گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در ستایش شاه طهماسب

آنکه جان بخش و جان ستان باشد
لطف و قهر خدایگان باشد
آفتابی که سایهٔ چترش
بر سر شاه خاوران باشد
پادشاهی که ساحت بارش
عرصهٔ ملک جاودان باشد
شاه تهماسب آنکه دست و دلش
ضامن رزق انس وجان باشد
کبک را در پناه مرحمتش
شهپر باز سایبان باشد
صعوه را در زمان معدلتش
حلقهٔ مار آشیان باشد
از پی دفع و رفع هر منهی
قاضی نهیش آنچنان باشد
که ز بیمش عروس نغمهٔ نی
در پس پرده‌ها نهان‌باشد
گر شود آمر ، آمر نهیش
ناهی خنده زعفران باشد
پنبه ایمن بود ز آتش اگر
حفظش او را نگاهبان باشد
بود از گرگ میش باج ستان
هر کجا عدل او شبان باشد
پیش نعل سمند او خارا
همچو در پیش مه کتان باشد
ذات او جوهری که عالم ازو
مخزن گنج شایگان باشد
وه چه گنجی که بر سرش مه و سال
اژدر چرخ پاسبان باشد
نیست فرق از وجود تا به عدم
قهرش آنجا که قهرمان باشد
همه ضرب عصای دربانش
بر سر پادشاه و خان باشد
گرد قصرش کتابهٔ سیمین
ثانی اثنین کهکشان باشد
ای که بر شقه‌های رایت تو
رقم فتح جاودان باشد
غیر میزان بار انعامت
کیست آن کز تو سرگران باشد
نبود لعل آتشین پیکر
آنکه در جوف کان نهان باشد
بلکه از رشک معدن کف تو
آتش اندر نهاد کان باشد
معطی رزق خلق گردد آز
گر ترا زله بند خوان باشد
جوع گردد ز امتلا رنجور
گر به خوان تو میهمان باشد
اهل مهمانسرای عالم را
لطف عام تو میزبان باشد
خصم جاهت اگر ز فر همای
طالب رفعت مکان باشد
به فلک خواهدش رساند همای
لیک وقتی که استخوان باشد
در فضایی که بهر گوی زدن
باد پای تو تک زنان باشد
چون غلامان به دوش ترک سپهر
از مه عید صولجان باشد
به مثل آب خضر اگر طلبند
در دیار تو رایگان باشد
در مقامی که شیر رایت را
حمله بر گاو آسمان باشد
بر هوا گرد سرکشان سپاه
قیروان تا به قیروان باشد
بسکه گرد از زمین رود بالا
زیر پا آسمان عیان باشد
از سر تیغ گردن افرازان
رخنه در فرق فرقدان باشد
در مقام وداع گردون را
روبرو همچو توأمان باشد
آنکه از تیر در کمینگه رزم
رود از جا زه کمان باشد
وانکه از خصم در گذرگه حرب
بجهد ناوک یلان باشد
تن گردان ز غایت پیکان
راست چون شاخ ارغوان باشد
خون سرگشته‌ای که در نگری
همه در گردن سنان باشد
مرگ را پیش تیغ بی‌زنهار
بانک زنهار بر زبان باشد
هر خدنگی که از کمان بجهد
نایب مرگ ناگهان باشد
آن کز آن رزم جان برد بیرون
افعی رمح سرکشان باشد
بر سر کشته با لباس سیاه
زاغ را شیون و فغان باشد
ای خوش آن ابلق فلک سرعت
که چو مهرت به زیر ران باشد
شعلهٔ خرمن جهان گردد
آتشی کز سمش جهان باشد
از صدای صهیل خود گذرد
هر کجا مطلق العنان باشد
بر سر آب ، همچو باد رود
بر سر نار چون دخان باشد
که نه از نم بر او اثر یابند
که نه از خوی بر او نشان باشد
بر تو از بهر دفع کید حسود
آسمان ان یکاد خوان باشد
بر زمین فتنه‌ای که بود از آن
باز گویند تا زمان باشد
