویش آن کردی
بسی بی خانه را دیدم که آمد سوی صدر تو
مرو را مدتی نزدیک قطب خاندان کردی
من بی نام و بی نان را، چو بگزیدم جناب تو
چنان کز جود و فضل تو سزد با نام و نان کردی
بسان روبهی بودم به دام روزگار اندر
مرا در روضهٔ اقبال خود شیر ژیان کردی
به سعی خود طرب را با دل من آشتی دادی
به لطف خود فلک را بر تن من مهربان کردی
شکفته باد عیش تو، چو باغ نو بهاران را
برای سایلان از زر چو باغ مهرگان کردی
ز شادی رنگ و روی تو بسان ارغوان بادا
که اشک دشمنان از غم به رنگ ارغوان کردی
به عُقبی در، ز پیغمبر شفاعت بی کران بادت
که در دنیا به دینش در شجاعت بی کران کردی
شمارهٔ ۱۹۱ - وله فی المدح: ای سال و ماه پیشهٔ تو رادی شمارهٔ ۱۹۳ - در مدح ملک اتسز: ای طلعت تو بر فلک حسن مشتری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگارا تا تو از سنبل تراز ارغوان کردی
رخ چون ارغوان من به رنگ زعفران کردی
هوش مصنوعی: عزیزم، وقتی تو زیبایی و دلربایی را با سنبل مقایسه کردی، رنگ چهرهام مثل زعفران تغییر کرد و به رنگ ارغوان درآمد.
ز مشک روی من کافور پیدا گشت از آن حسرت
که تو کافور روی خود به مشک اندر نهان کردی
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت صورتم، بوی مشک به مشام میرسد، ولی در دل من حسرتی هست که زیبایی تو را چون کافور پنهان کرده و نتوانستهام آن را ببینم.
چون ماه آسمان تا روی تو خرمن زد از عنبر
مرا از عشق سرگردان چو ماه آسمان کردی
هوش مصنوعی: وقتی که از زیباییهای تو همچون ماه در آسمان، دل من پر از عشق و سرگشتگی شد، انگار بویی خوش و دلانگیز به مشامم رسید. تو با روشنایی و جذابیتت مرا محو خود کردی.
به صنعت در جوار عدل ظلمی را امان دادی
به حیلت از کنار شرع کفری را عیان کردی
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش و مهارت در ایجاد دموکراسی و عدالت، ظلمی را نادیده گرفتی و با چرخش از اصول دینی، نادانی و کفر را به وضوح نشان دادی.
ز عشق آتش زدی چندان به دلها در، کز آن آتش
همه اطراف روی خود سراسر پر دخان کردی
هوش مصنوعی: از عشق آنچنان در دلها آتش ایجاد کردی که آن آتش باعث شد تمام دور و بر خود را پر از دود کنی.
گل لعلست خد تو که در مشکش وطن دادی
شب تیره است خط تو که بر روزش مکان کردی
هوش مصنوعی: تو مانند گل خوشرنگ و زیبایی هستی که در مشک، جایی برای خود یافتهای. خطی که تو بر شب تار میکشی، آنقدر روشناست که بر روز نیز نمایان میشود.
تو کردی روز و شب جمع و فلک زین ممتحن گردد
درین معنی همانا تو فلک را امتحان کردی
هوش مصنوعی: تو روز و شب را به هم پیوند دادی و آسمان نیز به خاطر این آزمایشی که انجام دادی، در واقع تو آسمان را نیز آزمایش کردی.
حصاری ساختی از خط به گرد عارض و زان پس
ملاحت را درو تا حشر، جانا، جاودان کردی
هوش مصنوعی: تو دوری از زیباییها را با خط و مرزهایی که ایجاد کردی، محصور کردهای و بهوسیلهی آن، جذابیت و لطافت را برای خودت فراهم کردهای، بهطوری که حتی در روز رستاخیز و جدایی، این جذابیت هنوز پابرجاست.
جهان مر نیکویی را کرد اسیر تو بدان معنی
تو چون خو را اسیر خدمت شاه جهان کردی
هوش مصنوعی: جهان به خاطر نیکیهای تو در بند و اسیر شده است، زیرا تو خود را به خدمت پادشاه جهان درآوردهای.
علاء دولت و دین، آنکه گوید دولت و دینش
همیشه کامران بادی! که ما را کامران کردی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که میگوید خداوند او را در زمینههای دینی و دنیوی موفق کرده است، همیشه به خود کامیابی دست یافته و ما نیز از او بهرهمند شدهایم.
