اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ملکزاده گفت: آوردهاند که ملکی بود که از ملوک سلف، شش فرزند خلف داشت، همه بسماحتِ طبع و سجاحت خلق و نباهت قدر و نزاهت عرض مذکور و موصوف لیکن فرزند مهمترین که باقعهٔ القوم و واسطهٔ العقدِ ایشان بود، اسرارِ فرِّ ایزدی از اساریرِ جبهتِ او اشراق کردی و نور نظر الهی از منظر و مخبرِ او سایه بر آفاق انداختی و سر انگشت ایماءِ عقل از سیماءِ او این نشان دادی.
هوش مصنوعی: ملکزاده گفت: آمدهاند که ملکتی بود که از پادشاهان پیشین، شش فرزند داشت. همه آنان با خوی نیک و ویژگیهای برجسته شناخته میشدند. اما مهمترین فرزند آن ملک که نماینده و واسطه قومش بود، دارای رازهای الهی بود که از چهره او نور و روشنایی میتابید و نگاه پروردگار از دیدگان او به همه جا گسترده میشد. همچنین، نشانههای عقل و حکمت از سیمای او هویدا بود.
هَذَا ابنُ خَیرِ مُلُوکِ الأَرضِ قاطِبَهً
فَاِن حَسِبتَ مَقالِی مُوهِماً فَسَلِ
هوش مصنوعی: این فرزند بهترین پادشاهان زمین است. اگر حرفهایم را از روی ظن و گمان میگیری، بیخیال باش.
چون ملک را نوبت پادشاهی بسر آمد و این دو فرّاش زنگی و رومی که سرا پردهٔ کبریاء او بر عرش زدندی، فرشِ عمرش در نوشتند، هنگام آن فراز آمد که ازین جهان بگذرد و بر دیگران بگذارد، فرزندان را بخواند و بنشاند و گفت: بدانید که من از جهان نصیبِ خویش یافتم و آنچ اندر ازل مقسوم بود، خوردم، سرد و گرمِ روزگار دیدم و تلخ و شیرین او چشیدم و تنبیهِ لَا تَنسَ نَصیِبَکَ مِنَ الدُّنیَا همیشه نصب عین خاطر داشتم و در زرعِ حسنات لِیَومِ الحَصَادِ بقدر وسع کوشیدم، امروز که ستارهٔ بقای من سیاه شد و روز عمر بآفتاب زرد فنا رسید، مرا راهیدر پیش آمد که از رفتن آن چاره نیست و اگرچ گفتهاند:
هوش مصنوعی: زمانی که دوران سلطنت او به پایان رسید، دو پادشاه، یکی زنگی و دیگری رومی که بر عرش کبریاییاش سایه افکنده بودند، به نقطهای رسیدند که باید از این دنیا بروند و میراثی برای دیگران بگذارند. او فرزندانش را فراخواند و نشاند و گفت: بدانید که من آنچه را که در این دنیا برایم مقدر شده بود، تجربه کردم. تلخیها و شیرینیهای زندگی را چشیدم و همیشه به این نکته که باید نصیب خود را در دنیا فراموش نکنم، توجه داشتم. در کاشت نیکیها برای روز حساب به اندازه توانم تلاش کردم. اکنون که ستاره بقای من تاریک شده و عمرم به پایان نزدیک شده، میدانم که نمیتوانم از این راه فرار کنم.
مرین راه را چون بپایان برند؟
که در منزل اوّلش جان برند
هوش مصنوعی: این راه را چگونه میتوان به پایان برد؟ در حالی که در اولین مرحلهاش جان را از دست میدهند.
امّا این رفتن بر من سخت آسان مینماید که چون شما فرزندان شایسته و بایسته و هنرنمای و فرهنگی و دانشپژوه و مقبل نهاد یادگار میگذارم. اکنون از شما میخواهم که وصایای من در قضایای امور دنیا نگاه دارید و معلوم کنید که بهترین گلی که در بوستانِ اخلاق بشکفد و بنسیم آن مشامِ عقل معطّر گردد، سپاس داری و شکر گزاریست و شکر مجلبهٔ مزیدِ نعمت و افزونی مواهب ایزدست، تَعَالی شَانُهُ و این صفت را از خود حکایت میکند آنجا که در جزایِ عمل بندگان میفرماید: إِن تُقرِضُوا اللهَ قَرضاً حَسنا یُضاعِفهُ لَکُم وَ یَغفِر لَکُم وَ اللهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ.