نبود جز خط محیط افق
که از آن فتنه بر کران باشد
بدن و جان بهم نپردازند
بسکه آشوب در جهان باشد
از تو آواز القتال رسد
وز عدو بانگ الامان باشد
ای که شکر تو بر زبان آرد
هر کرا قوت بیان باشد
رایت مدحت تو افرازد
هر کرا خامه در بنان باشد
تیره ابریست کلک من که مدام
در ثنای تو در فشان باشد
برق معنی کز این سحاب جهد
میل چشم مخالفان باشد
از مداد زبان خامهٔ من
خصم را مهر بر دهان باشد
با چنان نظم مدعی خواهد
که سخن ساز و نکته دان باشد
شعر استاد نظم خویش آرد
کان چو اینست و این چو آن باشد
بوریا باف بین که می‌خواهد
بوریا همچو پرنیان باشد
پیش بیننده لعل رمانی
گرچه مانند ناردان باشد
لیک در حد ذات چون نگری
فرق بسیار در میان باشد
کی به جای شکار شهبازان
حد پرواز ماکیان باشد
خویش را جوهری شمارد لیک
خزفش مایهٔ دکان باشد
بیت معمور من که در بامش
کلک در پاش ناودان باشد
کی رسد وهم در نشیبش اگر
طوبی و سدره نردبان باشد
جلوهٔ شاهد معانی از او
جلوهٔ حور از جنان باشد
ساحت معنی وسیعش را
که نه امکان امتحان باشد
تا مساحت کند ز کاهکشان
در کف چرخ ریسمان باشد
قصر نظمی چنین بلند و مرا
پستی خاک آستان باشد
رفتم از دست تا به چند کسی
پایمال ره هوان باشد
نفع من سر به سر ضرر گردد
سود من یک به یک زیان باشد
خصم در پیش من چو تیغ شود
دوست پیش آید و فسان باشد
سد قران رفت نجم بخت مرا
همچنان با ذنب قران باشد
مرئی از بخت من نشد خط عیش
دیدهٔ بخت ناتوان باشد
با چنین غصه‌های جان فرسا
من فرسوده را چه جان باشد
آهم از دل ز سرد مهری چرخ
سرد چون باد مهر جان باشد
شاد باش از خزان غم وحشی
که بهار از پی خزان باشد
شادی و غم به کس نمی‌ماند
عاقل آنکس که شادمان باشد
همچو گل با دو روزه فرصت عمر
به تماشای بوستان باشد
نقد هستی چو می‌رود باری
صرف گلگشت گلستان باشد
در دعای گل حدیقهٔ ملک
همه تن غنچه سان لسان باشد
تا الف جا کند به ضمن زمان
علمت را ظفر ضمان باشد
تا نشانی بود ز پادشهی
چاکرت پادشه نشان باشد
توسن کام زیر ران دائم
شخص بخت تو کامران باشد
باد حکمت روان به خانهٔ چرخ
تا بدن خانهٔ روان باشد
شمع رای جهانفروز ترا
جرم خورشید شمعدان باشد
اثر عون شحنهٔ عضبت
خنجر و حنجر عوان باشد
تا ز مرآت دیده عینک را
صورت این اثرعیان باشد
که دهد چشم پیر را پرتو
پردهٔ دیده جوان باشد
به نظر بازی تو پیر سپهر
عینکش عین فرقدان باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنکه جان بخش و جان ستان باشد
لطف و قهر خدایگان باشد
هوش مصنوعی: آنکه زندگی می‌دهد و زندگی می‌گیرد، در واقع ترکیبی از رحمت و خشم خدایان است.
آفتابی که سایهٔ چترش
بر سر شاه خاوران باشد
هوش مصنوعی: نور و گرمایی که چتر حمایتی‌اش بر روی پادشاه سرزمین شرق را محافظت می‌کند.
پادشاهی که ساحت بارش
عرصهٔ ملک جاودان باشد
هوش مصنوعی: پادشاهی که قلمرو و سلطنت او متعالی و جاودانی باشد.