خداوندی، که گر با خاک درگاهش قرین گردی
جهان گوید: هنی بادت که با دولت قران کردی
هوش مصنوعی: خداوندی، اگر با خاک درب خانهات جمع شوم، دنیا به من خواهد گفت که خوشا به حال تو که با عظمت قرآن تو مرتبط شدم.
چو بوسیدی کف او جرم گردون زیر پی سودی
چو بگزیدی در او، اسب دولت زیر ران کردی
هوش مصنوعی: وقتی که دستی را بوسیدی، تمام آسمانها به زیر پایت میآید و وقتی به درون او درآمدی، قدرت و موفقیت را زیر پای خود احساس میکنی.
ایا شاهی، که چشم فتنه در خوابست از آن روزی
که تو در صحن عالم عدل خود را پاسبان کردی
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که آیا کسی هست که در حالی که در خواب است، ممکن است دچار مشکلات و فتنهها شود؟ این موضوع اشاره به زمانی دارد که تو عدالت و امنیت خود را در زندگی و جامعه برقرار کردهای و به نحوی از آن محافظت کردهای.
اگر از بحر دَرَخ خیزد و گر از کان گهر زاید
به جود و فضل دست و دل بسان بحر و کان کردی
هوش مصنوعی: اگر طلا از دریا به دست بیاید یا اگر از معدن بهدستآید، ارزش و خوبیاش مانند دریا و معدن باید در دل و دست تو باشد.
به هنگام عطا دادن، به وقت کینه آهختن
ولی را با طرب کردی عدو را با فغان کردی
هوش مصنوعی: در زمان مناسب بخشش کردن و در زمان خشم، دشمن را با صدای ناله و فغان خوشحال کردهای.
چرا پیراهن صبری ندوزد خصم تو گر تو
دلش چون دیدهٔ سوزن، تنش چون ریسمان کردی
هوش مصنوعی: چرا دشمن تو پیراهن صبرش را نخواهد دوخت؟ اگر تو دل او را مانند چشم سوزن و تنش را مانند ریسمان کردهای.
بسان خاک حزمت را به هر وقتی سکون دادی
بسان باد عزمت را به هر جایی روان کردی
هوش مصنوعی: مانند خاک در هر زمانی آرامش و سکون خود را حفظ کردی و مانند باد، اراده و قدرت خود را در هر جا جریان دادی.
هر آنکس کو زبان را کرد مطلق بر خلاف تو
تن او را اسیر حبس و محنت چون زبان کردی
هوش مصنوعی: هر کسی که زبانش را آزاد و بیقید و شرط کند، و بر خلاف تو در سخن بگوید، او را به درد و رنج و اسارت میکشد، مانند همان بلایی که بر سر زبان تو آمده است.
تو از کاشانهٔ فطرت، که با وصف حسن بودی
جهان را از علامات سعادت چون جنان کردی
هوش مصنوعی: تو از جوهر طبیعی خود، که زیبا و نیکو بودی، جهان را با نشانههای خوشبختی اینگونه رقم زدی.
هم اندر طینت آدم به دانشها ضمین گشتی
هم اندر رتبت حوا به روزیها ضمان کردی
هوش مصنوعی: در وجود آدم ویژگیها و صفات بسیاری نهفته است، و حوا نیز در مقام خود، جلوههایی از این صفات را به نمایش میگذارد.
هر آن خطی که مشکل بود بر گردون فرو خواندی
هر آن سُرّی که مجمل بود در گیتی بیان کردی
هوش مصنوعی: هر نوشتهای که سخت و دشوار بوده، تو آن را به آسمان و جهان اطلاع دادی و هر موضوعی که مبهم و پیچیده به نظر میرسید، تو در دنیا به وضوح بیان کردی.
بنان خویش را در ملک بخشی تولیت دادی
بیان خویش را بر گنج دانش قهرمان کردی
هوش مصنوعی: تو اختیارات خود را در سرزمین حکومت به کسی سپردی و سخن و بیان خود را بر گنجینهای از علم و دانش تسلط دادهای.
شرنگ دوستانت را به لذت چون شکر کردی
بهار دشمنانت را به صورت چون خزان کردی
هوش مصنوعی: دوستانت را به عشق و محبت مانند شکر شیرین کن، اما نسبت به دشمنانت مانند فصل خزان سرد و بیحالت باش.
چو بنمودی جبین خویش در هیجا سواران را
بسا مرد مبارز را که در صورت جبان کردی
هوش مصنوعی: زمانی که چهرهات را در میدان نبرد به نمایش میگذاری، باعث میشوی که بسیاری از جنگجویان شجاع از ترس به خود بلرزند و از مبارزه فرار کنند.
