گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - در ستایش میرمیران

ای برسر سپهر برین برده ترکتاز
خورشید بر سمند بلند تو طبل باز
دادند بهر لعل زر نقره خنگ تو
در کورهٔ سپهر زر مهر را گداز
دولت بود متابع بخت جوان تو
محمود را گزیر کجا باشد از ایاز
کوته شود فسانه دور و دراز خصم
در عرصه‌ای که تیغ تو گردد زبان دراز
در پا فکند کبک به جنب حمایتت
خلخال دار حلقهٔ زرین چشم باز
از ماه نو قضا پی محمل کشیدنت
هر ماه بر جمازه گردون نهد جهاز
با خاطرت که پرده در نار موسویست
می‌خواست شمع لاف زند لب گزید گاز
مانند نرگس آنکه بود با تو سرگران
دست زمانه برکندش پوست چون پیاز
دندان زنی به کسر وقار تو زد عدو
لیک ایمنست کوه ز مقراضه گراز
شد سر فکنده دشمن جاهت که کس ندید
پیش عقاب دعوی گردنکشی ز غاز
اول اگر ز تیغ تو شد سرفکنده خصم
آخر ولی سنان تواش کرد سرفراز
جای مخالف تو دهد جان که هیچکس
نبود به غیر زاغ که بر وی کند نماز
تا واهب عطای تو ننهاد خوان جود
از روی حرص سیر نگردید چشم آز
شادی کمینه خادم عشرت سرای تست
ناشاد آنکه بر رخ او در کنی فراز
زیبد که چون صدف دهنش پر گهر کنی
وحشی که لب به ذکر عطای تو کرد باز
دادم طراز کسوت معنی ز نام تو
طرز کلام بنگر و طبع سخن طراز
تا مقتضای عشق چنین است کورند
عشاق در برابر ناز بتان نیاز
بادا نیازمند جنابت عروس بخت
چندان که میل طبع جوانان بود به ناز

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای برسر سپهر برین برده ترکتاز
خورشید بر سمند بلند تو طبل باز
هوش مصنوعی: ای کسی که در آسمان‌ها، با سرعتی چون خورشید، بر سمندی بزرگ و قوی می‌تازید، به مانند طبل در حال نواخته شدن هستی.
دادند بهر لعل زر نقره خنگ تو
در کورهٔ سپهر زر مهر را گداز
هوش مصنوعی: برای زیبایی و ارزش گوهر تو، در آتش آسمان، مهر را ذوب کردند تا بتوانند آن را به طلا تبدیل کنند.
دولت بود متابع بخت جوان تو
محمود را گزیر کجا باشد از ایاز
هوش مصنوعی: خوشبختی همیشه دنبال توست، ای محمود جوان. پس ایاز کجا می‌تواند از آن دور بماند؟
کوته شود فسانه دور و دراز خصم
در عرصه‌ای که تیغ تو گردد زبان دراز
هوش مصنوعی: در مکانی که شمشیر تو قدرت می‌گیرد، درگیری‌ها و داستان‌های طولانی دشمن به سرعت به پایان می‌رسند.
در پا فکند کبک به جنب حمایتت
خلخال دار حلقهٔ زرین چشم باز
هوش مصنوعی: کبک در پا می‌افکند و زیر سایه تو زندگی می‌کند، در حالی که حلقه‌ای از طلا به پا دارد و چشمانش باز است.
از ماه نو قضا پی محمل کشیدنت
هر ماه بر جمازه گردون نهد جهاز
هوش مصنوعی: هر ماه با هلال جدید، قضا و قدر تو را به سوی سفر و گردش در آسمان می‌کشاند و این‌گونه کمال وجود تو بر زمین نمایان می‌شود.
با خاطرت که پرده در نار موسویست
می‌خواست شمع لاف زند لب گزید گاز
هوش مصنوعی: با یاد تو، پرده‌ای از آتش برپا شده است. می‌خواست شمعی روشن کند، اما لبش را گزید و نتوانست.
