گنجور

بخش ۱۴۶ - بیان آنکه مرغ بپر پرد و آدمی بهمت. هر کرا همت عالی نباشد همچون مرغی است بی پر و بال و هر کرا همت عالی باشد دلیل است که پر و بالش قوی است، که الطیر یطیر بجناحیه فی الجهات و الادمی یطیر بجناح همته عن الجهات فی فضاء الذات و الصفات، و در تقریر آنکه اوصاف اولیا جهت آن گفته میشود تا مستمعان در طلب ایشان کوشند. زیرا که نزدیکترین راه بخدا صحبت اولیاست. آنچه از صحبت ایشان بروزی حاصل شود در سالها بجهد خود میسر نگردد و محال است که تا آسمان و زمین باقی است وجود ایشان نباشد. و خود عالم برای وجود ایشان آفریده شده است چنانکه میفرماید که لولاک لما خلقت الافلاک

پر و بال است همت انسان
مرد بیهمت است چون حیوان
مرغ برد بپر بر اوج هوا
مرد پرد ورای ارض و سما
مرغ پرد مدام سوی جهات
مرد پرد بسوی ذات و صفات
آن پریدن بود بسوی ممات
وین پریدن بسوی آب حیات
خنک آنرا که همتش باشد
دل و جان در ره خدا پاشد
غیر عشق خدای را نخرد
هرچه پرده است بهر حق بدرد
گذرد خوش ز فرش و عرش علا
رود از لا روانه در الا
رست از لا هر آنکه در الا
یافت حق را ورای ارض و سما
ماند باقی در آن جناب قدیم
تا ابد در نعیم وصل مقیم
بی نشان گشت و از نشان برهید
در معانی شد از صور بجهید
پر همت عطای مردان است
رسته آن پر ز نور یزدان است
هرکرا ایزد آفرید سعید
بر خدا هیچ چیز را نگزید
جز خدا را نخواست در دو جهان
جن فدا کرد در ره جانان
گشت او را مقام مقعد صدق
کوششش چونکه بود از سر عشق
پر بکتمر کریم الدین
هست اندر زمان ولی گزین
اندر این دور اوست صاحبدل
نفس را کرده بهر حق بسمل
بهر عید وصال آن سلطان
کرد او گاو نفس را قربان
رمز موتوا ز مصطفی چو شنید
حلق تن را بتیغ عشق برید
از خودی مرد و زنده شد ز خدا
مردۀ زنده اوست در دو سرا
خلق را دستگیر نیست جز او
اندر این عصر امیر نیست جز او
هرکه او را محب و یار بود
کار او عاقبت تمام شود
همتش بر هر آن که شد مصروف
شود او چون جنید و چون معروف
هر که اصغا کند از او اسرار
گرددش فهم کوست از احرار
یادگار حسام دین ما را
اوست امروز در جهان یارا
هر که زان فوت در دها دارد
یافت درمان چو رو بدو آرد
هله زان پیش کاین شود هم فوت
برهانید خویش را از موت
روز و شب در رضای او کوشید
می جانی ز جام او نوشید
تا ز تیغ اجل شوید آزاد
تا دهید از جهان کون و فساد
تا شود عمرتان برون از عد ّ
در جهانی که نیست آن را حد
در نعیم بقا شوید مقیم
با خدا یار و همنشین و ندیم
بی نظیر است در جهان امروز
نیستش مثل در زمان امروز
گر ز ماضی و حال میگویم
اوست مقصود از این تکاپویم
ذکر عیسی و موسی و عمران
همه را شرح حال او میدان
ذکر منصور و ادهم و کرخی
ذکر ذوالنون و احمد بلخی
ذکر هر را هرو که گفتم من
ذکر جمله گزیدگان ز من
نیست مقصود از اینهمه گفتار
غیر اوصاف آن نکو کردار
ذکر ماضی ز عاشقان نه رواست
ماضی و آتی از جهان فناست
گفت عاشق همیشه از نقد است
هرچه جز نقد پیش او فقداست
در حدیثش اگر عدد باشد
قصد او زان عدد احد باشد
در نبی شرح انبیاء گزین
گرچه فرمود حق عیان و مبین
هر یکی را جدا ثناها گفت
بنمود آشکار سر نهفت
خلق وخلقی که بود هر یک را
شرح کرد و ستود هر یک را
قصد حق زان همه محم ّ د بود
ور نه لولاک از چه رو فرمود
اصل او بود در فروع و اصول
زانکه ازو زادهم وصول و فصول
حمد او کرد در ثنای رسل
