گنجور

بخش ۱۰۱ - در بیان آنکه غم آخرت زندگی بار آورد و غم دنیا دل را پژمرده کند. زیرا دنیا گندم نما و جو فروش است بظاهر خوب مینماید و در حقیقت زشت است،عجوزه‌ایست که خود را میآراید و در نظر خوب و جوان مینماید، بسحر و مکر مردم را از راه میبرد رهزن راه خداست، قلب را زر مینماید و بدرا نیک و نیستی را هستی شهوات و چرب و شیرین دنیا بزبان حال وسوسه میکند آدمی را که گرد ما گرد تا سود بری و سود آن کلی زیان است

غم دنیا مخور زیان دارد
غم دین خور که سود آن دارد
جان بکاهد ز غصه دنیا
دل ببالد ز انده عقبی
بهر حق رنج هست گنج عظیم
بهر دنیا بود چو زهر الیم
غم و شادی این جهان عبث است
ظاهرش مشک و باطنش خبث است
پوست بر آدمی بود تزیین
زیر آن خون و بلغم و سرگین
چون عجوزه است صورت دنیا
می‌نماید ز رنگ و بو زیبا
پر فریب است و مکر آن غدار
تا نیفتی به دام او هشدار
قلب او را مکن چو نقد قبول
درمش کمتر است از یک بول
هین ببازار او مشو مفتون
تا نیفتی چو ابلهان مغبون
هر که با او کند خرید و فروخت
جهت خود زیان‌ها اندوخت
خلق بسیار از او به درد و حنین
مفلس و بی‌مراد شسته حزین
جز ولی و نبی کسی نرهید
غیر ایشان ز دام او نجهید
زو شده انس و جن به دام جحیم
گشته محروم از عطای نعیم
همه از ذوق دانه ‌ اش در فخ
مانده و گشته هیزم دوزخ
روز محشر کنند از او افغان
از کبیر و صغیر و پیر و جوان
خنک آن جان کزو بود به حذر
نکند سوی او به میل نظر
ور نظر افتدش بر او ناگاه
جاه دنیا نماید او را چاه
قند دنیا برش بود چون سم
شادی و عشرتش سراسر غم
همچو افعی نمایدش دنیا
زو گریزد رود سوی عقبا
از چنین اژدها نیافت پناه
غیر آن کو گریخت در اللّه
ذکر و صوم و صلاة دافع اوست
خنک او را که طاعت حق خوست
دین همی‌گردد از نماز افزون
هرکه دین را فروخت شد مغبون
این جهان را چو نقش دان و چو پوست
دشمن است ارچه مینماید دوست
وعده ‌ هایش دروغ و بی‌مغز است
مغز بر نغزهاش چون چغز است
دعوتت می‌کند به سوی نعیم
تا بدین حیله ات برد به جحیم
نفس بد سوی اوست رهبر تو
در پیش چون روی برد سر تو
عقل ضد وی است در خواهش
زین فزایش بود وزان کاهش
داروی تلخ اگر دهد خردت
خوش بخور تا ز رنج واخردت
گرچه تلخ است طفل را مکتب
بهر بازی رمد ز علم و ادب
اندر آخر نمایدش معکوس
ماند اندر ندامت او منکوس
سبب لعب کودک بدرای
خوار و مردود گشت در دو سرای
وانکه بازی و هزل را بگذاشت
رایت بخت چون شهان افراشت

بخش ۱۰۰ - در بیان آنکه از دور آدم تا این غایت احوال اولیای کامل و عاشقان واصل ظاهر شد و خلق رو بدیشان آوردند و احوال بزرگی ایشان را همه شنیدند و قبول کردند و اهل علم ظاهراً از حال ایشان بیخبر بودند تا حدی که منصور حلاج رحمة اللّه علیه را از غایت بیخبری بردار کردند و آویختند باز بالای عالم اولیاء عالم دیگر است و آن مقام معشوق است، این خبر در عالم نیامد و بهیچ گوش نرسید مولانا شمس الدین تبریزی عظم اللّه ذکره جهت مولانا جلال الدین قدسنا اللّه بسره العزیز ظاهر شد تا او را از عالم عاشقی و مرتبۀ اولیائی و اصل سوی عالم معشوقی برد زیرا از ازل گوهر آن دریا بود که کل شیئی یرجع الی اصله: ناگهان شمس دین رسید به ویبخش ۱۰۲ - در بیان آنکه کارهای دنیا همه بازی است و در آن کارها هیچ فائده و حاصلی نیست. همچنانکه کودکان یکی پادشاه شود و یکی وزیر و یکی سرهنگ و یکی امیر و بعضی لشکر. بدان هیچ قلعه و ولایتی حاصل نشود. اینهمه عمر ضایع کردن باشد در بی فائدگی. چون پیر شوند و بزرگ از آن پشیمان گردند و گویند که چرا عوض بازی علم و ادب نیاموختیم. سب جهل خواری و بینوائی میکشیم. اکنون عمر دنیا را حالت طفلی دان، و شهوات و شاهدان و جاه و مال را آن بازی دان که در آن حاصلی نیست جز پشیمانی. و آخرت را حالت پیری دان که بر تو مکشوف میشود که آنچه شیرین مینمود تلخ بود، و آنچه جاه چاه، و آنچه خوب زشت، الی مالانهایه. چنانکه حق تعالی میفرماید انما الدنیا لعب و لهو و زینة. زینت از آن میفرماید که ذاتش از خود خوب نیست بتزیین خوب مینماید. و در سورۀ دیگر میفرماید که زین للناس حب الشهوات. مزین نمود شهوات خود را بخلق همچون مس زراندود و یا چون عجوزۀ آراسته بظاهر خوب و بباطن زشت، خویش دروغ و زشتیش راست چنانکه قلب: کار دنیا بود یقین بازی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم دنیا مخور زیان دارد
غم دین خور که سود آن دارد
هوش مصنوعی: غم و اندوه دنیا را نخور، چون ضرر دارد. به جای آن، به غم دین بپرداز که نتیجه‌اش سودمند خواهد بود.