هوش مصنوعی: اما رفتن من به راحتی برایم آسان به نظر میرسد، چون شما فرزندان شایسته و مستعد و هنرمند و دانشپژوهی هستید که یادگاری از خود به جا میگذارم. اکنون از شما میخواهم که هر چه من در ژرفای زندگی آموختهام را در نظر داشته باشید و توجه کنید که بهترین ویژگیای که در بوستان اخلاق شکوفا میشود و میتواند عقل را معطر کند، سپاسگزاری و شکرگزاری است. شکرگزاری موجب جلب نعمت و افزایش بخششهای الهی است. این ویژگی را در خود پرورش دهید، زیرا خداوند در پاسخ به اعمال بندگان میفرماید: «اگر به خدا قرض نیکو دهید، آن را برای شما دو چندان میکند و شما را میبخشد و خداوند شکرگزار و بردبار است.»
شکر گوی از پی زیادت را
عالم الغیب و الشّهادت را
هوش مصنوعی: شکر و سپاسگذار کسی باش که از رازها و حقایق عالم، آگاه و آشناست.
کوست بیرنگ و خامه و پرگار
نعمت و شکرگوی و شکرگزار
هوش مصنوعی: او بیان میکند که در زندگی چیزهایی وجود دارند که بدون رنگ و شکل هستند، اما نعمتهای خود را باید همواره شکرگزاری کنیم و در برابر آنها سپاسگزار باشیم.
و گفتهاند: سپاسدار باش تا سزاوار نیکی باشی، مَن شَکَرَ القَلیلَ استَحَقَّ الجَزیلَ و بردبار شو تا ایمن شوی و داد از خویشتن بده، تا داورت بکار نیاید و از خود بهر آنچ کنی، راضی مشو تا مردمت دشمن نگیرند، مَن رَضِیَ عَن نَفسِهِ کَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَیهِ و باددستی و تبذیر از جود و سخا مشمر، إِنَّ المُبَذِّرینَ کانُوا اِخوَانَ الشَّیاطِینِ و بخل و امساک از کدخدائی مدان و عدالت میان هر دو صفت نگه دار، اگرچ گفتهاند:
هوش مصنوعی: برای آنکه شایستهی نیکی باشی، باید شکرگزار باشی. اگر به کمترین امکانات هم شکرگزاری کنی، سزاوار پاداشهای بزرگتری خواهی بود. صبور باش تا از آسیبها ایمن بمانی و از خودت دفاع کن تا به قضاوت دیگران نیاز نباشد. اگر از خود راضی باشی، ممکن است دیگران نسبت به تو حسادت کنند و بدخواه شوند. همچنین، به سخاوت و بخشش به اندازه نیاز بسنده کن و اسراف نکن، زیرا اسرافگران همخانوادهی شیطانها هستند. از بخل و خودداری در کارهای مربوط به جامعه پرهیز کن و عدالت را در تمامی این صفات حفظ کن.
فَلَا الجُودُ یُفنِی المَالَ وَ الجَدُّ مُقبِلٌ
وَ لَا البُخلُ یُبقِی المَالَ وَ الجَدُّ مُدبِرُ
هوش مصنوعی: نه سخاوت باعث نابودی مال میشود در حالی که تلاش و کوشش در حال افزایش است، و نه پارسایی مال را حفظ میکند در حالی که تلاش و کوشش در حال عقبنشینی است.
که استاد سرای ازل این کدخدائی از بهر تو نیکو کردست و میزان تسویت هر دو بدست تو باز داده، وَ لَا تَجعَل یَدَکَ مَغلُولَهً اِلَی عُنقِکَ وَ لا تَبسَطها کُلَّ البَسطِ، و بد دلی را بردباری نام منه، ع، وَ حِلمُ الفَتَی فِی غَیرِ مَوضِعِهِ جَهلٌ، و کاهلی و خامی را خرسندی مخوان که نقشِ عالمِ حدوث در کارگاه جبر و قدر چنین بستهاند که تا تو دربست و گشادِ کارها میانِ جهد نبندی، ترا هیچ کار نگشاید.
هوش مصنوعی: استاد سرای ازل این زمینی را به خاطر تو به خوبی تنظیم کرده و تعادل را به تو سپرده است. بنابراین، دست خود را به گردن خود معلق نکن و آن را به طور کامل نیز باز نکن. بیدلی را شکیبایی نام نگذار، و حلم جوان در جایی که مناسب نباشد، نادانی است. همچنین، تنبلی و بیتجربگی را خوشحالی ندان و بدان که سرنوشت و قضا و قدر به گونهای است که اگر در کارهایت تلاش کنی و مسیری مشخص را در نظر نگیری، هیچ نتیجهای برایت نخواهد داشت.
گردِ دریا ورود جیحون گرد
ماهی از تابه صید نتوان کرد
هوش مصنوعی: بیدار شو! تو نمیتوانی دریا را اسیر کنی. مانند این است که بخواهی ماهی را از تابه صید کنی.
آدمی گرچ بر زمانه مهست
ز آدمی خام دیوِ پخته بهست
هوش مصنوعی: اگرچه انسان در زمانه خود مقام و جایگاهی دارد، اما انسان نادان از دیو پخته و با تجربه نیز بدتر است.
