گنجور

شمارهٔ ۱۹۱

سرخی‌ای کان ز نی تیر تو پیدا باشد
رنگ خونابهٔ خم جگر ما باشد
رازها دارم و زان بیم که بدنام شود
می‌کنم دوری از آن شوخ چو تنها باشد
چون دهم جان کفنم پینهٔ مرهم گردد
بسکه از تیغ توام زخم بر اعضا باشد
ای خوش آن ناز که چون بر سر غوغا باشی
اثر خنده ز لب‌های تو پیدا باشد
چون تو در دیده نشینی نرود اشک بلی
کی رود طفل زجایی که تماشا باشد
میرم از دغدغه چون غیر نباشد پیدا
که مبادا حرم وصل تواش جا باشد
گل گل از سنگ جنون گشت تن ما وحشی
آری آری گل دیوانگی اینها باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرخی‌ای کان ز نی تیر تو پیدا باشد
رنگ خونابهٔ خم جگر ما باشد
هوش مصنوعی: قرمزیی که از تیر تو نمایان است، رنگ خونابه‌ای است که از زخم دل ما ناشی می‌شود.
رازها دارم و زان بیم که بدنام شود
می‌کنم دوری از آن شوخ چو تنها باشد
هوش مصنوعی: رازهایی دارم و نگرانم که اگر افشا شوند، عزت و آبرویم آسیب ببیند. به همین خاطر از آن فرد بازیگوش دوری می‌کنم، به ویژه وقتی که او تنها باشد.
چون دهم جان کفنم پینهٔ مرهم گردد
بسکه از تیغ توام زخم بر اعضا باشد
هوش مصنوعی: زمانی که جانم را به خاک بسپارم، پینه‌ٔ مرهمی بر زخم‌هایم خواهد شد چرا که زخم‌های من از تیغ توست و به قدری است که نیاز به درمان دارد.
ای خوش آن ناز که چون بر سر غوغا باشی
اثر خنده ز لب‌های تو پیدا باشد
هوش مصنوعی: ای کاش آن زیبایی که در میان شور و هیجان است، لبخند تو را نمایان کند و تأثیر آن در فضای autour حس شود.
چون تو در دیده نشینی نرود اشک بلی
کی رود طفل زجایی که تماشا باشد
هوش مصنوعی: وقتی تو در نظر نباشی، اشک نمی‌ریزد. واقعا چه اشکی می‌تواند از چشمان کودکی بریزد که در حال تماشا است؟
میرم از دغدغه چون غیر نباشد پیدا
که مبادا حرم وصل تواش جا باشد
هوش مصنوعی: در حال رفتن از نگرانی‌ها هستم، زیرا اگر کسی غیر از تو پیدا باشد، ممکن است در جایی برای وصل تو جا وجود داشته باشد.
گل گل از سنگ جنون گشت تن ما وحشی
آری آری گل دیوانگی اینها باشد
هوش مصنوعی: گل به خاطر عشق و جنون، مانند چیزی شگفت و طبیعی در آمده است. وجود ما از حالت عادی خارج شده و به بی‌تابی و دیوانگی رسیده است. آری، این حالت دیوانگی و شور و شوق به واقعیت تبدیل شده است.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۹۱ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۱۹۱ به خوانش عندلیب