شاه تهماسب آنکه دست و دلش
ضامن رزق انس وجان باشد
هوش مصنوعی: شاه تهماسب، کسی است که او همواره برای تأمین روزی و آرامش زندگی مردم از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند و به آنها کمک می‌کند.
کبک را در پناه مرحمتش
شهپر باز سایبان باشد
هوش مصنوعی: کبک در سایه لطف او احساس امنیت و آسایش دارد.
صعوه را در زمان معدلتش
حلقهٔ مار آشیان باشد
هوش مصنوعی: در زمان تعادل و آرامش، پرنده‌ای به نام صعوه در جایی خاص و امن زندگی می‌کند که شبیه به حلقه‌ای از مار است. این به معنای آن است که در زمان‌هایی که همه چیز به خوبی پیش می‌رود، می‌توان در مکان‌های امن و دلپذیر به سر برد.
از پی دفع و رفع هر منهی
قاضی نهیش آنچنان باشد
هوش مصنوعی: هر گاه در پی جلوگیری از چیزهای نادرست باشی، باید قاضی و داور تو به شکلی باشد که بتواند به درستی این کار را انجام دهد.
که ز بیمش عروس نغمهٔ نی
در پس پرده‌ها نهان‌باشد
هوش مصنوعی: به خاطر ترس و وحشتی که از او وجود دارد، عروس نغمهٔ نی در پس پرده‌ها پنهان است.
گر شود آمر ، آمر نهیش
ناهی خنده زعفران باشد
هوش مصنوعی: اگر کسی را به مقام رهبری و هدایت برگزینند، آن شخص نباید به ملامت دیگران بپردازد، زیرا در این حالت، شادابی و طراوت زندگی را از بین می‌برد.
پنبه ایمن بود ز آتش اگر
حفظش او را نگاهبان باشد
هوش مصنوعی: پنبه اگر نگهبانی داشته باشد، می‌تواند از آتش در امان بماند.
بود از گرگ میش باج ستان
هر کجا عدل او شبان باشد
هوش مصنوعی: هر کجا که راهنمایی با انصاف وجود داشته باشد، گرگ و میش از هم فاصله می‌گیرند و هیچ‌کس از هیچ‌کس ظلم نمی‌کند.
پیش نعل سمند او خارا
همچو در پیش مه کتان باشد
هوش مصنوعی: قدرت و عظمت سمند او چنان چشمگیر و فوق‌العاده است که سنگ خارا در مقایسه با آن، مانند پارچه نرم و لطیف به نظر می‌رسد.
ذات او جوهری که عالم ازو
مخزن گنج شایگان باشد
هوش مصنوعی: وجود او به گونه‌ای است که سرچشمه‌ای از تاریکی و روشنی است و عالم به عنوان گنجینه‌ای پر از ارزش‌ها از او نشأت می‌گیرد.
وه چه گنجی که بر سرش مه و سال
اژدر چرخ پاسبان باشد
هوش مصنوعی: چه گنجی است که بر روی آن ماه و ستاره‌ها به عنوان نگهبان به ما نظارت می‌کنند.
نیست فرق از وجود تا به عدم
قهرش آنجا که قهرمان باشد
هوش مصنوعی: تفاوتی بین وجود و عدم نیست، وقتی که شخصی در اوج قدرت و قهرمانی قرار دارد.
همه ضرب عصای دربانش
بر سر پادشاه و خان باشد
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که هرگونه تسلط و قدرتی که یک خدمتکار بر سر رئیس یا حاکم خود داشته باشد، می‌تواند به معنای آسیب یا دشواری برای او باشد. در واقع، این عبارت بیانگر این است که ممکن است قدرت یا رفتار ناپسند یک فرد تحت تأثیر، به ضرر فرد بالادست خود تمام شود.
گرد قصرش کتابهٔ سیمین
ثانی اثنین کهکشان باشد
هوش مصنوعی: دور قصر او، کتابی از نقره‌ای که به زیبایی در کهکشان می‌درخشد، وجود دارد.
ای که بر شقه‌های رایت تو
رقم فتح جاودان باشد
هوش مصنوعی: ای کسی که بر پرچم تو نشانه پیروزی ابدی نقش بسته است
غیر میزان بار انعامت
کیست آن کز تو سرگران باشد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز تو نمی‌تواند به درستی ارزش و پاداش تو را درک کند، چرا که همیشه در حال شادی و نشاط به سر می‌برد.
