گنجور

بخش ۱۶ - در جستجوی جایی دلکش و سرزمینی خرم

ز هم پرواز اگر مرغی فتد دور
قفس باشد به چشمش گلشن حور
گرش افتد به شاخ سرو پرواز
نماید شاخ سروش چنگل باز
رمد طبعش ز فکر آب و دانه
ارم باشد برا و صیاد خانه
نهد گل زیر پا آسیب خارش
نماید آشیان سوراخ مارش
نه ذوق آنکه افشاند غباری
کشد مرغوله ای در مرغزاری
نه آن خاطر که برآزاده سروی
کند بازی به منقار تذوری
ز باغ و راغ در کنجی خزیده
سری در زیر بال خود کشیده
دل شیرین که مرغی بسته پر بود
پرش ساعت به ساعت خسته تر بود
ز بس غم شد بر آن مرغ غم آهنگ
سرا بستان خسرو چون قفس تنگ
دگر مرغان پر اندر پر نواساز
غم دل بسته او را راه پرواز
ز ناخوش بانگ آن مرغان گستاخ
بر آن شد تا پرد زان گوشهٔ کاخ
نهد بر شاخساری آشیانه
شود ایمن از آن مرغان خانه
ز کار خویش بردارد شماری
کند کاری که ماند یادگاری
به پرگاری کشد طرح اساسی
که از کارش کند هر کس قیاسی
به شغلش خویش را مشغول دارد
ز خسرو طبع را معزول دارد
یکی را از پرستاران خود خواند
کشید آهی و اشک از دیده افشاند
که دیدی آشناییهای مردم
به مردم بی‌وفاییهای مردم
بنامیزد زهی یاری و پیوند
عفا اله ز آنهمه پیمان و سوگند
چه تخمی‌رست از آب و گل من
دلم کرد این، که لعنت بر دل من
تو او را بین که مارا خواند بر خوان
خودش فرمود دیگر جا به مهمان
به بازارشکر خود کرده آهنگ
مرا اینجا نشانده با دل تنگ
چه اینجا پاس این دیوار دارم
همانا فرض‌تر زین کار دارم
به خسرو ماند این بستان سرایش
موافق نیست طبعم را هوایش
دراین آب و هوا بوی وفا نیست
به چم نرگس باغش حیا نیست
فقیر آن بلبلی، مسکین تَذَروی
که اینجا با گلی خو کرد و سروی
یک نزهتگهی خواهم شکفته
غزالی هر طرف بر سبزه خفته
نم سرچشمه‌ها پیوسته با نم
بساط سبزه‌ها نگسسته از هم
صفیر مرغکان بر هر سر سنگ
گلش خوشرنگ و مرغانش خوش آهنگ
چنین جایی برای من بجویید
بپویید و رضای من بجویید
کزین مهمان نوازیهای بسیار
بسی شرمنده‌ام از روی آن یار
به این مهمانی و مهمان نوازی
توان صد سال کردن عشقبازی
بزرگی کرد و مهمان را نکو داشت
چنین دارند مهمان را که او داشت
فرو نگذاشت هیچ از میزبانی
که برخوردار باد اززندگانی
چه زهر آلود شکرها که خوردیم
چه دندانهاکه بر دندان فشردیم
زهی مهمان کش آن صاحب سرایی
که آید در سرایش آشنایی
کند از خانه و مهمان کرانه
گذارد خانه با مهمان خانه

