بخش ۱۱۲ - در بیان آنکه هر که ولی خداست راستین او را خودی نماند و پیش از مرگ ضروری که آن مرگ بیخبران و عوام است پیش عظمت خدای تعالی مرد و تمام نیست گشت، بامر موتوا قبل ان تموتوا از خدا هست شد زندگی یافت، اینچنین ذاتی نمیرد و تا ابد باقی باشد زیرا هستی مردارش در نمکلان وصال پاک گشت و سر بسر نمک شد همه عالم مرید چنین شیخ باشند اگر دانند و اگر ندانند زیرا خوشیهای عالم همه از پرتو اوست. همچنانکه زراندود هم از کان زر باشد هر که بزر اندود روی آرد از زرروی نگردانیده است بلکه روز و شب روی بزر دارد و ساجد و عابد زر است لیکن زر اینجا مستعار است عاقبت نخواهد ماندن پس خدای را بوجهی بندگی میکند که بخدا نرسد. بر این تقدیر معلوم میشود که همه عالم مرید شیخاند و بهر سوی که رو میکند بشیخ رو میکنند و شیخ را میپرستند الا خبر ندارند.
هر چه اندر جهان خوشت آید
تن و جانت از آن بیاساید
آن خوشیها همه منم هشدار
نقش بگذارو رو بمعنی آر
کان همه صورت اند و من جانم
در درونشان چو مهر رخشانم
لطف اجسام نی که از جان است
نی که خاک از وجود زرکان است
همگان عاشق اند بر نورم
گرچه اندر نقوش مستورم
همگان غیر من نمیجویند
همگان سوی من همیپویند
غیر من نیست هیچ در خورشان
هوس من پر است در سرشان
همه ذرات آسمان و زمین
از بدو نیک و سرد و گرم یقین
ساجدان منند و ذکر کنان
روز و شب جمله از دل و از جان
زانکه نور حقم درین سایه
هست سودم از او و سرمایه
نشدم هیچ من جدا ز خدا
همچو موجم بجوش از آن دریا
دوئیی نیست آشکار و نهان
بی حجابی یقین شد ستم آن
گر ز صد کوزه آب جوی خوری
یک بود آنهمه بلطف و تری
آب هر کوزه گر بگوید این
که منم تشنه را دوای گزین
سخنش را قبول کن از جان
زانکه عطشان شود از او ریان
آب در هیچ کوزه ای نرود
تا که اول ز جو جدا نشود
گرچه از جوی گشته است جدا
آب شیرین صاف جان افزا
لیک آن خاصیت که داشت در اوست
گرچه از جو برون درون سبوست
با وجود فراق آن دعوی
نیست کژ راست است در معنی
پس چنان آب را که نیست جدا
هیچ وقتی زلجۀ دریا
هست قایم بدو چو نور بخور
نیست غایب از او چو عقل از سر
برسد گر بگوید این که مرا
میکند سجده خلق ارض و سما
هیچ عاقل نگفت هست جدا
نور پاک خدا زذات خدا
اینچنین نور را مگوی دگر
خالقت اوست نه بپایش سر
تا سرت را ببخشد او سری
عوض هر برت دهد بری
بخش ۱۱۱ - در بیان آنکه اولیاء اسرار حقاند و هر که به سرّ خدای عشق بازی کند با خدای کرده باشد، به کسی دیگر نکرده باشد. پس از این روی حق تعالی عشقبازی به خود میکند همچنانکه به مصطفی علیهالسّلام میفرماید که «لولاک لما خلقت الافلاک» اگر تو نمیبودی آسمان و زمین را نمیآفریدم یعنی برای آن آفریدم که «تا من که خدایم پیدا شوم» چنانکه میفرماید «کنت کنزاً مخفیاً فاحببت ان اعرف» گنجی بودم پنهان خواستم که پیدا شوم. هرکه زیرک است و عاقل داند که این هر دو سخن یکی است: زان به احمد خطاب شد لولاکبخش ۱۱۳ - در تفسیر این آیت که ائتیا طوعاً او کرهاً، و در معنی وان من شیئی الا یسبح بحمده: طرح این را خدای در قرآن
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر چه اندر جهان خوشت آید
تن و جانت از آن بیاساید
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این دنیا به تو خوش میآید، روح و جسمت از آن بهرهمند میشود و آرامش مییابد.
آن خوشیها همه منم هشدار
نقش بگذارو رو بمعنی آر
هوش مصنوعی: تمام خوشیها به من مربوط میشود. مراقب باش که نقش خود را در زندگی فراموش نکنی و به معنای واقعی زندگی کن.
کان همه صورت اند و من جانم
در درونشان چو مهر رخشانم
هوش مصنوعی: همه آنها ظاهری دارند و من درونِ آنها وجود دارم، مانند نوری درخشان که در چهرهها نمایان است.
لطف اجسام نی که از جان است
نی که خاک از وجود زرکان است
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم وجود و اهمیت زندگی و روح اشاره دارد. شاعر به این نکته تأکید میکند که جان و روح انسان از نظر ارزش و اهمیت بسیار فراتر از جسم و مادیات است. وجود واقعی انسان در عمق روح او نهفته است و این روح است که به زندگی و وجود او معنا میبخشد. در واقع، لذتها و زیباییهای زندگی به خاطر وجود روح و جان است و نه به خاطر جسم و مادیات.