جان بکاهد ز غصه دنیا
دل ببالد ز انده عقبی
هوش مصنوعی: دل انسان به خاطر مشکلات دنیا افسرده می‌شود، اما به خاطر امیدها و آرزوهای آینده، روحش شاد و سرزنده می‌گردد.
بهر حق رنج هست گنج عظیم
بهر دنیا بود چو زهر الیم
هوش مصنوعی: برای رسیدن به ارزش‌های واقعی و گران‌بها، باید تلاش و زحمت کشید، اما دنیا فقط جزایری از مشکلات و سختی‌هاست که مانند زهر می‌ماند.
غم و شادی این جهان عبث است
ظاهرش مشک و باطنش خبث است
هوش مصنوعی: این دنیا پر از تلاطم و نوسانات است؛ در ظاهر ممکن است خوشی‌ها و لذت‌ها وجود داشته باشد، اما در باطن، دردها و مشکلات زیادی نهفته است. بنابراین، غم و شادی‌های این دنیا به نوعی بی‌فایده و قابل‌اعتماد نیستند.
پوست بر آدمی بود تزیین
زیر آن خون و بلغم و سرگین
هوش مصنوعی: ظاهر انسان زیبا و خوش‌رنگ است، اما آنچه درون او وجود دارد، خونی غلیظ و ناخوشایند و چیزهای ناپسند است.
چون عجوزه است صورت دنیا
می‌نماید ز رنگ و بو زیبا
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک زن پیر و زشت است که تنها با رنگ و عطرش زیبا به نظر می‌رسد.
پر فریب است و مکر آن غدار
تا نیفتی به دام او هشدار
هوش مصنوعی: از دسیسه و فریب آن فرد ناپسند غافل نباش، تا زمانی که به دامش نیفتی، مراقب باش.
قلب او را مکن چو نقد قبول
درمش کمتر است از یک بول
هوش مصنوعی: قلب او را مانند پول نقد قبول نکن، چرا که ارزش آن کمتر از یک سکه است.
هین ببازار او مشو مفتون
تا نیفتی چو ابلهان مغبون
هوش مصنوعی: ای دوست، در بازار دنیا فریب نخور و دلخوش نشو، وگرنه همچون افراد نادان و بازیچه‌ی دیگران گرفتار خواهی شد.
هر که با او کند خرید و فروخت
جهت خود زیان‌ها اندوخت
هوش مصنوعی: هر کسی که با او معامله کند، در واقع به سود شخصی خود، زیان‌هایی برای خود جمع می‌کند.
خلق بسیار از او به درد و حنین
مفلس و بی‌مراد شسته حزین
هوش مصنوعی: یکی از دلایل درد و اندوه مردم، فقر و نداشتن نیازهای ضروری زندگی است که آنها را در حالت ناامیدی و غمگینی قرار داده.
جز ولی و نبی کسی نرهید
غیر ایشان ز دام او نجهید
هوش مصنوعی: جز ولی و پیامبر، هیچ‌کس از دام او نجات نیافت؛ هیچ‌کس غیر از آن‌ها نتوانست از چنگال او فرار کند.
زو شده انس و جن به دام جحیم
گشته محروم از عطای نعیم
هوش مصنوعی: انسان و جن به دام جهنم گرفتار شده‌اند و از نعمت‌های بهشتی محروم هستند.
همه از ذوق دانه ‌ اش در فخ
مانده و گشته هیزم دوزخ
هوش مصنوعی: همه به خاطر شوق و اشتیاق به دانه‌اش در تحیر وناامیدی گرفتار شده‌اند و خود را در آتش عذاب می‌بینند.
