گنجور

شمارهٔ ۲۵۹

شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف
ریخت آخر آبروی خویش را برخاک، حیف
روبرو بنشست با هر بی ره و رویی ، دریغ
کرد بی باکانه جا در جمع هر بی باک، حیف
ظلم باشد اختلاط او به هر نااهل، ظلم
حیف باشد بر چنان رو دیدهٔ ناپاک ، حیف
گر بر آید جانم از غم ، نیستی آن ، کز غلط
بر زبانت بگذرد روزی کز آن غمناک حیف
در خم فتراک وحشی را نمیبندی چو صید
گوییا می‌آیدت زان حلقهٔ فتراک حیف

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف
ریخت آخر آبروی خویش را برخاک، حیف
هوش مصنوعی: شمع جشن دیگران شد و با چهره آتشینش، متأسفانه در نهایت آبروی خود را به زمین ریخت، متأسفم.
روبرو بنشست با هر بی ره و رویی ، دریغ
کرد بی باکانه جا در جمع هر بی باک، حیف
هوش مصنوعی: مقابل هر کس بی‌هدف و بی‌صورت نشسته بود، بدون هیچ نگرانی و ترسی، فضایی را در جمع افراد بی‌باک تنگ کرد، که واقعاً این جای تاسف دارد.
ظلم باشد اختلاط او به هر نااهل، ظلم
حیف باشد بر چنان رو دیدهٔ ناپاک ، حیف
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر کسی بداند که برخی افراد شایستگی و لیاقت ندارند، باید از اختلاط و نزدیک شدن به آن‌ها خودداری کند. همچنین وجود شخصی با چهره ناپاک و نامناسب، به خودی خود، ناگوار و نادرست است.
گر بر آید جانم از غم ، نیستی آن ، کز غلط
بر زبانت بگذرد روزی کز آن غمناک حیف
هوش مصنوعی: اگر از شدت غم جانم جدا شود، دیگر نیستی آن غم که روزی به زبانت بیفتد و از آن افسوس بخوری.
در خم فتراک وحشی را نمیبندی چو صید
گوییا می‌آیدت زان حلقهٔ فتراک حیف
هوش مصنوعی: به خاطر نداشتن امکان مهار کردن یا به دام انداختن وحشی‌ها، نمی‌توانی آنها را در تله بیندازی. این تله که به شکل حلقه‌ای است، مثل این است که خود به خود تو را به دام می‌اندازد.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۵۹ به خوانش خوشدل سریزدی
شمارهٔ ۲۵۹ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/11/17 22:02
ما را همه شب نمی برد خواب

یادم هست که دوست نقاشی می گفت در نقاشی سبکی به نام وحشی وجود داره ,
بی پروایی در نقاشی طغیان و به گفته ی خودش میشه با , بی گدار به آب زدن مثال زد
لزومی نداره از هر لفظ بدترین برداشت رو داشته باشیم , اگر وحشی دل نداره احساس نداره پس کی دل داره احساس داره !

1403/10/14 23:01
محمدرضا خوشدل

ضمن ابراز ارادت و عشق به لسان الغیب حافظ شیرازی، جالبه اعتراف کنم من همیشه برای پاسخ تردیدها و سئوالاتم دیوان وحشی رو باز میکنم و شاید محال باشه تا چندین غزل ناب نخوانم زمین بگذازم. منظور که حیف بعضی شعرای بزرگی چون وحشی اینقدر مهجور مانده اند و ما ایرانی ها خیلی از آنان دور و بیخبریم. 

سپاس از گنجور که در همه ساعات و مکانها همه شاعران و بزرگان ادب فارسی را در کنار خویش احساس می کنیم.