گنجور

بخش ۴۸ - در بیان آنکه هر که خدا را دانست از مرگ نترسد چون دید که بعد از مرگ حیاتی باقی دارد خوشتر و لذیذتر از حیات دنیا و در تفسیر این آیه لاقطعن ایدیکم و ارجلکم من خلاف و لاصلبنکم اجمعین

زان سبب در زمان خود فرعون
که نبودش ز حق تعالی عون
ساحران را چو دید از سر عشق
رو بموسی نهاده با صد صدق
گفت بی آنکه من دهم فرمان
از چه رو با وی آورید ایمان
من شما را بتیغ پاره کنم
همچو قصاب بر قناره کنم
دست و پاتان جدا کنم از تن
ذره ذره کنم شما را من
همه گفتند مرگ تن سهل است
حق چو شد یار ترک تن سهل است
ترسد از مرگ آنکه فاسق بد
طاعت حق نکرد و خائن شد
دزد و قلاب ترسد از شحنه
هر دم از ترس پرسد از شحنه
آنکه از شحنه میخورد ادرار
هست او را ز شحنه منصب و کار
کی هراسد ورا ز جان جوید
تا که با وی ز سر دل گوید
پیش ما هست گوهر ایمان
بهتر از جسم و جان و هر دو جهان
تن در آخر بما نخواهد ماند
خاک خواهند بر سرش افشاند
پیشتر پستر آن قدر نبود
رنج تن همچو رنج جان نشود
جان و ایمان بحق بود قایم
تا خدا هست باشد آن دایم
نفس فانی است هم فنا گردد
چون ز لارست باز لا گردد
زو رهیدن یقین ز بخت بود
هر که زو جست سوی عرش رود
عیش این علام دو سه روزه
بود از بحر عشق یک کوزه
آب این کوزه را در آن یم ریز
تا شوی تازه چون شه تبریز
تلخ مرد آن کسی که شیرین زیست
هرکه خندان گذشت بس که گریست
تلخها چون شود ترا شیرین
هم تو خسرو شوی و هم شیرین
تلخ و شیرین بوند چون گل و خار
گل بود یار و خار باشد مار
بر تو چونکه خار گل گردد
جزو جانت قرین کل گردد
رنجها چون شود ترا راحت
باشدت یار دائماً راحت
چون رسد راحتی شوی شادان
ور رسد رنج هم نگردی زان
نوش و نیش است در جهان چوترا
هردو یکسان شدت نماند عنا