که توئی قطب و مقتدای رسل

بخش ۱۴۵ - در بیان آنکه مناصب این عالم همچون کوههای بلند است مثل سلطنت و وزارت و غیره و اهل مناصب چون بزان‌اند که بر آن کوههای بلند میروند. کوهها دایم برجاست و ایشان نیست میشوند باز بعضی را این کوههای بلند پیدا میکند و بعضی را رسوا میکند. نیکی بعضی در بی منصبی پنهان است و بدی بعضی همچنان. پس منصب بلندی است که چون بر آن بلندی میروند بد و نیک آن دو قوم بر کافۀ خلایق پیدا میشود خنک آنکس که نیک سیرت باشد لاجرم بر این بلندی خوب نماید و نامش بنیکی در این عالم بماند و وای بر آنکه بعکس باشد: هست منصب چو کوه در عالمبخش ۱۴۷ - در بیان آنکه چون ولیی در حق ولی دیگر گواهی داد بولایتش اگرچه تو نظر آن نداری که آن ولایت را در او ببینی و الا اگر مقبلی باید که محققت شود. زیرا گواهی یک ولی بجای صد هزار است از خلق دیگر. چنانکه گواهی صراف در حق زر بجای صد هزار است که صراف نباشند و در تقریر آنکه عالم باقی نه چنان عالمی است که بشرح و بیان معلوم گردد، اثر تقریرش این مقدار است که ترغیب کند بطلب آن عالم و هر کس در بیان ماند و آنرا پیشه گیرد هرگز از آن عالم مطلع نشود زیرا اطلاع آن یابد که بیقراری و گداز از آتش عشق دارد و در بیان دیگر که اصل در تحصیل فقر صحبت است چون آن فوت شود و شیخ راستین دست ندهد بعد از آن باید بعمل مشغول شدن زیرا بی آب تیمم بجای آب است و بی آفتاب چراغ بجای آفتاب: دائماً شد حسام دین او را

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پر و بال است همت انسان
مرد بیهمت است چون حیوان
هوش مصنوعی: انسان با اراده و تلاش می‌تواند به اوج بربخورد، اما کسی که تلاش و عزمی ندارد، مانند یک حیوان است که توان پرواز ندارد.
مرغ برد بپر بر اوج هوا
مرد پرد ورای ارض و سما
هوش مصنوعی: پرنده‌ای به اوج آسمان پرواز کرد و از زمین و آسمان فراتر رفت.
مرغ پرد مدام سوی جهات
مرد پرد بسوی ذات و صفات
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که همیشه در حال پرواز است، به سوی جهات مختلف می‌رود، اما انسان باید به سوی ذات و ویژگی‌های خود توجه کند.
آن پریدن بود بسوی ممات
وین پریدن بسوی آب حیات
هوش مصنوعی: پریدن به سوی مرگ و نابودی است، و این پریدن به سمت زندگی و بقا.
خنک آنرا که همتش باشد
دل و جان در ره خدا پاشد
هوش مصنوعی: چقدر خوب است کسی که برای رسیدن به خدا، دل و روحش را وقف می‌کند و در این راه تلاش می‌کند.
غیر عشق خدای را نخرد
هرچه پرده است بهر حق بدرد
هوش مصنوعی: جز عشق، هیچ چیزی ارزش پرستش ندارد؛ همه‌ی جاذبه‌ها و زیبایی‌ها برای طلب حق و حقیقت بی‌ارزشند.
گذرد خوش ز فرش و عرش علا
رود از لا روانه در الا
هوش مصنوعی: از میان زیبایی‌ها و والایی‌ها، این جریان به سوی خالق در حرکت است.
رست از لا هر آنکه در الا
یافت حق را ورای ارض و سما
هوش مصنوعی: هر کسی که حقیقت را در "الا" پیدا کند، از محدودیت‌های دنیا و آسمان رهایی می‌یابد.
ماند باقی در آن جناب قدیم
تا ابد در نعیم وصل مقیم
هوش مصنوعی: او در حالت خوشی و آرامش باقی خواهد ماند و تا ابد در لذت وصال شریک خواهد بود.
بی نشان گشت و از نشان برهید
در معانی شد از صور بجهید
هوش مصنوعی: بی‌نشان شد و از همه‌جا پرواز کرد، به معانی عمیق و واقعی رسید و از ظاهر خارج شد.
