گنجور

شمارهٔ ۴۷

در دل همان محبت پیشینه باقی است
آن دوستی که بود در این سینه باقی است
باز آ و حسن جلوه ده و عرض ناز کن
کان دل که بود صاف چو آیینه باقی است
از ما فروتنی‌ست بکش تیغ انتقام
بر خاطر شریفت اگر کینه باقی است
نقدینه وفاست همان بر عیار خویش
قفلی که بود بر در گنجینه باقی است
وحشی اگر ز کسوت رندی دلت گرفت
زهد و صلاح و خرقهٔ پشمینه باقی است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دل همان محبت پیشینه باقی است
آن دوستی که بود در این سینه باقی است
هوش مصنوعی: در دل من، همان محبت و دوستی کهن هنوز زنده است و در این سینه باقی مانده است.
باز آ و حسن جلوه ده و عرض ناز کن
کان دل که بود صاف چو آیینه باقی است
هوش مصنوعی: بازگرد و زیبایی خود را نمایش بده و ناز کن، زیرا دل همچون آینه‌ای صاف باقی مانده است.
از ما فروتنی‌ست بکش تیغ انتقام
بر خاطر شریفت اگر کینه باقی است
هوش مصنوعی: اگر هنوز کینه‌ای در دل داری، با این حال، ما فروتنانه خواهیم بود. پس انتقام خود را بگیر و بر دل شرافتت بکوب.
نقدینه وفاست همان بر عیار خویش
قفلی که بود بر در گنجینه باقی است
هوش مصنوعی: مال و دارایی واقعی همان چیزی است که با ارزش خود شناخته می‌شود؛ قفلی که بر در گنجینه وجود دارد، همچنان باقی است.
وحشی اگر ز کسوت رندی دلت گرفت
زهد و صلاح و خرقهٔ پشمینه باقی است
هوش مصنوعی: اگر دل تو از لباس رندی و سرخوشی گرفته و دلتنگ شده است، باز هم زهد و نیکی و لباس پشمی برای حفظ معنویت و تقوا وجود دارد.

خوانش ها

شمارهٔ ۴۷ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۴۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/05/10 23:08
شیدا

در مصرع دوم بیت اول بجای دوستی،آرزو است...آن آرزو که بود در این سینه باقی است

1402/05/10 01:08
سفید

 

به به، عجب شعری... خیلی زیباست، تمام بیت‌هایش...

 

آن دوستی که بود در این سینه، باقی است...