مانند نرگس آنکه بود با تو سرگران
دست زمانه برکندش پوست چون پیاز
هوش مصنوعی: شخصی که همیشه در عشق تو غرق شده و سرشار از احساسات است، مانند نرگسی است که به زیبایی‌اش می‌نازد. اما زمان به او آسیب می‌زند و پوسته‌ای که بر احساساتش قرار دارد، مانند پوست پیاز به راحتی از آن جدا می‌شود.
دندان زنی به کسر وقار تو زد عدو
لیک ایمنست کوه ز مقراضه گراز
هوش مصنوعی: دشمن به تو آسیب رسانده و وقار تو را شکسته است، اما مثل کوه که در برابر حمله‌ها مقاوم است، تو نیز می‌توانی در برابر این تهدیدات ایمن بمانی.
شد سر فکنده دشمن جاهت که کس ندید
پیش عقاب دعوی گردنکشی ز غاز
هوش مصنوعی: دشمن به خاطر جاه و مقام تو سرش را پایین انداخته است، چرا که هیچ‌کس جرأت نمی‌کند در برابر عقاب، ادعای بزرگی و گردن‌کشی کند، مثل غاز.
اول اگر ز تیغ تو شد سرفکنده خصم
آخر ولی سنان تواش کرد سرفراز
هوش مصنوعی: اگر در ابتدا دشمن از تیغ تو مغلوب و سرنگون شد، در نهایت اما نیزه‌ات او را سربلند کرد.
جای مخالف تو دهد جان که هیچکس
نبود به غیر زاغ که بر وی کند نماز
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که اگر کسی مخالف تو باشد، جانش در خطر است و هیچ‌کس دیگر به غیر از زاغ (پرنده‌ای که معمولاً نماد بدیمنی است) برای او ارزشی قائل نیست و به او احترام نمی‌گذارد. در واقع، تنها زاغ بر او نماز می‌گذارد که خود نوعی حسرت و بدبینی را به تصویر می‌کشد.
تا واهب عطای تو ننهاد خوان جود
از روی حرص سیر نگردید چشم آز
هوش مصنوعی: تا زمانی که بخشنده بهترین بخشش خود را بر سر سفره جود نچید، چشم زیاده‌خواهی هرگز سیر نخواهد شد.
شادی کمینه خادم عشرت سرای تست
ناشاد آنکه بر رخ او در کنی فراز
هوش مصنوعی: شادی در زندگی من به خاطر خدمت به خوشی‌ها و لذت‌هاست، اما کسی که تو زیبایی چهره‌اش را فراموش کنی، در واقع خوشحال نیست.
زیبد که چون صدف دهنش پر گهر کنی
وحشی که لب به ذکر عطای تو کرد باز
هوش مصنوعی: خوب است که به مانند صدفی، با کلام خود، دلت را پر از ارزشمندی کنی؛ و همچنین وحشی‌ای که به یاد بخشش تو زبان به ذکر آورد، دوباره به یاد تو بیفتد.
دادم طراز کسوت معنی ز نام تو
طرز کلام بنگر و طبع سخن طراز
هوش مصنوعی: من ویژگی‌های لباس معنا را در نام تو قرار دادم، پس به لحن صحبت و ذوق سخن نگاه کن.
تا مقتضای عشق چنین است کورند
عشاق در برابر ناز بتان نیاز
هوش مصنوعی: عشاق به خاطر عشق، چنان مجذوب و شیفته‌اند که در برابر زیبایی و ناز معشوقان، هیچ چیز دیگری برایشان مهم نیست و کور می‌شوند.
بادا نیازمند جنابت عروس بخت
چندان که میل طبع جوانان بود به ناز
هوش مصنوعی: ای کاش که عروس بخت به اندازه‌ای که جوانان به زیبایی و ناز او می‌بالند، مورد نیاز و محبت قرار گیرد.