و گفتار با کردار برابردار و رویِ حال خویش بوصمتِ خلاف و سمتِ دروغ سیاه مگردان و بدان که دروغ مظنّهٔ کفرست و ضمیمهٔ ضلال، حَیثُ قالَ: عَزَّ مِن قائِلٍ ، اِنَّما یَفتَرِی الکِذبَ الَّذینَ لا یؤمنونَ بِآیاتِ اللهِ ، و حقیقت بدان که عیب که از یک دروغ گفتن بنشیند بهزار راست برنخیزد و آنک بدروغ گوئی منسوب گشت، اگر راست گوید، ازو باور ندارند، مَن عُرِفَ بِالکِذبِ لَم یَجُز صِدقُهُ و تا توانی با دوست و دشمن راهِ احسان و اجمال میسپر که هم در دوستی بیفزاید و هم از دشمنی بکاهد.
هوش مصنوعی: سخن باید با عمل هماهنگ باشد و نباید به حال خود به دروغ و افشاگری بپردازی. به یاد داشته باش که دروغ ممکن است به کفر منجر شود و به پریشانی بکشاند؛ چنانچه گفته شده است که تنها کسانی که به آیات خدا ایمان ندارند، به دروغ متوسل میشوند. همچنین باید دانست که اگر از دروغ گفتن بدی به وجود آید، هزار حقیقت نمیتواند آن را جبران کند. اگر کسی به دروغ شناخته شود، حتی وقتی هم حقیقت بگوید، دیگران به او اعتماد نخواهند کرد. بنابراین، سعی کن با دوستان و دشمنان به نوعی احسان و دوستی رفتار کنی تا هم در دوستی افزایش یابی و هم از دشمنی بکاهی.
جَامِل عَدُوَّکَ مَا استَطَعتَ فَاِنَّهُ
جَامِل عَدُوَّکَ مَا استَطَعتَ فَاِنَّهُ
هوش مصنوعی: هرچقدر که میتوانی با دشمن خود مدارا کن، زیرا او هم به همان اندازه با تو مدارا خواهد کرد.
وای فرزندان، بهیچ تأویل با بدان آشنایی مکنید تا شما راهمان نرسد که آن برزیگر را از مار رسید. ملکزادهٔ مهمترین که درّهالتّاج ملک و قرّهالعین ملک بود ، گفت، چون بود آن داستان؟
هوش مصنوعی: افزودن به یادها، ای فرزندان، هیچگاه با افراد بد یا ناپسند آشنا نشوید، زیرا ممکن است به سرنوشتی مشابه آن برزگری دچار شوید که از مار گزیده شد. یکی از شاهزادگان که در بلندای قدرت و مقام بود، از دیگران پرسید که آن داستان چگونه بود؟
حاشیه ها
1402/02/05 09:05
یزدانپناه عسکری
3- و تنبیه لا تنس نصیبک من الدنیا همیشه نصب عین خاطر داشتم.
***
[یزدانپناه عسکری]
خود آگاهی و یاد آوردن تجربیات زندگی، جایگزین ودیعه آگاهی است.
(وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا - القصص 77)
________________
{وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا (الزمر 48)
در تمام آیات قرآن در علاج سیئات تکفیر آمده است مثل «وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئاتِکُمْ» بقره: 271. و درباره هیچ یک یغفر السیّئات نیامده مگر در آیه «وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ» احقاف: 16. که بجای تکفیر تجاوز آمده است. این ظاهرا از آنجهت است که «کفر» در لغت بمعنی پوشاندن است و در علاج بدیها و ناپسندها تعبیر پوشاندن آنها مناسب است. (قاموس قرآن ؛ ج3 ؛ ص349)؛ [تجاوز، تداخل،عدم حائل وسط و میانه]
أُولئِکَ الَّذینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ فی أَصْحابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذی کانُوا یُوعَدُونَ (احقاف 16)
جَوْزُ الطّریق- یعنی وسط و میانه راه.
جَازَ الشّیء- یعنی آنچیز گذشت، گویی که بآسانی از وسطش گذشته که عبارت از بسهولت و آسانی واردشدن است.
جَوْزُ السّماء- میانه آسمان.
جَوْزَاء- تصویری است فلکی و بخاطر آن است که آن تصویر فلکی از عرض و میانه آسمان می گذرد که- جوزاء- نامیده شده.( راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن - تهران، چاپ: دوم، 1374.)
الإجَازَة- مص، اجازه دادن، رخصت دادن [لحظه ای و فرصتی بزای اغماض و چشم پوشی]
جوز: گذشتن از محل با سیر در آن. (قاموس- اقرب) ... وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ احقاف: 16 از سیّئات آنها می گذریم.
اصل آن از جواز و آن بمعنی مرور چیزی بدون مانع و راحت است. در قرآن بمعنی اغماض و چشم پوشی است.}