گنجور

شمارهٔ ۳۸۶

آتشی در جان ما افروختی
رفتی و ما را ز حسرت سوختی
بی‌وداع دوستان کردی سفر
از که این راه و روش آموختی
گرنه از یاران بدی دیدی چرا
دیده از دیدار یاران دوختی
بی‌رخ او طرح صبر انداختی
ای دل این صبر از کجا آموختی
وحشی از جانت علم زد آتشی
خانمان عالمی را سوختی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آتشی در جان ما افروختی
رفتی و ما را ز حسرت سوختی
هوش مصنوعی: تو آتش عشقی در دل ما روشن کردی و رفتی، و ما در حسرت آن عشق در آتش اندوه خود می‌سوزیم.
بی‌وداع دوستان کردی سفر
از که این راه و روش آموختی
هوش مصنوعی: بدون خداحافظی از دوستانت سفر را آغاز کردی، چه کسی به تو این شیوه و رفتار را یاد داد؟
گرنه از یاران بدی دیدی چرا
دیده از دیدار یاران دوختی
هوش مصنوعی: اگر از دوستان بدی دیدی، پس چرا چشم خود را از دیدن دوستان خوب بسته‌ای؟
بی‌رخ او طرح صبر انداختی
ای دل این صبر از کجا آموختی
هوش مصنوعی: ای دل، تو در غیاب او صبر را چگونه یاد گرفتی که بی‌وجودش، صبر را بر خود تحمیل کرده‌ای؟
وحشی از جانت علم زد آتشی
خانمان عالمی را سوختی
هوش مصنوعی: وحشی با شور و شوقی که از تو دارد، شعله‌ای به پا کرده که خانه و زندگی بسیاری را به آتش کشیده است.

خوانش ها

شمارهٔ ۳۸۶ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۳۸۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/03/03 16:06
زبردست

بسیار زیبا و پرمحتوا

1400/10/05 20:01
مجید محمدی

هنوز این غزل از وحشی بافقی را ندیده بودم که در فقدان همزمان پدر و مادر همسرم سه بیت در همین حال و هوا سرودم

با دیدن این ابیات منقلب شدم