گنجور

شمارهٔ ۲۷۴

شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم
ناموس را یک سو نهم بنیاد رسوایی کنم
چندی بکوشم در وفا کز من نپوشد راز خود
هم محرم مجلس شوم هم باده پیمایی کنم
گر خواهیم در بند غم پای وفا در سلسله
کردم میان خاک و خون زنجیر فرسایی کنم
تو خفته و من هر شبی در خلوت جان آرمت
دل را نگهبانی دهم خود را تماشایی کنم
گفتم که خود رایی مکن گفت اینچنین باشد ولی
وحشی کجا شیدا شود گر ترک خود رایی کنم

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم
ناموس را یک سو نهم بنیاد رسوایی کنم
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده که دیگر نتوانم صبر کنم و باید به خاطر آبرویم، عزت و شرف را کنار بگذارم.
چندی بکوشم در وفا کز من نپوشد راز خود
هم محرم مجلس شوم هم باده پیمایی کنم
هوش مصنوعی: مدتی تلاش می‌کنم تا به وفاداری برسم، به گونه‌ای که رازهای خود را از من پنهان نکنند و هم در جمع دوستان قرار بگیرم و هم با آن‌ها باده‌نوشی کنم.
گر خواهیم در بند غم پای وفا در سلسله
کردم میان خاک و خون زنجیر فرسایی کنم
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم در گره غم گرفتار شویم، با وفاداری، زنجیری از خاک و خون را در میان این بند برافراشته می‌کنیم و به آن آسایش می‌بخشیم.
تو خفته و من هر شبی در خلوت جان آرمت
دل را نگهبانی دهم خود را تماشایی کنم
هوش مصنوعی: تو در خواب به سر می‌بری و من هر شب در تنهایی‌ام، دل و جانم را برای تو محافظت می‌کنم و خود را در این حال به نظاره می‌نشینم.
گفتم که خود رایی مکن گفت اینچنین باشد ولی
وحشی کجا شیدا شود گر ترک خود رایی کنم
هوش مصنوعی: گفتم که به نظرت خود رأیی نکن، او گفت که ممکن است اینطور باشد، اما وحشی (شاعر) چگونه می‌تواند عاشق و شیدا شود اگر از خود رأیی‌اش دست بردارد؟

خوانش ها

شمارهٔ ۲۷۴ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۲۷۴ به خوانش عندلیب