روز محشر کنند از او افغان
از کبیر و صغیر و پیر و جوان
هوش مصنوعی: در روز قیامت، همه از او فریاد خواهند زد، چه بزرگ‌ترها و چه کوچک‌ترها، چه پیرها و چه جوان‌ها.
خنک آن جان کزو بود به حذر
نکند سوی او به میل نظر
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن کسی که از او دوری نمی‌کند و با میل و رغبت به سمت او نگاه می‌کند.
ور نظر افتدش بر او ناگاه
جاه دنیا نماید او را چاه
هوش مصنوعی: اگر ناگهان توجه او به کسی بیفتد، وسوسه‌های دنیا او را به دام می‌اندازند.
قند دنیا برش بود چون سم
شادی و عشرتش سراسر غم
هوش مصنوعی: شیرینی دنیا تنها ظاهرش خوشایند است، اما در واقع شادی و لذت آن پر از غم و ناراحتی است.
همچو افعی نمایدش دنیا
زو گریزد رود سوی عقبا
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک مار زنگی است که انسان را از خود می‌ترساند و به جای توجه به آن، باید به آینده و معنویات روی آورد.
از چنین اژدها نیافت پناه
غیر آن کو گریخت در اللّه
هوش مصنوعی: از چنین موجود خطرناکی هیچ پناهی نمی‌توان یافت، جز آن کسی که به خدا پناه ببرد و از آن فرار کند.
ذکر و صوم و صلاة دافع اوست
خنک او را که طاعت حق خوست
هوش مصنوعی: عبادات مانند ذکر، روزه و نماز، مایه‌ی دور کردن مشکلات و سختی‌ها هستند. خوشا به حال کسی که انجام این فرایض الهی را دوست دارد و به آن ملتزم است.
دین همی‌گردد از نماز افزون
هرکه دین را فروخت شد مغبون
هوش مصنوعی: نماز و عبادت باعث تقویت ایمان و دین انسان می‌شود. کسی که ارزش دین را فدای چیز دیگری کند، در حقیقت متضرر و زیان‌دیده می‌شود.
این جهان را چو نقش دان و چو پوست
دشمن است ارچه مینماید دوست
هوش مصنوعی: این دنیا را مانند یک نقش یا تصویر بدان، و همچون پوستی که دشمن است. اگرچه به نظر می‌رسد دوست باشد.
وعده ‌ هایش دروغ و بی‌مغز است
مغز بر نغزهاش چون چغز است
هوش مصنوعی: وعده‌های او بی‌اساس و بی‌محتوا است، همان‌طور که مغز او به وعده‌هایش هیچ فکر و منطقی ندارد.
دعوتت می‌کند به سوی نعیم
تا بدین حیله ات برد به جحیم
هوش مصنوعی: تو را به سوی نعمتی دعوت می‌کند، اما به وسیله این فریب تو را به جهنم می‌برد.
نفس بد سوی اوست رهبر تو
در پیش چون روی برد سر تو
هوش مصنوعی: نفس بد به سمت خداوند می‌رود و تو باید وقتی که رو به او می‌کنی، سر و درون خود را به سمت او ببر.
عقل ضد وی است در خواهش
زین فزایش بود وزان کاهش
هوش مصنوعی: عقل با خواسته‌های او در تضاد است و این تضاد سبب افزایش یا کاهش تمایلات او می‌شود.
داروی تلخ اگر دهد خردت
خوش بخور تا ز رنج واخردت
هوش مصنوعی: هرچند که دارویی تلخ و ناگوار باشد، اما اگر عقل و خرد تو آن را تجویز کرده، باید آن را با خوشحالی بخوری تا از درد و رنجی که ممکن است دچارش شوی، جلوگیری کنی.
گرچه تلخ است طفل را مکتب
بهر بازی رمد ز علم و ادب
هوش مصنوعی: هرچند کودکان از درس و تحصیل بیزارند و احساس تلخی دارند، ولی این آموزش‌ها برای آنها ضروری است و از بازی کردن دور می‌کند.
اندر آخر نمایدش معکوس
ماند اندر ندامت او منکوس
هوش مصنوعی: در پایان کار، نتیجه‌اش برعکس می‌شود و او با حسرت و پشیمانی مواجه خواهد شد.
سبب لعب کودک بدرای
خوار و مردود گشت در دو سرای
هوش مصنوعی: علت بازی کردن کودک به خاطر ناپاکی و بی‌ارزشی اوست که در دو دنیا (دنیا و آخرت) سقوط می‌کند.
وانکه بازی و هزل را بگذاشت
رایت بخت چون شهان افراشت
هوش مصنوعی: کسی که بازی و شوخی را کنار گذاشت، مثل شاهان پرچم خوشبختی را برافراشت.