گنجور

شمارهٔ ۲۵۴

نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص
کو اجل تا سازدم زین درد بی درمان خلاص
کار دشوار است برمن ، وقت کار است ای اجل
سعی کن باشد که گردانی مرا آسان خلاص
کشتی تابوت می‌خواهم که آب از سرگذشت
تا به آن کشتی کنم خود را ازین توفان خلاص
چند نالم بردرش ای همنشین زارم بکش
کو رهد از درد سر ، من گردم از افغان خلاص
بست وحشی با دل خرم ازین غمخانه رخت
چون گرفتاری که خود را یابد از زندان خلاص

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص
کو اجل تا سازدم زین درد بی درمان خلاص
هوش مصنوعی: من حتی یک لحظه هم از درد و رنج جدایی رهایی ندارم، پس کی می‌میرد که از این درد بی‌پایان رها شوم؟
کار دشوار است برمن ، وقت کار است ای اجل
سعی کن باشد که گردانی مرا آسان خلاص
هوش مصنوعی: کار برای من دشوار است، ای اجل، در این زمان که وقت عمل است، سعی کن که مرا به آسانی رهایی دهی.
کشتی تابوت می‌خواهم که آب از سرگذشت
تا به آن کشتی کنم خود را ازین توفان خلاص
هوش مصنوعی: می‌خواهم یک کشتی مثل تابوت داشته باشم که در آن بتوانم از این طوفان نجات پیدا کنم.
چند نالم بردرش ای همنشین زارم بکش
کو رهد از درد سر ، من گردم از افغان خلاص
هوش مصنوعی: چند بار باید از مشکلات و دردهایم بگویم و به تو شکایت کنم، ای دوست همراز؟ به من کمک کن تا از این دردها راحت شوم و از این همه ناله و افغان رهایی یابم.
بست وحشی با دل خرم ازین غمخانه رخت
چون گرفتاری که خود را یابد از زندان خلاص
هوش مصنوعی: وحشی با دل شاد از این غمخانه جدا می‌شود، همچون کسی که از زندان آزاد می‌شود و به زندگی‌اش ادامه می‌دهد.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۵۴ به خوانش عندلیب