گنجور

شمارهٔ ۳۳۸

نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان
آتشین میلیست در چشمم نهال ارغوان
تا گل سوری بخندد ساقی بزم بهار
ریخت در جام زمرد فام خیری زعفران
غنچه کی خندد به روی بلبل شب زنده‌دار
گر نیندازد نسیم صبح خود را در میان
بر سر هر شاخ گل مرغی خوش الحان و مرا
مهر خاموشیست چون برگ شقایق بر زبان
غنچه با مرغ سحر خوان سرگران گردیده بود
از کناری باد صبح انداخت خود را در میان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوبهار آمد ولی بی‌دوستان در بوستان
آتشین میلیست در چشمم نهال ارغوان
هوش مصنوعی: بهار جدید فرا رسیده، اما بدون دوستانم در باغ احساس تنهایی می‌کنم. در چشمانم نهال ارغوانی است که نشانی از آرزوها و امیدها دارد.
تا گل سوری بخندد ساقی بزم بهار
ریخت در جام زمرد فام خیری زعفران
هوش مصنوعی: به خاطر شادی و زیبایی گل سرخ، ای ساقی، در مهمانی بهار، نوشیدنی رنگ سبز مانند زمرد را در جامی که رنگ زعفران دارد، بریز.
غنچه کی خندد به روی بلبل شب زنده‌دار
گر نیندازد نسیم صبح خود را در میان
هوش مصنوعی: غنچه وقتی به بلبل شب‌زنده‌دار لبخند می‌زند که نسیم صبح خود را به میان بیاورد و آن را نوازش کند.
بر سر هر شاخ گل مرغی خوش الحان و مرا
مهر خاموشیست چون برگ شقایق بر زبان
هوش مصنوعی: در هر شاخه گل، پرنده‌ای خوش‌صدا نشسته است و من در درون خود عشق و مهر خاموشی دارم، مانند برگ‌های شقایق که بر زبان نمی‌آیند.
غنچه با مرغ سحر خوان سرگران گردیده بود
از کناری باد صبح انداخت خود را در میان
هوش مصنوعی: غنچه‌ای که در کنار مرغ سحر بود، به تدریج در حال باز شدن و شکفتن بود و نسیم صبح به آرامی به سمت آن آمد و در میان آن قرار گرفت.

خوانش ها

شمارهٔ ۳۳۸ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۳۳۸ به خوانش عندلیب