نبود لعل آتشین پیکر
آنکه در جوف کان نهان باشد
هوش مصنوعی: آن که در دل زمین پنهان است، مانند لعل آتشین نیست.
بلکه از رشک معدن کف تو
آتش اندر نهاد کان باشد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که زیبایی و درخشش تو باعث حسادت دیگران شده و این حسادت همانند آتش در دل آنها شعله‌ور شده است. به عبارت دیگر، وجود تو برای دیگران مایه خشم و حسرتی عمیق شده که همچون آتش سوزان است.
معطی رزق خلق گردد آز
گر ترا زله بند خوان باشد
هوش مصنوعی: اگر تو به دیگران کمک کنی و رزق و روزی آنها را فراهم کنی، خودت در واقع به یک منبع برکت تبدیل می‌شوی. این کار باعث می‌شود که تو نیز تحت نعمت و حمایت قرار بگیری.
جوع گردد ز امتلا رنجور
گر به خوان تو میهمان باشد
هوش مصنوعی: اگر کسی در خانه‌ات مهمان باشد و از زیاد خوردن رنج ببرد، نشان‌دهنده این است که پرخوری او را به زحمت انداخته است.
اهل مهمانسرای عالم را
لطف عام تو میزبان باشد
هوش مصنوعی: تمام انسان‌ها و موجودات در این جهان که در مهمانسرای هستی می‌زیند، باید زیر نظر و عنایت تو که همچون میزبان هستی، مورد محبت و مهر قرار گیرند.
خصم جاهت اگر ز فر همای
طالب رفعت مکان باشد
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو از فر برده‌ای باشد که به دنبال بلندی و جایگاه رفیع است،
به فلک خواهدش رساند همای
لیک وقتی که استخوان باشد
هوش مصنوعی: پرنده‌ای می‌تواند به آسمان بلند پرواز کند، اما زمانی که استخوانی باشد، یعنی قدرت و توانایی نداشته باشد، این امر ممکن نیست.
در فضایی که بهر گوی زدن
باد پای تو تک زنان باشد
هوش مصنوعی: در جایی که تنها به خاطر تو حالت‌ها و احساسات به شکل دلنوازی پدید می‌آید.
چون غلامان به دوش ترک سپهر
از مه عید صولجان باشد
هوش مصنوعی: در روز عید، مانند غلامان و خدمتکاران که بارها را بر دوش خود حمل می‌کنند، جهان پر از زیبایی و شادی است.
به مثل آب خضر اگر طلبند
در دیار تو رایگان باشد
هوش مصنوعی: اگر در سرزمین تو کسی به دنبال آب حیات باشد، به راحتی و بدون هزینه می‌تواند آن را پیدا کند.
در مقامی که شیر رایت را
حمله بر گاو آسمان باشد
هوش مصنوعی: در جایی که شیر، پرچم را در دست دارد و به آسمان گاو حمله می‌کند، نشانه‌ای از قدرت و شجاعت در آنجا وجود دارد.
بر هوا گرد سرکشان سپاه
قیروان تا به قیروان باشد
هوش مصنوعی: گروهی از جنگجویان در حال حرکت به سمت قیروان هستند تا به این شهر برسند.
بسکه گرد از زمین رود بالا
زیر پا آسمان عیان باشد
هوش مصنوعی: هرچقدر که گرد و غبار از زمین به هوا برود، آن‌قدر که آسمان نما برای ما روشن و متمایز می‌شود.
از سر تیغ گردن افرازان
رخنه در فرق فرقدان باشد
هوش مصنوعی: نمی‌توان به سادگی از خطرات و چالش‌هایی که بر سر راه بزرگ‌مردان و افراد برجسته وجود دارد، چشم‌پوشی کرد. این چالش‌ها می‌توانند به همان اندازه که بر زندگی آنها تأثیرگذارند، درخشش و موفقیتشان را نیز رقم بزنند.