هر آن غولی که در بیدا مضل کاروان بودی
زبیم عدل خویش او را دلیل کاروان کردی
هوش مصنوعی: هر غولی که در بیابان به کاروان آسیب میزد، با عدل و انصاف خود، او را به راهی که برای کاروان مناسب بود، راهنمایی کردی.
بدان بقعه که کبکی بود بازی را امین کردی
در آن خطه که میشی بود گرگی را شبان کردی
هوش مصنوعی: در آن مکانی که کبوتر به آرامش و بازی مشغول بود، تو چیزی را به امانت گذاشتی، و در آن جا که میش موجود بود، گرگی را به عنوان نگهبان معرفی کردی.
سخن نور از حکم گیرد، حکم جفت سخن کردی
بنان جاه از کرم گیرد ، کرم یار بنان کردی
هوش مصنوعی: سخن مانند نوری است که از حکمت و دانش حاصل میشود. وقتی که از روی خوبی و بخشندگی صحبت میکنیم، این سخن به یاوری و دوستی تبدیل میشود.
به عون یار پیر و نصرة بخت جوان بنگر
چگونه صدر خود را مرجع پیر و جوان کردی!
هوش مصنوعی: به لطف یاری که از یک نیروی بزرگسال دارم و حمایت و کمک شانس جوان، نگاه کن که چگونه توانستهام مواضع خود را به مکان و مرجع جوانان و پیران تبدیل کنم.
هر آنچ از وی ثنا یابی، ز بخت نیک آن جُستی
هر آنچ از وی دعا بینی، به عمر خویش آن کردی
هوش مصنوعی: هر چیزی که از او ستایش کنی، به خاطر نصیب خوب و شایستهای است که به دست آوردهای. و هر دعایی که از او بگیری، در زندگی خود به آن رسیدهای.
بسی بی خانه را دیدم که آمد سوی صدر تو
مرو را مدتی نزدیک قطب خاندان کردی
هوش مصنوعی: من خانههای بسیاری را دیدم که به سمت تو آمدند، و تو مدتی آنها را نزدیک خود نگه داشتی.
من بی نام و بی نان را، چو بگزیدم جناب تو
چنان کز جود و فضل تو سزد با نام و نان کردی
هوش مصنوعی: من بدون نام و بدون نیاز به نان، وقتی به درگاه تو پناه بردم، به قدری از generosity و نعمتهای تو بهرهمند شدم که شایسته است کسی که نام و نان دارد، نیز از آن برخوردار شود.
بسان روبهی بودم به دام روزگار اندر
مرا در روضهٔ اقبال خود شیر ژیان کردی
هوش مصنوعی: من مانند روباهی بودم که در دام روزگار گرفتار شدم، ولی در بهشت شانس خود، مرا به شیر جوانی تبدیل کردی.
به سعی خود طرب را با دل من آشتی دادی
به لطف خود فلک را بر تن من مهربان کردی
هوش مصنوعی: با تلاش خود، شادی را با دلم سازگار کردی و به لطف خود، آسمان را با مهربانی برای من به ارمغان آوردی.
شکفته باد عیش تو، چو باغ نو بهاران را
برای سایلان از زر چو باغ مهرگان کردی
هوش مصنوعی: عیش و زندگیات همچون باغی که در بهار شکفته شده است، سرشار از شادابی و سرزندگی باشد و برای دیگران مانند باغی در مهرگان، پرتوفیق و پرثمر گردد.
ز شادی رنگ و روی تو بسان ارغوان بادا
که اشک دشمنان از غم به رنگ ارغوان کردی
هوش مصنوعی: از خوشحالی چهره و روی تو مانند رنگ گل ارغوان باشد، چرا که اشک دشمنان از غم، رنگی به مانند ارغوان به خود گرفت.
به عُقبی در، ز پیغمبر شفاعت بی کران بادت
که در دنیا به دینش در شجاعت بی کران کردی
هوش مصنوعی: از پیغمبر درخواست کن که شفاعتش همیشه بر تو نازل شود، چرا که تو در دنیا با شجاعت و دلیرانه عمل کردی.
حاشیه ها
1395/11/04 01:02
sia j
در بیت نخست تراز به جای تر از نوشته شود:
نگارا تا تو از سنبل تراز ارغوان کردی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1395/11/04 01:02
sia j
21.
هر آنخطی که مشکل بود بر گردون فرو خواندی
هر آن سری که مجمل بود در گیتی بیان کردی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

وطواط