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زان سبب در زمان خود فرعون
که نبودش ز حق تعالی عون
هوش مصنوعی: به این دلیل در زمان فرعون، که او از طرف خداوند کمکی نداشت، چنین حالتی پیش آمد.
ساحران را چو دید از سر عشق
رو بموسی نهاده با صد صدق
هوش مصنوعی: ساحران وقتی موسی را دیدند، با عشق و خلوص نیت به او روی آوردند.
گفت بی آنکه من دهم فرمان
از چه رو با وی آورید ایمان
هوش مصنوعی: او بدون این که من دستوری بدهیم، از چه دلیلی با او ایمان آورده‌اید؟
من شما را بتیغ پاره کنم
همچو قصاب بر قناره کنم
هوش مصنوعی: من شما را مانند قصابی که گوشت را بر روی اسلحه تیز می‌کند، به شدت و با دقت تکه تکه خواهم کرد.
دست و پاتان جدا کنم از تن
ذره ذره کنم شما را من
هوش مصنوعی: می‌خواهم شما را از همدیگر جدا کنم و به آرامی این کار را انجام دهم.
همه گفتند مرگ تن سهل است
حق چو شد یار ترک تن سهل است
هوش مصنوعی: همه بر این باورند که مرگ جسم مشکل نیست، اما وقتی که حق به عنوان یار و همراه انسان می‌شود، آسان ترک کردن جسم نیز ممکن خواهد بود.
ترسد از مرگ آنکه فاسق بد
طاعت حق نکرد و خائن شد
هوش مصنوعی: کسی که در برابر خداوند طاعت و فرمانبرداری نکرده و خیانت روا داشته، از مرگ باید بترسد.
دزد و قلاب ترسد از شحنه
هر دم از ترس پرسد از شحنه
هوش مصنوعی: دزد و فریبکار هر لحظه از نگهبان می‌ترسند و به خاطر ترس‌شان از او سؤال می‌کنند.
آنکه از شحنه میخورد ادرار
هست او را ز شحنه منصب و کار
هوش مصنوعی: کسی که از شحنه دچار آزار و سختی می‌شود، باید بداند که این وضعیت به خاطر اعمال و رفتار خودش است و به خاطر کار نادرستی که انجام داده، به این سرنوشت دچار شده است.
کی هراسد ورا ز جان جوید
تا که با وی ز سر دل گوید
هوش مصنوعی: چه کسی از او می‌ترسد و جانش را می‌خواهد تا بتواند از عمق دل با او صحبت کند؟
پیش ما هست گوهر ایمان
بهتر از جسم و جان و هر دو جهان
هوش مصنوعی: ایمان ما گرانبهاتر از هر چیز دیگری است، حتی ارزشمندتر از بدن و روح و تمام دنیا.
تن در آخر بما نخواهد ماند
خاک خواهند بر سرش افشاند
هوش مصنوعی: بدن در نهایت به خاک بازخواهد گشت و بر رویش خاک خواهند پاشید.
پیشتر پستر آن قدر نبود
رنج تن همچو رنج جان نشود
هوش مصنوعی: پیشترها، در گذشته، رنج و زحمت تن خیلی کمتر از رنج و درد روح و جان نبود.
جان و ایمان بحق بود قایم
تا خدا هست باشد آن دایم
هوش مصنوعی: جان و ایمان تا زمانی که خدا وجود دارد، همیشه پایدار و برقرار است.
نفس فانی است هم فنا گردد
چون ز لارست باز لا گردد
هوش مصنوعی: نفس انسان ناچیز و زودگذر است و به زودی از بین می‌رود، اما هنگامی که از دنیا می‌رود، دوباره به حالت بی‌نیازی و بی‌اعتنایی باز می‌گردد.
زو رهیدن یقین ز بخت بود
هر که زو جست سوی عرش رود
هوش مصنوعی: هر کسی که به سرنوشت خود اطمینان کند و از آن بگذرد، به جایگاه رفیع و عالی خواهد رسید.
عیش این علام دو سه روزه
بود از بحر عشق یک کوزه
هوش مصنوعی: این زندگی خوشی و لذت تنها چند روزی بیشتر نیست و از عمق عشق یک مقدار اندک مانند یک کوزه به دست می‌آید.
آب این کوزه را در آن یم ریز
تا شوی تازه چون شه تبریز
هوش مصنوعی: آب این کوزه را در دریا بریز تا شاداب و تازه شوی مانند شاه تبریز.
تلخ مرد آن کسی که شیرین زیست
هرکه خندان گذشت بس که گریست
هوش مصنوعی: زندگی شیرین و شاد می‌تواند ظاهراً خوب به نظر برسد، اما اگر فردی در مواجهه با چالش‌ها و سختی‌ها نتواند به درستی واکنش نشان دهد، در واقع در پایان زندگی‌اش تلخی را تجربه خواهد کرد. به عبارت دیگر، کسانی که به صورت سطحی و بدون درک عمیق از زندگی به خوشی‌ها توجه می‌کنند، ممکن است در مواجهه با مشکلات و دردها دچار تأثر و غم عمیق‌تری شوند.
تلخها چون شود ترا شیرین
هم تو خسرو شوی و هم شیرین
هوش مصنوعی: زمانی که تلخی‌ها بر تو غلبه کنند، می‌توانی به خوشی و شیرینی برسید. در این حالت، تو هم می‌توانی مانند خسرو باشی و هم به شیرینی دست یابی.
تلخ و شیرین بوند چون گل و خار
گل بود یار و خار باشد مار
هوش مصنوعی: زندگی گاهی تلخ و گاهی شیرین است، درست مانند گل که زیبایی اش با خارهایش همراه است. در این دنیا، دوست و دشمن هر دو وجود دارند؛ دوست مثل گل است و دشمن مانند خار.
بر تو چونکه خار گل گردد
جزو جانت قرین کل گردد
هوش مصنوعی: اگر به تو مانند خار گل تبدیل شود، جزئی از وجودت می‌شود و با کل وجودت همراه خواهد بود.
رنجها چون شود ترا راحت
باشدت یار دائماً راحت
هوش مصنوعی: رنج‌هایی که کشیدی، به تو آرامش می‌بخشد و یار همیشه در کنارت خواهد بود.
چون رسد راحتی شوی شادان
ور رسد رنج هم نگردی زان
هوش مصنوعی: زمانی که آرامش و راحتی به تو برسد، شاد می‌شوی و اگر رنجی هم به تو برسد، نباید از آن ناراحت شوی.
نوش و نیش است در جهان چوترا
هردو یکسان شدت نماند عنا
هوش مصنوعی: در این دنیا، خوشی و ناخوشی به‌طور همزمان وجود دارند و هیچ‌کدام به‌طور دائمی نمی‌مانند.