پر همت عطای مردان است
رسته آن پر ز نور یزدان است
هوش مصنوعی: افراد با اراده و با تلاش، به موهبت‌ها و نعمات دست می‌یابند و این تلاش آن‌ها از نور الهی نشأت می‌گیرد.
هرکرا ایزد آفرید سعید
بر خدا هیچ چیز را نگزید
هوش مصنوعی: هر کس که خداوند او را به سعادت و خوشبختی خلق کرده، خداوند هیچ چیزی را از او نپسندیده است.
جز خدا را نخواست در دو جهان
جن فدا کرد در ره جانان
هوش مصنوعی: جز خدا را در هیچ یک از دو جهان نخواست و برای معشوق خود جان و زندگی را فدای کرد.
گشت او را مقام مقعد صدق
کوششش چونکه بود از سر عشق
هوش مصنوعی: او به جایگاهی محترم رسید، چرا که تلاشش را با عشق آغاز کرده بود.
پر بکتمر کریم الدین
هست اندر زمان ولی گزین
هوش مصنوعی: در زمان حاضر، کریم الدین در دسترس است، اما باید انتخاب مناسبی داشته باشی.
اندر این دور اوست صاحبدل
نفس را کرده بهر حق بسمل
هوش مصنوعی: در این دوره، آن که دل آگاه و با فهم است، به خاطر خدا خود را قربانی کرده و آماده فدای جانش شده است.
بهر عید وصال آن سلطان
کرد او گاو نفس را قربان
هوش مصنوعی: به خاطر جشن دیدار آن محبوب، او جان خود را قربانی کرد.
رمز موتوا ز مصطفی چو شنید
حلق تن را بتیغ عشق برید
هوش مصنوعی: وقتی حلقه‌ای از زندگی را بشنوید که با عشق از نیکی‌های پیامبر می‌گوید، آنچنان تحت تأثیر قرار می‌گیرید که از همه چیز دست خواهید کشید.
از خودی مرد و زنده شد ز خدا
مردۀ زنده اوست در دو سرا
هوش مصنوعی: انسانی که از خودگویی و انانیت خود می‌گذرد و به مقام رفیع انسانی می‌رسد، در واقع از خداوند تجلی یافته و زندگی حقیقی را تجربه می‌کند. او هم در دنیا و هم در آخرت زنده است و حقیقت وجودش از منبع الهی نشأت می‌گیرد.
خلق را دستگیر نیست جز او
اندر این عصر امیر نیست جز او
هوش مصنوعی: در این زمان، جز او کسی نیست که بتواند به مردم کمک کند و او تنها کسی است که در این عصر دارای مقام و قدرت است.
هرکه او را محب و یار بود
کار او عاقبت تمام شود
هوش مصنوعی: هر کسی که محبت و دوستی نسبت به او داشته باشد، در نهایت کارش به خوبی به انجام می‌رسد.
همتش بر هر آن که شد مصروف
شود او چون جنید و چون معروف
هوش مصنوعی: هرکسی که اراده و تلاشش معطوف به هدفی باشد، به مانند جنید و معروف می‌شود، یعنی به مقام و مرتبه‌ای بلند می‌رسد.
هر که اصغا کند از او اسرار
گرددش فهم کوست از احرار
هوش مصنوعی: هر کسی که به گوش جان گوش دهد و به دقت به سخنان توجه کند، می‌تواند به رازها و ویژگی‌های خاص پی ببرد و درک عمیق‌تری از مردم آزادیخواه پیدا کند.
یادگار حسام دین ما را
اوست امروز در جهان یارا
هوش مصنوعی: امروز در دنیا، یادگاری از حسام دین ما وجود دارد.
هر که زان فوت در دها دارد
یافت درمان چو رو بدو آرد
هوش مصنوعی: هر کسی که از آن دمی که گذشت، در دل خود نگران است، اگر به سوی او بیاید، درمانی برای دردش خواهد یافت.
هله زان پیش کاین شود هم فوت
برهانید خویش را از موت
هوش مصنوعی: بیایید به گذشته برگردیم، که در آنجا می‌توانیم خود را از مرگ نجات دهیم.
روز و شب در رضای او کوشید
می جانی ز جام او نوشید
هوش مصنوعی: در طول روز و شب تلاش می‌کنم تا مورد رضایت او باشم و از می او بهره‌مند شوم.
تا ز تیغ اجل شوید آزاد
تا دهید از جهان کون و فساد
هوش مصنوعی: برای رهایی از چنگال مرگ، باید از زشتی‌ها و ناپایداری‌های این دنیا دوری کنید.