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز هم پرواز اگر مرغی فتد دور
قفس باشد به چشمش گلشن حور
هوش مصنوعی: اگر پرنده‌ای از هم پرواز کند و به دور قفس بیفتد، برای او به مانند گلشن بهشت خواهد بود.
گرش افتد به شاخ سرو پرواز
نماید شاخ سروش چنگل باز
هوش مصنوعی: اگر پرنده‌ای بر روی شاخه‌ی سرو بنشیند، آن‌گاه شاخه‌ی آن درخت به مانند چنگل باز می‌شود و پرواز می‌کند.
رمد طبعش ز فکر آب و دانه
ارم باشد برا و صیاد خانه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در اثر فکر و توجه به خوراک و زندگی روزمره، طبع و روح انسان از حالت طبیعی و اصیل خود دور می‌شود و همچون یک صیاد خانه‌نشین می‌ماند که به جای جستجو و کوشش، در انتظار روزمرگی و راحتی است.
نهد گل زیر پا آسیب خارش
نماید آشیان سوراخ مارش
هوش مصنوعی: اگر گل را زیر پا بگذارید، آسیب خواهد دید و این عمل می‌تواند باعث شود که ماران به آشیانه‌تان نزدیک شوند.
نه ذوق آنکه افشاند غباری
کشد مرغوله ای در مرغزاری
هوش مصنوعی: نه کسی از روی شوق و شادی غباری را در دشت و صحرا می‌پاشد، بلکه مانند پرنده‌ای که در چراگاه پرواز می‌کند، به خاطر زندگی و آزادگی‌اش این کار را می‌کند.
نه آن خاطر که برآزاده سروی
کند بازی به منقار تذوری
هوش مصنوعی: به خاطر این که یک سرو آزاد درختی با برندی زیبا، به بازی با یک زنبور مشغول است، نیست.
ز باغ و راغ در کنجی خزیده
سری در زیر بال خود کشیده
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای از باغ و دشت، کسی پنهان شده است و سرش را زیر بال خود گذاشته است.
دل شیرین که مرغی بسته پر بود
پرش ساعت به ساعت خسته تر بود
هوش مصنوعی: دل خوشی که مانند پرنده‌ای آزاد بود، هر لحظه بیشتر خسته و ناتوان می‌شد.
ز بس غم شد بر آن مرغ غم آهنگ
سرا بستان خسرو چون قفس تنگ
هوش مصنوعی: به دلیل غم‌هایی که بر آن پرنده‌ی غمگین وارد شده، دیگر نتوانسته در باغ زیبای خسرو آواز بخواند، زیرا قفس او به اندازه‌ای تنگ است که جای نفس کشیدن ندارد.
دگر مرغان پر اندر پر نواساز
غم دل بسته او را راه پرواز
هوش مصنوعی: دیگر پرندگان بر روی پر خود نمی‌توانند پرواز کنند، زیرا غم دل او آن‌ها را به زمین بسته است.
ز ناخوش بانگ آن مرغان گستاخ
بر آن شد تا پرد زان گوشهٔ کاخ
هوش مصنوعی: از صدای ناپسند آن پرندگان بی‌محابا، تصمیم گرفت به پردهٔ آن گوشهٔ کاخ نزدیک شود.
نهد بر شاخساری آشیانه
شود ایمن از آن مرغان خانه
هوش مصنوعی: بر روی درختی لانه‌ای می‌سازد و در امان است از پرندگانی که در آن خانه وجود دارند.
ز کار خویش بردارد شماری
کند کاری که ماند یادگاری
هوش مصنوعی: انسان باید از کارهای خود حسابی داشته باشد و به انجام کارهایی بپردازد که بتواند آثار و یادگاری‌های ارزشمندی از خود به جا بگذارد.
به پرگاری کشد طرح اساسی
که از کارش کند هر کس قیاسی
هوش مصنوعی: کسی که طرح بنیادی و خوبی را انجام دهد، دیگران می‌توانند از کارش به راحتی استفاده کنند و آن را الگو قرار دهند.
به شغلش خویش را مشغول دارد
ز خسرو طبع را معزول دارد
هوش مصنوعی: هر کس باید به کار و حرفه خود مشغول باشد و از شخصیت و روحیات افراد بزرگ دوری کند.
یکی را از پرستاران خود خواند
کشید آهی و اشک از دیده افشاند
هوش مصنوعی: شخصی یکی از پرستارانش را صدا زد و پس از آن آهی کشید و اشکی از چشمانش ریخت.
که دیدی آشناییهای مردم
به مردم بی‌وفاییهای مردم
هوش مصنوعی: آشنایی‌ها و روابط میان مردم غالباً ناشی از بی‌وفایی و کم‌اعتنایی آنها به یکدیگر است.
بنامیزد زهی یاری و پیوند
عفا اله ز آنهمه پیمان و سوگند
هوش مصنوعی: با نامی از یاری و ارتباط، سوگندها و پیمان‌های متفاوتی را به یاد می‌آورم.
چه تخمی‌رست از آب و گل من
دلم کرد این، که لعنت بر دل من