در مقام وداع گردون را
روبرو همچو توأمان باشد
هوش مصنوعی: در لحظه وداع، آسمان به گونه‌ای است که مثل تو و من به هم نزدیک می‌شود.
آنکه از تیر در کمینگه رزم
رود از جا زه کمان باشد
هوش مصنوعی: کسی که در حال آماده‌باش برای میدان جنگ است، مانند تیر شلیک شده از کمان است که ناگهان از مکان خود خارج می‌شود.
وانکه از خصم در گذرگه حرب
بجهد ناوک یلان باشد
هوش مصنوعی: کسی که در میدان جنگ از دشمن عبور می‌کند، مانند تیراندازان شجاع و بی باک است.
تن گردان ز غایت پیکان
راست چون شاخ ارغوان باشد
هوش مصنوعی: تن در حال چرخش است و مانند شاخ ارغوان به سمت راست می‌چرخد.
خون سرگشته‌ای که در نگری
همه در گردن سنان باشد
هوش مصنوعی: این شعر به حزینی و تلخی اشاره دارد. می‌توان آن را به این صورت تفسیر کرد که فردی غمگین و سرگشته است، گویی همه فشارها و مشکلات بر دوش او سنگینی می‌کند. در این تصویر، نشان‌دهنده‌ی حالتی از شکست و ناامیدی است که به نظر می‌رسد همه چیز بر ضد فرد باشد و او در موقعیتی سخت و دشوار قرار دارد.
مرگ را پیش تیغ بی‌زنهار
بانک زنهار بر زبان باشد
هوش مصنوعی: در برابر خطر و تهدید مرگ، باید با صدای بلند و شجاعت به دیگران هشدار داد.
هر خدنگی که از کمان بجهد
نایب مرگ ناگهان باشد
هوش مصنوعی: هر تیر که از کمان رها می‌شود، نشانه‌ای از مرگ ناگهانی است.
آن کز آن رزم جان برد بیرون
افعی رمح سرکشان باشد
هوش مصنوعی: شخصی که در میدان جنگ با چالاکی و قدرت از خطرات جان خود را نجات می‌دهد، مانند افعی‌ای است که برآمدگی‌ها و موانع را به سرعت پشت سر می‌گذارد.
بر سر کشته با لباس سیاه
زاغ را شیون و فغان باشد
هوش مصنوعی: بر روی جنازه، افرادی که لباس مشکی پوشیده‌اند، برای مرگ او زاری و ناله می‌کنند.
ای خوش آن ابلق فلک سرعت
که چو مهرت به زیر ران باشد
هوش مصنوعی: ای خوش آن اسب سریع و زیبا که وقتی تو را در آغوش می‌گیرد، احساس آرامش و محبت می‌کنی.
شعلهٔ خرمن جهان گردد
آتشی کز سمش جهان باشد
هوش مصنوعی: اگر آتشی از سم (همانند سم اژدها یا موجودی افسانه‌ای) برخیزد، می‌تواند شعله‌ای به وسعت ویرانی یک خرمن (محل تجمع محصولاتی چون گندم و حبوبات) به راه بیاورد و تمام جهان را در آتش فرو برد.
از صدای صهیل خود گذرد
هر کجا مطلق العنان باشد
هوش مصنوعی: هر جا که قدرت مطلق باشد، صدای آماده و شجاع می‌تواند بر هر چیزی غلبه کند.
بر سر آب ، همچو باد رود
بر سر نار چون دخان باشد
هوش مصنوعی: در کنار آب، مانند بادی که بر روی رودخانه می‌وزد، بر روی آتش هم بخاری وجود دارد که شبیه دود است.
که نه از نم بر او اثر یابند
که نه از خوی بر او نشان باشد
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که برخی افراد به قدری از درون قوی و پایدار هستند که نه تأثیرات منفی بر آن‌ها اثر می‌گذارد و نه خصوصیات ذاتی یا رفتارهایشان نشان‌دهنده آسیب‌پذیری آن‌هاست. آنها به گونه‌ای عمل می‌کنند که هیچ نشانه‌ای از ضعف یا تأثیرپذیری در آن‌ها دیده نمی‌شود.