تا شود عمرتان برون از عد ّ
در جهانی که نیست آن را حد
هوش مصنوعی: با آرزوی طول عمر برای شما در جهانی که محدودیتی ندارد.
در نعیم بقا شوید مقیم
با خدا یار و همنشین و ندیم
هوش مصنوعی: در زندگی جاودانه، نزد خداوند ساکن شوید و با او دوست و همنشین باشید.
بی نظیر است در جهان امروز
نیستش مثل در زمان امروز
هوش مصنوعی: در جهان امروز، او بی‌نظیر و یکتا است و هیچ هم‌تایی ندارد.
گر ز ماضی و حال میگویم
اوست مقصود از این تکاپویم
هوش مصنوعی: اگر از گذشته و حال صحبت می‌کنم، هدف من از این تلاش‌ها همانا اوست.
ذکر عیسی و موسی و عمران
همه را شرح حال او میدان
هوش مصنوعی: نام عیسی و موسی و عمران، تماماً نشانهٔ حال اوست.
ذکر منصور و ادهم و کرخی
ذکر ذوالنون و احمد بلخی
هوش مصنوعی: ذکر نام‌های منصور و ادهم و کرخی به معنای یادآوری شخصیت‌های بزرگ و معروف است. همچنین یادآوری ذوالنون و احمد بلخی نیز نشان‌دهنده اهمیت و نفوذ این افراد در تاریخ و فرهنگ است. این بیان در واقع اشاره به بزرگی و شناخته‌شدگی این شخصیت‌ها در بین مردم دارد.
ذکر هر را هرو که گفتم من
ذکر جمله گزیدگان ز من
هوش مصنوعی: هر کسی را که من نام بردم، ذکر او به معنای یادآوری تمام برگزیدگان و نیکان از جانب من است.
نیست مقصود از اینهمه گفتار
غیر اوصاف آن نکو کردار
هوش مصنوعی: این همه گفت‌وگو به جز توصیف شخصیتی نیک‌سیرت هدف دیگری ندارد.
ذکر ماضی ز عاشقان نه رواست
ماضی و آتی از جهان فناست
هوش مصنوعی: گفتن از گذشته عاشقان جایز نیست؛ چرا که گذشته و آینده هر دو از این دنیای زودگذر هستند.
گفت عاشق همیشه از نقد است
هرچه جز نقد پیش او فقداست
هوش مصنوعی: عاشق همیشه بر ارزش واقعی چیزها تأکید می‌کند و هر چیزی که جز آن ارزش باشد، برای او بی‌معنا و غیرمفید است.
در حدیثش اگر عدد باشد
قصد او زان عدد احد باشد
هوش مصنوعی: اگر در سخنانش به شمارش اشاره شود، منظور او تنها به یک عدد یگانه است.
در نبی شرح انبیاء گزین
گرچه فرمود حق عیان و مبین
هوش مصنوعی: در کتاب‌های دینی و آموزه‌های انبیاء، به جزئیات و توضیحات آن‌ها پرداخته شده است. هرچند که خداوند کلام خود را به وضوح و به روشنی بیان کرده است.
هر یکی را جدا ثناها گفت
بنمود آشکار سر نهفت
هوش مصنوعی: هر کسی را به طور جداگانه توصیف کردند و ویژگی‌های نهفته‌اش را به وضوح نشان دادند.
خلق وخلقی که بود هر یک را
شرح کرد و ستود هر یک را
هوش مصنوعی: هر یک از انسان‌ها و ویژگی‌هایشان را توصیف و تحسین کرد.
قصد حق زان همه محم ّ د بود
ور نه لولاک از چه رو فرمود
هوش مصنوعی: هدف از خلقت و همه‌ی موجودات به خاطر پیامبر است و اگر او نبود، خداوند به چه دلیلی به آفرینش دست می‌زد.
اصل او بود در فروع و اصول
زانکه ازو زادهم وصول و فصول
هوش مصنوعی: او سرچشمه‌ای است برای تمام فروع و اصول، زیرا که از او به وجود می‌آید هر رسیدن و هر فصل جدید.
حمد او کرد در ثنای رسل
که توئی قطب و مقتدای رسل
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به ستایش و تمجید از مقام پیامبران شده است. در واقع، شاعر به بزرگی و جایگاه خاص یکی از این پیامبران اشاره می‌کند و او را محور و راهنمای دیگر پیامبران می‌داند. این بیت نشان‌دهنده احترام و ارادت به مقام این شخصیت بزرگ است.