هوش مصنوعی: چه اتفاق عجیبی برای من افتاده که دل من این‌گونه به درد آمده است، لعنت بر دل من.
تو او را بین که مارا خواند بر خوان
خودش فرمود دیگر جا به مهمان
هوش مصنوعی: او او را مشاهده کرد که ما را به سفره خود دعوت کرد و گفت دیگر جایی برای مهمان نیست.
به بازارشکر خود کرده آهنگ
مرا اینجا نشانده با دل تنگ
هوش مصنوعی: به بازار شیرینی آمده‌ام به خاطر تو، اما اکنون در اینجا نشسته‌ام و دل‌تنگ هستم.
چه اینجا پاس این دیوار دارم
همانا فرض‌تر زین کار دارم
هوش مصنوعی: من اینجا پاسبان این دیوار هستم و در واقع بیشتر از این مسئولیت را بر عهده دارم.
به خسرو ماند این بستان سرایش
موافق نیست طبعم را هوایش
هوش مصنوعی: این باغ به زیبایی خسرو شباهت دارد، اما هوای آن با طبع من سازگار نیست.
دراین آب و هوا بوی وفا نیست
به چم نرگس باغش حیا نیست
هوش مصنوعی: در این فضای غم‌انگیز و سرد، نشانی از وفاداری و صداقت دیده نمی‌شود و گل نرگس نیز در این باغ بی‌حیا و عاری از زیبایی است.
فقیر آن بلبلی، مسکین تَذَروی
که اینجا با گلی خو کرد و سروی
هوش مصنوعی: این فقیر همچون بلبل، بیچاره‌ای است که در این مکان با گلی آشنا شده و با سرو در کنار هم زندگی کرده است.
یک نزهتگهی خواهم شکفته
غزالی هر طرف بر سبزه خفته
هوش مصنوعی: من می‌خواهم جایی زیبا و سرسبز بسازم که در آن غزالی در کنار سبزه‌ها استراحت کند.
نم سرچشمه‌ها پیوسته با نم
بساط سبزه‌ها نگسسته از هم
هوش مصنوعی: آب و رطوبت سرچشمه‌ها همیشه با رطوبت گیاهان در ارتباط است و از یکدیگر جدا نشده‌اند.
صفیر مرغکان بر هر سر سنگ
گلش خوشرنگ و مرغانش خوش آهنگ
هوش مصنوعی: صدای پرندگان بر روی هر سنگی زیباست و گل‌های رنگارنگ آنجا را زیباتر کرده و پرندگان هم آهنگ موزونی دارند.
چنین جایی برای من بجویید
بپویید و رضای من بجویید
هوش مصنوعی: برای من جایی مناسب پیدا کنید و به جستجو بپردازید و رضایت من را در نظر داشته باشید.
کزین مهمان نوازیهای بسیار
بسی شرمنده‌ام از روی آن یار
هوش مصنوعی: از اینکه به دوستان بسیار خوب و مهمان‌نوازیم به خاطر محبت‌هایشان مدام شرمنده‌ام، به خاطر آن محبوب که در کنارم است.
به این مهمانی و مهمان نوازی
توان صد سال کردن عشقبازی
هوش مصنوعی: این مهمانی و مهمان‌نوازی به قدری زیبا و دلپذیر است که می‌توان به مدت صد سال در آن عشق ورزید و از آن لذت برد.
بزرگی کرد و مهمان را نکو داشت
چنین دارند مهمان را که او داشت
هوش مصنوعی: بزرگی با رفتاری خوب از مهمان پذیرایی کرد و این نشان می‌دهد که آن بزرگوار، حرمت مهمان را به خوبی رعایت می‌کند.
فرو نگذاشت هیچ از میزبانی
که برخوردار باد اززندگانی
هوش مصنوعی: هیچ چیز از مهمان‌نوازی کم نگذاشت، کسی که از زندگی بهره‌مند است.
چه زهر آلود شکرها که خوردیم
چه دندانهاکه بر دندان فشردیم
هوش مصنوعی: ما در زندگی زهرهای مختلفی را چشیدیم و با مشکلات زیادی روبه‌رو شدیم و صبر کردیم و بر دردها دندان فشردیم.
زهی مهمان کش آن صاحب سرایی
که آید در سرایش آشنایی
هوش مصنوعی: چقدر خوشا به حال صاحبخانه‌ای که مهمان آشنا و دوست‌داشتنی به خانه‌اش می‌آید.
کند از خانه و مهمان کرانه
گذارد خانه با مهمان خانه
هوش مصنوعی: از خانه بیرون برود و مهمان را تنها بگذارد، خانه با مهمان در خانه می‌ماند.

حاشیه ها

1387/10/25 00:12

به این مهمانی و مهمان نوازی
توان سد سال کردن عشقبازی

باید باشه : "توان صد سال کردن عشقبازی"
---
پاسخ: «سد» با «صد» جایگزین شد.

1391/10/25 11:12
شهناز ولی ‍پور

به چشم نرگس باغش حیا نیست لطفا اصلاح شود.

1402/09/15 16:12
میلاد مقدم

بیت شماره ۲۵ اشتباه تایپی دارد ؛ تَذَرو صحیح است به معنی مرغ رنگین یا قرقاول . در انتهای مصراع بعدی هم با  کلمه " سَروی " تمام می شود .