بر تو از بهر دفع کید حسود
آسمان ان یکاد خوان باشد
هوش مصنوعی: برای حفاظت از تو در برابر حسادت و سوء نیت دیگران، آسمان آیه ان یکاد را بر تو نازل کرده است.
بر زمین فتنه‌ای که بود از آن
باز گویند تا زمان باشد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که بر روی زمین فتنه‌ای وجود دارد که باید درباره‌اش صحبت شود و این موضوع تا زمانی که زمان ادامه دارد، مطرح خواهد بود.
نبود جز خط محیط افق
که از آن فتنه بر کران باشد
هوش مصنوعی: تنها چیزی که در افق به چشم می‌خورد، خطی است که نشان‌دهنده‌ی جدال و کشمکش بر سر این مرزهاست.
بدن و جان بهم نپردازند
بسکه آشوب در جهان باشد
هوش مصنوعی: بدن و روح از هم جدا نمی‌شوند، زیرا در دنیا هرج و مرج و آشفتگی زیادی وجود دارد.
از تو آواز القتال رسد
وز عدو بانگ الامان باشد
هوش مصنوعی: از تو صدای جنگ و نبرد به گوش می‌رسد و از دشمن ناله‌ی نجات و درخواست آرامش به گوش می‌آید.
ای که شکر تو بر زبان آرد
هر کرا قوت بیان باشد
هوش مصنوعی: ای کسی که هر کسی که قدرت بیان دارد، زبانش به وصف شکر تو گویا می‌شود.
رایت مدحت تو افرازد
هر کرا خامه در بنان باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که قلمش در دست او باشد، ستایش تو را می‌نویسد و به آن افتخار می‌کند.
تیره ابریست کلک من که مدام
در ثنای تو در فشان باشد
هوش مصنوعی: قلم من همچون ابر تیره‌ای است که همیشه در وصف تو می‌نویسد و شعر می‌سراید.
برق معنی کز این سحاب جهد
میل چشم مخالفان باشد
هوش مصنوعی: برق نظری که از این ابرها به وجود می‌آید، نشانه‌ی اشتیاق چشم‌های مخالفان است.
از مداد زبان خامهٔ من
خصم را مهر بر دهان باشد
هوش مصنوعی: مداد من به عنوان زبان من، مانند خامه‌ای است که بر دهان دشمن مهر می‌زند.
با چنان نظم مدعی خواهد
که سخن ساز و نکته دان باشد
هوش مصنوعی: کسی که در نظم و بیان مهارت دارد، به گونه‌ای صحبت خواهد کرد که هم به خوبی بیان کند و هم نکات عمیق را درک کند.
شعر استاد نظم خویش آرد
کان چو اینست و این چو آن باشد
هوش مصنوعی: شاعر باید نظم و ترتیب شعر خود را به گونه‌ای برقرار کند که هر چیزی در جای خودش قرار گیرد و با دقت و هماهنگی ساخته شود.
بوریا باف بین که می‌خواهد
بوریا همچو پرنیان باشد
هوش مصنوعی: نقص‌های هر شخص در تلاش است تا به چیزی زیبا و باارزش تبدیل شود، اما برای رسیدن به این هدف باید سختی‌های مسیر را تحمل کند و به دقت کار کند.
پیش بیننده لعل رمانی
گرچه مانند ناردان باشد
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است در ظاهر شبیه به دیگران باشد، اما در چشم بیننده زیبایی و جذابیتی خاص دارد.
لیک در حد ذات چون نگری
فرق بسیار در میان باشد
هوش مصنوعی: اما وقتی به ذات خود نگاه می‌کنی، تفاوت‌های زیادی وجود دارد.
کی به جای شکار شهبازان
حد پرواز ماکیان باشد
هوش مصنوعی: کی می‌توان به جای شکار پرندگان بزرگ، از ماکیان که پرواز محدودی دارند، بهره‌برداری کرد؟
خویش را جوهری شمارد لیک
خزفش مایهٔ دکان باشد
هوش مصنوعی: انسان ممکن است خود را با ارزش و باارزش ببیند، اما در واقعیت ممکن است ویژگی‌های او تنها به عنوان یک کالا یا جنسی بی‌ارزش مورد استفاده قرار گیرد.
