گنجور

شمارهٔ ۲۷۸

مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار افتم
که گر از چشم یار افتم ز چشم اعتبار افتم
شراب لطفْ پُر در جام می‌ریزی و می‌ترسم
که زود آخِر شود این باده و من در خُمار افتم
به مجلس می‌روم اندیشناک ای عشقِ آتش‌دم
بِدَم بر من فُسونی تا قبول طبعِ یار افتم
ز یُمنِ عشق بر وضعِ جهانْ خوشْ خنده‌ها کردم
مَعاذالله اگر روزی به دست روزگار افتم
تَظَلُّم آن‌قَدَر دارم میانِ راهت افتاده
که چندانی نگه داری که من بر یک کنار افتم
عَجَب کیفیّتی دارم بلند از عشق و می‌ترسم
که چون منصور حرفی گویم و در پای دار افتم
دگر روز سواری آمد و شد وقت آن، وحشی!
که او تازد به صحرا، من به راه انتظار افتم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار افتم
که گر از چشم یار افتم ز چشم اعتبار افتم
هوش مصنوعی: ای کاش روزی فرا برسد که دیگر در نظر محبوبم بی‌ارزش نشوم. چرا که اگر از نظر محبوب بیفتم، از اعتبار و ارزش خود نیز ساقط می‌شوم.
شراب لطفْ پُر در جام می‌ریزی و می‌ترسم
که زود آخِر شود این باده و من در خُمار افتم
هوش مصنوعی: شراب محبت را در جام می‌ریزی و نگرانم که زود تمام شود و من در حالت گیجی و مستی بیفتم.
به مجلس می‌روم اندیشناک ای عشقِ آتش‌دم
بِدَم بر من فُسونی تا قبول طبعِ یار افتم
هوش مصنوعی: به مجلس می‌روم با دل‌سرد و نگران. ای عشق، بر من بوز و فریب ده تا بتوانم به خواسته‌های محبوبم برسم.
ز یُمنِ عشق بر وضعِ جهانْ خوشْ خنده‌ها کردم
مَعاذالله اگر روزی به دست روزگار افتم
هوش مصنوعی: از برکت عشق، بر شرایط دنیا با لبخند نگاه کردم و گمان نمی‌کنم که روزی به دست تقدیر بیفتم.
تَظَلُّم آن‌قَدَر دارم میانِ راهت افتاده
که چندانی نگه داری که من بر یک کنار افتم
هوش مصنوعی: من در میانه‌ی راهت چنان دچار ظلم و بی‌عدالتی‌ام که چقدر به من توجه کنی، من بر یک سمت زمین می‌افتم.
عَجَب کیفیّتی دارم بلند از عشق و می‌ترسم
که چون منصور حرفی گویم و در پای دار افتم
هوش مصنوعی: من حالتی عجیب و پرشور از عشق دارم و از این می‌ترسم که حرفی بزنم مانند منصور، و نتیجه‌اش این شود که به خاطر آن حرف به دار آویخته شوم.
دگر روز سواری آمد و شد وقت آن، وحشی!
که او تازد به صحرا، من به راه انتظار افتم
هوش مصنوعی: یک روز سواری از راه رسید و وقت آن فرا رسید، وحشی! که او به دشت تاخته و من در راه انتظارش نشسته‌ام.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۷۸ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۲۷۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1402/02/16 19:05
مسعود پارسی

دکلمه انتهایی فیلم غریب ، بسیار تاثیر گذار بود

1403/07/29 16:09
زهیر

اینم صدای «بابک حمیدیان» در دکلمۀ انتهایی فیلم سینمایی «غریب»:

wisgoon.com/v/1000Y5LKML

1402/03/22 07:05
بهزاد

زبان در وصف این غزل پرمعنا قاصر است.

1402/04/29 17:06
Ali Hadjimohamadali

عالی هست این شعر ومن وقتی می خونم بغض میگیره منو 

 

 

 

1402/05/20 01:08
یهودا خرم

یه سلام‌خسته نباشید بدم به تیم مدیریتی گنجور

واقعا دست مریزاد.خسته نباشید.

من کاری به فیلم غریب و خونده شدن این شعر آخر فیلم ندارم.ولی قشنگ میشه اگه با شاعران دیگر هم ارتباط گرفته بشه.از وقتی من بخاطر دارم یا حافظ بوده یا سعدی.چه کار قشنگی که از دیگر شاعران کشورمون هم توی فیلم ها شعری خوانده بشه و معرفی بشن به نسل جدید.

1402/07/13 20:10
مرضیه

به به، به این شعر زیبا و عالی وحشی و خوانش زیبای بابک حمیدیان. باعث آشنایی و توجه و شناخت بیشتر به یار میشه

1402/10/13 19:01
سید مجید نجفی

فلیم غریب با بازی بابک حمیدیان را دیدم واز مرام و انسانیت بروجردی لذت بردم أما غزل آخر فیلم  أثر وخشی بافقی حالم را دگرگون کرد و اشک در چشمانم جمع شد این غزل خیلی تأثیر گذار است  آفرین بر سلیقه نویسنده فیلم نامه ، دست مریزاد 

1403/07/28 23:09
عاشق خسته دل

خیلی شعر قشنگی هست به خصوص بیت اولش تو فیلم غریب هم خیلی احساس برانگیز بود