همگان عاشق اند بر نورم
گرچه اندر نقوش مستورم
هوش مصنوعی: همه عاشق من هستند، هرچند که من در ظاهرم پنهان و غیرقابل مشاهده هستم.
همگان غیر من نمیجویند
همگان سوی من همیپویند
هوش مصنوعی: همه افراد به دنبال چیزهایی هستند جز من، در حالی که همه آنها به سوی من میآیند.
غیر من نیست هیچ در خورشان
هوس من پر است در سرشان
هوش مصنوعی: هیچ کس جز من در این دنیا وجود ندارد که شایسته آرزوهایم باشد، زیرا آرزوهایم در سرشان فراوان است.
همه ذرات آسمان و زمین
از بدو نیک و سرد و گرم یقین
هوش مصنوعی: تمام موجودات در آسمان و زمین، از ابتدا تا به حال، به گونهای که نیک و بد، سرد و گرم در آنها وجود دارد، به وضوح و یقین قابل مشاهده هستند.
ساجدان منند و ذکر کنان
روز و شب جمله از دل و از جان
هوش مصنوعی: ساجدان، افرادی هستند که در تمام طول روز و شب یاد و ذکر خداوند را بر زبان دارند و این عمل را با تمام وجود و از صمیم قلب انجام میدهند.
زانکه نور حقم درین سایه
هست سودم از او و سرمایه
هوش مصنوعی: زیرا من از نور حقیقت بهرهمندم و این نور در سایهی وجود من قرار دارد، لذا از آن نور بهرهوری و ثروت حاصل میکنم.
نشدم هیچ من جدا ز خدا
همچو موجم بجوش از آن دریا
هوش مصنوعی: من هرگز از خدا جدا نشدهام، مانند موجی هستم که از دریا میجوشد.
دوئیی نیست آشکار و نهان
بی حجابی یقین شد ستم آن
هوش مصنوعی: هیچ تفاوتی بین ظاهر و باطن وجود ندارد، و بدون شک، بیحجابی و شکافهای واقعی زندگی، ظلمی آشکار به شمار میرود.
گر ز صد کوزه آب جوی خوری
یک بود آنهمه بلطف و تری
هوش مصنوعی: اگر از صد کوزه آب جوی بخوری، باز هم یکی بیشتر نیست و آن هم به لطف و تازگیاش است.
آب هر کوزه گر بگوید این
که منم تشنه را دوای گزین
هوش مصنوعی: هر هنرمند و سازندهای میتواند بگوید که کار او بهترین و مناسبترین گزینه برای رفع نیاز تشنه است.
سخنش را قبول کن از جان
زانکه عطشان شود از او ریان
هوش مصنوعی: از دل و جان به حرف او گوش بده، زیرا او با سخنش میتواند روح تو را سیراب کند.
آب در هیچ کوزه ای نرود
تا که اول ز جو جدا نشود
هوش مصنوعی: آب هیچگاه در کوزه ای نمیریزد، مگر اینکه اول از چشمه یا منبع خود جدا شده باشد.
گرچه از جوی گشته است جدا
آب شیرین صاف جان افزا
هوش مصنوعی: هرچند که آب شیرین و زلال از جوی جدا شده است، اما هنوز هم میتواند جان را nourish و تقویت کند.
لیک آن خاصیت که داشت در اوست
گرچه از جو برون درون سبوست
هوش مصنوعی: اما خاصیتی که او دارد، همچنان در او باقی است، حتی اگر از جوی آب خارج شده و درون پیاله باشد.
با وجود فراق آن دعوی
نیست کژ راست است در معنی
هوش مصنوعی: با وجود جدایی، هنوز هم در معنی این موضوع شکی وجود ندارد.
پس چنان آب را که نیست جدا
هیچ وقتی زلجۀ دریا
هوش مصنوعی: آب دریا هیچ وقت از هم جدا نمیشود، پس مانند آب، همیشه در حال حرکت و جریان است.
هست قایم بدو چو نور بخور
نیست غایب از او چو عقل از سر
هوش مصنوعی: وجود او مانند نور است که همیشه حاضر و روشن است، و او همیشه در کنار ماست مانند عقل که همیشه در سر ما وجود دارد و غایب نیست.
برسد گر بگوید این که مرا
میکند سجده خلق ارض و سما
هوش مصنوعی: اگر بگوید که من را سجده میکنند، همه موجودات زمین و آسمان به پای من درمیافتند.
هیچ عاقل نگفت هست جدا
نور پاک خدا زذات خدا
هوش مصنوعی: هیچ انسان دانایی نگفته است که نور پاک خداوند جدا از خود خداوند است.
اینچنین نور را مگوی دگر
خالقت اوست نه بپایش سر
هوش مصنوعی: در این دنیا نوری که وجود دارد را به یکی دیگر نسبت ندهید، چرا که خالق این نور تنها اوست و هیچ کس دیگری نمیتواند در این زمینه بر او پیشی بگیرد.
تا سرت را ببخشد او سری
عوض هر برت دهد بری
هوش مصنوعی: به او اجازه بده که با محبت و بخشش خودت را از مشکلات رها کند، و به جای هر درد و رنجی که تحمل کردهای، آرامش و آسایش ببخشد.