بیت معمور من که در بامش
کلک در پاش ناودان باشد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر اشاره به خانه یا مکان خود دارد که بر روی بام آن، هنری زیبا و شگفت‌انگیز وجود دارد. همچنین اشاره به این دارد که در پای آن مکان، به نوعی نشانه‌ای از بارش باران یا آمدن آب وجود دارد. این تصویر به نوعی حس زندگی و زیبایی را منتقل می‌کند.
کی رسد وهم در نشیبش اگر
طوبی و سدره نردبان باشد
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند به عظمت و مقام بلند او برسد، حتی اگر بهترین نعمت‌ها و مزایا در دسترس باشد.
جلوهٔ شاهد معانی از او
جلوهٔ حور از جنان باشد
هوش مصنوعی: زیبایی و ظاهر دل‌فریب محبوب، همچون زیبایی حوریان بهشت است.
ساحت معنی وسیعش را
که نه امکان امتحان باشد
هوش مصنوعی: فضای معنایی او آن‌قدر گسترده است که اندازه‌گیری آن امکان‌پذیر نیست.
تا مساحت کند ز کاهکشان
در کف چرخ ریسمان باشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دستانت شی یا وسیله‌ای باشد که بتواند به راحتی جا به جا شود، نباید نگران کمبود فضا بود.
قصر نظمی چنین بلند و مرا
پستی خاک آستان باشد
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تضاد میان بلندی قصر نظم و ضعف و ناتوانی خود اشاره می‌کند. او نشان می‌دهد که در مقابل عظمت و زیبایی نظم، خود را در جایگاهی پایین و فروتر می‌بیند. به نوعی، او این احساس را دارد که در برابر این قصر بزرگ، جایی بسیار کوچکی دارد، به گونه‌ای که خود را در پای آن می‌بیند.
رفتم از دست تا به چند کسی
پایمال ره هوان باشد
هوش مصنوعی: من از دست رنج و زحمت به کجا بروم وقتی که کسی در مسیر زندگی‌ام ناخواسته مرا زیر پا بگذارد؟
نفع من سر به سر ضرر گردد
سود من یک به یک زیان باشد
هوش مصنوعی: هر چقدر که به من سود برسد، در واقع ضرری برای دیگران است و هر منفعتی که بدست می‌آورم، به ازای آن، زیانی هم وجود دارد.
خصم در پیش من چو تیغ شود
دوست پیش آید و فسان باشد
هوش مصنوعی: وقتی دشمن در مقابل من مانند یک تیغ تیز و خطرناک باشد، دوستان به سرعت به کمک می‌آیند و داستان‌ها و ماجراهای شگفت‌انگیزی را به میان می‌آورند.
سد قران رفت نجم بخت مرا
همچنان با ذنب قران باشد
هوش مصنوعی: در کلام اشاره شده، گویی نجم بخت فردی از آسمان‌های دور به سراغش آمده و با خود نور و برکت می‌آورد. بدین معنا که سرنوشت خوب و امیدوارکننده‌ای در انتظار اوست که همچنان تحت تاثیر و پیوند با همان نسیم خوشبختی قرار دارد.
مرئی از بخت من نشد خط عیش
دیدهٔ بخت ناتوان باشد
هوش مصنوعی: بخت من باعث نشد که به لذت و خوشی دست پیدا کنم، زیرا دیدن چنین خوشی تنها در اختیار بخت ناتوان من نیست.
با چنین غصه‌های جان فرسا
من فرسوده را چه جان باشد
هوش مصنوعی: با این همه غم و اندوه عمیق، من که به شدت خسته‌ام، چگونه می‌توانم ادامه دهم؟
آهم از دل ز سرد مهری چرخ
سرد چون باد مهر جان باشد
هوش مصنوعی: فریادم ناشی از اندوه و بی‌محبتی روزگار است، که مانند باد سردی جان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
شاد باش از خزان غم وحشی
که بهار از پی خزان باشد
هوش مصنوعی: خوشحال باش از دردها و سختی‌هایی که دچارش شده‌ای، زیرا بعد از این دوره‌های سخت، همیشه روزهای خوب و خوشی نیز خواهد آمد.
شادی و غم به کس نمی‌ماند
عاقل آنکس که شادمان باشد
هوش مصنوعی: شادی و غم هیچ‌گاه دائمی نیستند و به هیچ‌کس نمی‌چسبند. فردی که عاقل است باید همواره شاد و خوشحال باشد.
همچو گل با دو روزه فرصت عمر
به تماشای بوستان باشد
هوش مصنوعی: مانند گلی که در مدت کوتاه عمرش، به تماشای زیبایی‌های باغ می‌پردازد.
نقد هستی چو می‌رود باری
صرف گلگشت گلستان باشد
هوش مصنوعی: وقتی که ارزش زندگی از بین می‌رود، تنها دلیلی که باقی می‌ماند، لذت بردن از زیبایی‌های طبیعت و منظره‌های دل‌انگیز است.
در دعای گل حدیقهٔ ملک
همه تن غنچه سان لسان باشد
هوش مصنوعی: در دعا و نیایش گل، همه ویژگی‌های ملک به شکل غنچه و با زبان محبت بیان می‌شود.
تا الف جا کند به ضمن زمان
علمت را ظفر ضمان باشد
هوش مصنوعی: تا وقتی که الف (اول) در خلال زمان جا بگیرد، علم تو موجب پیروزی و تضمین خواهد بود.
تا نشانی بود ز پادشهی
چاکرت پادشه نشان باشد
هوش مصنوعی: تا وقتی که اثری از پادشاهی وجود دارد، نشان و علامت آن پادشاه نیز باقی خواهد ماند.
توسن کام زیر ران دائم
شخص بخت تو کامران باشد
هوش مصنوعی: اگر سوار بر اسب خود باشی و به‌خوبی آن را هدایت کنی، در زندگی‌ات به موفقیت و شانس خوبی دست خواهی یافت.
باد حکمت روان به خانهٔ چرخ
تا بدن خانهٔ روان باشد
هوش مصنوعی: باد حکمت در حال وزیدن است تا در فضای چرخش زندگی، آرامش و افکار پاکی حاکم شود.
شمع رای جهانفروز ترا
جرم خورشید شمعدان باشد
هوش مصنوعی: شمعی که نورش بر دنیا می‌تابد، در مقایسه با تو، مانند یک شمعدان است که در برابر خورشید قرار گرفته و کم‌اهمیت می‌شود.
اثر عون شحنهٔ عضبت
خنجر و حنجر عوان باشد
هوش مصنوعی: اگر به رفتار و کارهای شخصی که در مقام قدرت و نفوذ قرار دارد، توجه کنیم، می‌توانیم شجاعت و قساوت او را ببینیم. در حقیقت، این شخص نیازی به ابزارهای خونین ندارد؛ چرا که خود به تنهایی می‌تواند ترس و وحشت را در دل‌های دیگران بگذارد.
تا ز مرآت دیده عینک را
صورت این اثرعیان باشد
هوش مصنوعی: برای اینکه تصویر واقعی این اثر قابل مشاهده باشد، باید از بیننده‌ای با دید باز و بدون مانع استفاده کرد.
که دهد چشم پیر را پرتو
پردهٔ دیده جوان باشد
هوش مصنوعی: چشم یک فرد پیر می‌تواند از روشنایی و زیبایی چشم جوانان بهره‌مند شود.
به نظر بازی تو پیر سپهر
عینکش عین فرقدان باشد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که رفتار تو، همانند عینکی باشد که بر روی چشمان یک شخص سالمند در آسمان قرار دارد و این عینک باعث می‌شود که دنیا را به گونه‌ای خاص ببیند.

حاشیه ها

1398/07/10 10:10
a.p

این قصیده استقبالی است از قصیده زیبای انوری ابیوردی با این مطلع
(گر دل و دست بحر و کان باشد .....دل و دست خدایگان باشد)